saram جان شایدم بخواد هدیه ها تو برگردونه
ولی اون هدیه ها دیگه به درد تو میخوره؟
اگه میخواد این کار رو کنه تا خانمش متوجه رابطه ی شما نشه
یهتره بندازتشون آشغال
تشکرشده 152 در 43 پست
saram جان شایدم بخواد هدیه ها تو برگردونه
ولی اون هدیه ها دیگه به درد تو میخوره؟
اگه میخواد این کار رو کنه تا خانمش متوجه رابطه ی شما نشه
یهتره بندازتشون آشغال
دیگران را ببخش... نه بخاطر اینکه آنها سزاوار بخشش اند... بلکه بخاطر اینکه تو سزاوار آرامشی...
ali -guilan (دوشنبه 10 آذر 93), saram (دوشنبه 10 آذر 93), tanin-91 (دوشنبه 10 آذر 93), شیدا. (دوشنبه 10 آذر 93)
تشکرشده 105 در 45 پست
ممنون .نفیسه جان اگه اون کادوها رو بمن هم بده بدرد من نمیخوره. حتما من هم میندازمشون سطل اشغال. البته این فقط یه حدسه. اول میخواست با تلفن بگه بعد گفت نه موضوع مهمی حتما رودرو باشه.
من نمیدونم چه حکمتی توشه.چند روز بود حالم خوب بود داشتم واسه ایندم برنامه ریزی میکردم.خیلی کم بهش فکر میکردم.میشه گفت اصلا بهش فکر نمیکردم.
تصمیم خودمو گرفته بودم که کلا از زندگیم و ذهنم بیرونش کنم. اما درست وقتی که این تصمیمو گرفتم زنگ زد.یعنی هر وقت اینجوری میشه و تصمیم میگیرم فراموشش کنم برمیگرده.
انگار اصلا نمیخواد تموم شه...
بخدا نمیدونم چیکار کنم.چرا اینجوری میشه؟؟؟؟؟؟
ali -guilan (دوشنبه 10 آذر 93), khaleghezey (سه شنبه 11 آذر 93), tanin-91 (دوشنبه 10 آذر 93), شیدا. (دوشنبه 10 آذر 93)
تشکرشده 190 در 56 پست
دوست عزيز
براي من خيلي عجيبه كه شما تقريبا هر روز با اين اقا مواجه ميشين
ايا شما خودتون تا به حال به اين موضوع شك نكردين؟ اين كه اين برخورد هاي به ظاهر اتفاقي شايد چندان اتفاقي هم نباشه اين كه ايشون از عمد سر راه شما قرار مي گيرن
در اينجا دو حالت بيشتر وجود نداره
يا اين اقا فقط مي خوان شما رو ازار بدن حالا از روي كينه ورزي يا به هر دليلي
يا اينكه هنوز نتونستن فراموش كنن
كه حتي اگر مورد دوم هم صادق باشه باز هم ايشون نمي تونن شما رو خوشبخت كنن مردي كه با وجود علاقش به يك نفر ديگه حاضر ميشه با اين خانوم نامزد كنه و اينطور با زندگيش بازي كنه مردي كه حتي ذره اي احساس تعهد نسبت به كسي كه قراره باهاش ازدواج كنه نداره و چشمش دنبال شماست مطمئن باشيد براي شما هم نمي تونه شريك خوبي باشه
اين همه دلتنگي و تب و تاب به خاطر اينه كه به اين اقا نرسيدي خصلت ادميزاد همينه وقتي چيزي رو ازش ميگيري حريص تر ميشه اما اگر به اين اقا رسيده بودي شايد بعد از چند وقت اين تب تند و اين هيجانات فروكش مي كرد و اونوقت خيلي از واقعيت هاي تلخ برات روشن ميشد واقعيت هاي كه اون موقع احساساتت پنهانشون كرده بود
شما بايد خيلي مراقب خودت باشي اگرنه دوباره ضربه مي خوري
شايد بهتر باشه چندوقت كمتر از خونه بيرون بري تا با اين اقا مواجه نشي
عزيزم به نظر من هم بهتره كه به ديدنش نري بهش بگو هر چي بين من و شما بوده تموم شده و شما الان در شرف ازدواج هستي و بهتره به خانومت وفادار باشي هيچ دليلي هم براي ملاقات من و شما وجود نداره
بهتره لحنت سرد و جدي باشه و وقتي مي خواي باهاش حرف بزني از لفظ شما استفاده كني ( براي اينكه متوجه بشه همه چي رو تموم شده مي دوني)
رفتن شما مثل يه چراغ سبز براي ايشون هست اينكه شما هم نسبت بهش بي توجه نيستيد اما يه مدت كه بهش بي تفاوت باشي خودش هم سرد ميشه
ویرایش توسط Kimia7 : دوشنبه 10 آذر 93 در ساعت 20:12
تشکرشده 268 در 91 پست
سلام
این آقا هم خدارو میخاد هم خرمارو.شایدم از اینکه میبینه شما اینقد عاشقشی و با دیدنش حالت دگرگون میشه لذت میبره!!واقعا هستن اینجور آدما.خوشش میاد یکی با دیدنش این همه حالش دگرگون میشه،ولی هرچیزی که هست از روی خودخواهیشه.به خاطر دل خودش و لذتی که میبره حاضره شمارو اذیت کنه.نمیدونم این حرفم چقد درست هست ولی بعضی از افراد از دوری و فراق معشوق لذت میبرن در ناخودآگاهشون.شاید حالشون خیلی بد بشه و همیشه غصه دار و غمگین باشن ولی از درون تمایل به سوزو گداز دوری از معشوق دارن.فکر میکنم شما هم اینطور باشی چون خودم گاهی این حالات رو در خودم حس میکنم.گاهی اوقات میشینم واسه خودم سناریوی یه عاشقانه غمگین درست میکنم و میشینم ساعت ها با یاد یه فرد خودمو داغون میکنم،با خودم میگم اگه اینبار اومد خیلی جدی برخورد میکنم و همه چیزو تموم شده میدونم از دید خودم.ولی با دیدنش دوباره ارادم سست میشه و با اینکه میدونم دوباره شروع این رابطه باعث دلشکستگیم میشه ولی بازم شروعش میکنم .اینا تخیلاتمه البته:دی
امیدوارم این با ر قوی و با اراده و بی رحم باشی و هرچقد اصرار به دیدار حضوری کرد به هیییییچ عنوان قبولش نکنی.کسی که از آزار دادن روحت خوشش میاد ازش بعید نیس باعث
آزار جسمت هم بشه.بهش بگو شما دیگه هیچ نقش و حضوری تو زندگیم نداری و اصلا تمایلی به دیدنتون ندارم.به قول یکی از دوستان هر کادو و یادگاری هم خاستن بهتون برگردونن میتونن بندازن سطل آشغال.دیگه بیشتر از این خودت رو اذیت نکن خانوم گل
- - - Updated - - -
نسبت به اون آقا بی رحم باش تا نتیجش مهربانی و رحم به خودت باشه
ali -guilan (دوشنبه 10 آذر 93), Kimia7 (دوشنبه 10 آذر 93), saram (دوشنبه 10 آذر 93), شیدا. (دوشنبه 10 آذر 93)
تشکرشده 5,213 در 1,375 پست
با سلام
به شخصه اگه جای شما بودم، نه تنها جوابشون و نمیدادم تازه بهش فکرم نمیکردم که چکار کنم برم یا نه!
بخاط اینکه اولا ایشون دیگه متاهل هستن
دوما اگه هم نبودن باز ارزش هم کلام شدن با منو ندارن پس علنا قرار که هیچی جواب تلفنشون هم نمیدادم.
عزیزم ارزش شما خیلی بالاتر از اینه که یک پسر، هروقت اراده کرد بخواد با روح و روان شما بازی کنه
بهر دلیلی که هست باشه! شما با نرفتتنون ثابت میکنین عروسک ایشون نیستین که هر چی نطق کردن شما هم انجام بدین.
با نرفتنتون هم ثابت میکنین که هیچ علاقه ای به ایشون ندارین، هم ثابت میکنین که ایشون علنا دیگه بر ای شما تموم شده اند.
تا ایشون هم متوجه بشن با وجود همسرشون دیگه حق ندارن به رابطه های گذشته اشون برگردن.
متوجه بشن نمیتونن هردو و باهم بخواین و اینکه دیگه ایشون انتخابشونو کردن.
گول این حرفا هم که کار مهمی داریم و نخورین.چون بعضی وقتا اینجور پسرا از این ترفند استفاده میکنند واسه اینکه راحت دخترا تو تله می افتند. هم بخاطر حس کنجکاویشون هم بخاطر اینکه میدونن تو اینجور روابط دختر دیر احساساتشون و فراموش میکنن خصوصا اگه تنها باشن و هنوز ازدواج نکرده باشن خیلی راحت دوباره با احساسات قبلیشون مواجه میشن و ته دلشون قبوول میکنن، مگه اینکه دختری باشه که غرورش اینقدر زیاد باشه که نتونه کارهایی که درحقش شده و فراموش کنه.
پس شما هم یاد غرورتون بیوفتین و اصلا دیگه با ایشون هیچ راه ارتباطی و پیش نگیرین مطمعن باشین اینطوری برای شما خیلی بهتره.
اگه خیلی اصرار کردن فقط یک جمله بنویسین که من با مرد متاهل هیچ کاری ندارم. کاری دارین به همسرتون بگین ایشون به من بگن.همینو بگین خصوصا که پای اسم همسرشون و آوردی وسط دیگه مزاحمتون نمیشن.
ببین دو حالت داره :
1. یا وقتی میری میخواد یادگاریاتو بده، که در اینجا اگه بری درواقع همدست ایشون شدی برای تخریب شخصیت خودت. یعنی واقعا ارزش خودت و همینقدر میبینی که ایشون با اینکارش بخواد اینقدر خوردت کنه؟
بنظر من اگه این باشه، پس درواقع ایشون بعد شیرینی و لذت زندگی متاهلیش که کمی براشون یکنواخت شده حتما میخواد کمی با شما سرگرممم بشه کنجکاو شده که ببینه شما هنوز بهش علاقه داری یانه؟
تا این تو ذهنشون بمونه تا هروقت دلشون خواست و با همسر به مشکل خوردن شما هستین که ساپورتشون کنین.
2. یا اینکه ممکنه وقتی بری ایشون الکی آه و ناله سر بده بگه راضی نیستم و پشیمون شدم، بیا با من ازدواج کن همسرم و طلاق میدم. خب در اینجا هم بنظرم هم شما خودت، خودت خورد کردی.
هم با یک مرد همدست شدی که یک زن دیگه و بدبخت کنی.
هم اینکه این مرد اصلا ارزش داشتنتون و ندارن.
اشتباهه با اول اشتباهه ولی بار دوم انتخابه نه اشتباه!
مراقب باش، ممکنه الان پر از خشم باشی بگی نه اگه همچین چیزی خواست قبول نمیکنم ولی مطمعن باش هم اون خوب بلده باهات حرف بزنه، هم شیطان خوب کارشو بلده که چکار کنه که شمایی که هنوز فراموش نکردین دوباره گولش بخورین.
پس بهتره اصلا نری تا در برابر همچین شرایط خطرناک و فریببنده ای مواجه نشی.
**برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
یاد نمیگرفتم .....! **
ویرایش توسط دختر بیخیال : دوشنبه 10 آذر 93 در ساعت 20:51
ali -guilan (دوشنبه 10 آذر 93), sanjab (سه شنبه 11 آذر 93), saram (دوشنبه 10 آذر 93), شیدا. (دوشنبه 10 آذر 93)
تشکرشده 138 در 41 پست
من واقعا متاسفم ولي اون آقا از رفتار شما چراغ سبز ديده كه همش داره رفتارشو ادامه ميده و هي پيشرفت ميكنه تهشم ميخواد باز باهات رابطه داشته باشه چرا چون خودت اين اجازه رو بهش ميدي واگرنه اون اول كه قيد شما رو زد چرا تا شيش ماه خبري ازش نبود ولي الان بعد از يكسال فيلش ياد هندوستان كرده موضوع اينه كه متاسفانه شما اعتماد به نفس و غرور لازم رو نداري من پيشنهاد ميكنم اگه انقد سست اراده هستي باهاش قرار بزار خيلي عادي باهاش وارد رابطه شو و دلتنگيتو رفع كن خودتو كوچيك كن و اينبار كه دوباره براي بار دوم كنار گذاشته شدي بازم داغونتر شو و غصه بخور من اگر جاي شما باشم تهديدش ميكنم كه به نامزدت ميگم اگه فقط يكبار ديگه ببينمت و اونو تو قلبم هميشه دوست خواهم داشت دعا ميكنم كه خدا بهم برش گردونه با دعا و رازو نياز خودمو اروم ميكنم ولييييييي تحت هر شرايطي و با هر سختي غرورمو حفظ ميكنم حتي اگر هر رو بشكنم از خدا ميخوام اگه اين ادم قسمت من نيست منو زودتر با شاهزاده زندگيم روبرو كنه كه منم طعم خوشبختي و عشق و تعهد رو بچشم ولي هرگز هيچ چراغ سبزي نشون نميدم پر از اعتماد به نفس و خيلي عادي رفتار ميكنم خيلي خيلي معمولي
ali -guilan (سه شنبه 11 آذر 93), elham.e (سه شنبه 11 آذر 93), rayehe (دوشنبه 10 آذر 93), sanjab (سه شنبه 11 آذر 93), دختر بیخیال (سه شنبه 11 آذر 93), شیدا. (دوشنبه 10 آذر 93), شمیم الزهرا (سه شنبه 11 آذر 93)
تشکرشده 3,304 در 1,073 پست
شما خودتو جای خانومش تصور کن
آیا دوست داشتی همسرت در حالی که هنوز نوعروس هستی بره با دوست دختر قبلیش قرار بذاره ؟
کارهایی که آدم انجام میده یه روزی یه جایی جوابش رو میبینه
پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟
ali -guilan (سه شنبه 11 آذر 93), khaleghezey (سه شنبه 11 آذر 93), sanjab (سه شنبه 11 آذر 93), saram (سه شنبه 11 آذر 93), دختر بیخیال (سه شنبه 11 آذر 93), شیدا. (سه شنبه 11 آذر 93)
تشکرشده 28 در 9 پست
سلام دوست عزیز
خیلی رک میخوام باهات حرف بزنم
پس میرم سر اصل مطلب
اگه در حال حاضر اون آقا داره باهات بازی می کنه می تونم بگم مسبب اصلیش خودتی . توی این یک سال جدایی آیا جوری رفتار کردی که این آقا فک کنه شما بهش توجهی نداری و فراموشش کردی؟؟؟؟؟؟میری با خط ناشناس باهاش تماس می گیری و حتی بعد از اون به جای خاموش کردن سریع خطت اونو روشن میذاری و حتی جواب می دی تا برادر این اقا متوجه بشن که شما بودی تماس گرفته بودی.خوب واقعا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟منم اگه جای این اقا بودم با خودم می گفتم خوب این دوست دختر قبلیم هنوز تو فکرمه که حتی واسه شنیدن صدام ی همچین کارایی می کنه پس بذار منم تو نخش باشم!!!!!!!!!!!!!!!!
تو حتی اینقد بهش توجه می کنی که کاملا حواست هست وقتی با زنش بوده چه لباسی تنش بوده و وقتی اومده تو رو ببینه چه لباسی تنش بوده !!!!!!!!!!!!!!!!!!
برای چی اس ام اساشو جواب می دید؟یا چرا وقتی زنگ می زنه رد تماس نمیکنی ؟یا چرا شماره ی این آقا رو یا احیانا هر شماره ی ناشناسی که با گوشیت تماس می گیره رو توی بلک لیستت نمیذاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حتی از نظر من تو خیلی راحت می تونی شمارتو عوض کنی و با ی اس ام اس به تموم کسایی که توی لیستت هستن شماره ی جدیدتو اعلام کنی و حتی می تونی نام خودتو پایین اس ام است قید کنی تا همه متوجه بشن که شماره جدید شما اینه ؟؟؟؟؟؟؟کما اینکه خیلی از دوستای خودم بنا به خیلی دلایل این کارو کردن و مشکلیم واسشون پیش نیومده و هر کسی که می خواسته باهاشون در تماس باشه ازون اس ام اس متوجه تغییر شماره شده
ببین
ی کم به راه حل هایی که من بهت گفتم فک کن
چرا تا حالا تمام مسیرهای ارتباطیتو با این آقا باز نگه داشتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ایا غیر ازین بوده که خودتم می ترسیدی آخرین روزنه های ارتباطیت با این آقا بسته بشه؟؟؟؟؟؟؟
به نظر من تو امروز نباید از این اقا عصبانی باشیو از رفتارش تعجب کنی
من نمیگم کارایی که این پسر می کنه درسته اما رفتارای اشباه خودت بوده که نتیجش شده کارای غلط این اقا
تو هنوزم بعد یک سال داری با این قضیه احساسی برخورد می کنی نه منطقی و تا وقتی خودت تغییر نکنی مطمئن باش بازم همین آش می مونه و همین کاسه
عزیزیم دوست من
شما بیستو هفت سالته پس من فک نمی کنم وقت زیادی واسه ی اشتباه دوباره و ی شکست دوباره داشته باشی
به خودت بیا
با منطقو عقلت رفتار کن که اگه تا حالا درست رفتار کرده بودی ماه ها قبل داستان این اقا برای تو تموم شده بود
به هیچ وجهم سر قرار نرو که بازم نتیجش می شه اتیش خوردن زندگیت
اون زن داره پس شما هیچ حقی نداری که از در احساسی باهاش وارد بشی
شما برو به آینده و ازدواجت فک کن و مطمئن باش اگه این روشو در پیش بگیری و بازم راه و برای این اقا باز بذاری تمام زندگیتو خواهی باخت
اگه رک نوشتم و بدون رو دربایسی فقط می خواستم بفهمی که با خودت چند چندی و بدونی چقد مقصری
مواظب خودت باش
ali -guilan (سه شنبه 11 آذر 93), rayehe (سه شنبه 11 آذر 93), sanjab (سه شنبه 11 آذر 93), zendegiye movafagh (سه شنبه 11 آذر 93), دختر بیخیال (سه شنبه 11 آذر 93), شیدا. (سه شنبه 11 آذر 93)
تشکرشده 1,509 در 535 پست
درود عزیزم
ببخشید این حرف رو میزنم.ولی لطفا یه کم غرور داشته باش.
تو لیاقتت خیلی خیلی بیشتر از اینی هست که یه مرد متاهل بخواد اینجوری حال تو رو بد کنه.
زندگیتو بکن دختر خوب.
تو اگه با غرور و با بیتفاوتی با این آقا رفتار کنی،اون دیگه به سمتت نمیاد.در هر صورت نذار روت هیچ تاثیری داشته باشه.
اون آدم یه زمانی تو رو میخواسته ولی خانوادش مخالف بودن.اونم نتونسته جلوی خانوادش بایسته و رفته با یکی دیگه نامزد کرده.همه چیز تموم شده رفته.
تو یه همچین آدمی رودوست داری؟
همچین مردی که با وجود تعهد به یکی دیگه سعی داره تو رو تحت تاثیر قرار بده لیاقت یه لحظه مشغول کردن فکر تو رو داره؟
نمیدونم چند سالته.ولی دیگه وقتشه بزرگ شی و مثل یه آدم بالغ برای خودت و زندگیت تصمیم بگیری.
کوچکترین اهمیتی نداره که این آقا قصدش چیه و میخواد چه کار کنه.از زندگیت بزارش کنار و لطفا نذار همچین آدمی این قدرت رو داشته باشه که تاثیری روی افکار و
احساسات تو بزاره.
من اون آقا رو نمیشناسم ولی با توجه به حرفهای شما،رفتارهای ایشون بیشتر شبیه رفتار یه پسربچه هست تا یه مرد بالغ.
یه بار برای همیشه پرونده ایشون رو توی ذهنت ببند و تمومش کن.بدون توجه به اینکه اون چه رفتاری نشون میده.
ali -guilan (سه شنبه 11 آذر 93), rayehe (سه شنبه 11 آذر 93), sanjab (سه شنبه 11 آذر 93), zendegiye movafagh (سه شنبه 11 آذر 93), شیدا. (سه شنبه 11 آذر 93)
تشکرشده 152 در 43 پست
مگه saram جان تو واقعا این کارها رو می کنی؟
خوب اگه اینطوره نباید انتظار داشته باشی اون آقا مزاحمت نشه
شما که مدرس دانشگاهی
بعدشم چرا اصلن به فکر دارو درمانی نیستی
منم مدتی بعد تموم شدن رابطه حالم خیلی بد بود
رفتم دکتر و الان داروهای خیلی ساده ای استفاده میکنم و حالم خیلی بهتره
دیگران را ببخش... نه بخاطر اینکه آنها سزاوار بخشش اند... بلکه بخاطر اینکه تو سزاوار آرامشی...
ویرایش توسط nafiseh joon2 : سه شنبه 11 آذر 93 در ساعت 13:37
ali -guilan (سه شنبه 11 آذر 93), zendegiye movafagh (سه شنبه 11 آذر 93), دختر بیخیال (سه شنبه 11 آذر 93), شیدا. (سه شنبه 11 آذر 93)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)