شما حتماض نزد یک روانشناس بالینی بروید . بهتر هست یک بررسی روانکاوانه داشته باشید اگر واقعاً می خواهید روند اینگونه ادامه پیدا نکند . چون این حالات شما طبیعی نیست .
موفق باشید
تشکرشده 36,022 در 7,409 پست
شما حتماض نزد یک روانشناس بالینی بروید . بهتر هست یک بررسی روانکاوانه داشته باشید اگر واقعاً می خواهید روند اینگونه ادامه پیدا نکند . چون این حالات شما طبیعی نیست .
موفق باشید
abi.bikaran (سه شنبه 13 آبان 93), Pinaar (چهارشنبه 14 آبان 93), SpecialBoy (سه شنبه 13 آبان 93), گوش ماهی (چهارشنبه 14 آبان 93), سوده 82 (سه شنبه 13 آبان 93), شمیم الزهرا (سه شنبه 13 آبان 93), عشق آفرین (سه شنبه 13 آبان 93)
تشکرشده 126 در 49 پست
سلام پینارجان وقتی نوشته هاتوخوندم درکت کردم چون خودمم .................... امابدون که یه مشکلی داری وگرنه هیچ آدم عادی حالتهای تورونداره مثلا من تودوران مجردی ازمردهای متاهلی که سیگارمیکشیدند وکچل بودند بی هیچ دلیلی خوشم میومد حالا به این نتیجه رسیدم که مشکل روانی دارم
Pinaar (چهارشنبه 14 آبان 93)
تشکرشده 2,293 در 573 پست
ببینید پینار عزیز این نشون میده که شما "میتونید" زندگی بهتری داشته باشید،میتونید دوستشون داشته باشید... نشون میده همه ی نفرت ها رو میشه کنار زد و به جاش عشق آورد. فقط باید ذهنیتتون رو تغییر بدید
من احساس مى كنم يه مشكلى توى ذهنم هست كه نميذاره آرامش داشته باشم، يه كار جديدى هم كه تازگيا ياد گرفتم اينه كه دوست دارم شوهرمو عصبانى كنم، و واقعا از عصبانى شدنش لذت مى برم! اما طفلك خيلى كم عصبانى ميشه و تقريبا ميشه گفت نميشهعزیزم دلیل اینکه دوست داری همسرت رو عصبانی کنی اینه که میخوای اون چهره اش رو ببینی،همونطور که بعدش خودت هم گفتی ،از مردای لجوج و بی تفاوت خوشت میاد، در صورتیکه همسرت نقطه مقابلش هست. و به شما بیش از اندازه محبت کرده و بهتون توجه نشون دادهمن مردهارو تا وقتى دست نيافتنى، لجوج و بى تفاوت هستند دوست دارم، نميدونم اين چه حسيه و آيا همه زنها درگيرش هستند يانه؟
دقیقا من هم همینطور بودم! تاپیکم راجب نامزدم هست، منم گفتم به نظر خودم این احساسات غیرطبیعی هست، که تا حدودی همینطوره.(و من اگه اشتباه نکرده باشم ریشه اش رو توی گذشته ام پیدا کردم، شما چی؟؟ روابط بین پدر مادرت و خانوادتون خوب هست؟)
بعد فهمیدم خیلی از خانوما از غرور مرد خوششون میاد،از اقتدار مرد،اینکه گاهی بی تفاوت باشن و کم محبتی کنن! یعنی ما تشنه محبتشون بشیم ! ولی ولی ولی این آقایون فقط و فقط روزای اول جذاب هستن، و بعد مدتی واسه همسراشون غیرقابل تحمل میشن
حتما لازم نیست ما خیلی چیزا رو تجربه کنیم، میتونیم از زندگی اطرافیانمون ببینیم و یاد بگیریم و تجربه کسب کنیم
من احساسات شما رو درک میکنم،چون خودم تا چند وقت پیش درگیرش بودم، اما با کمک دوستان و تامل کردن بیشتر، تونستم قضیه رو واسه خودم حل کنم تا حدود زیادی...
خیلی خوبه که شما میدونید مشکلتون مشکل قعلی نیست،مشکلتون همسر و فرزندتون نیستن، مشکل خودتون هستین. چون از بچگی این خصوصیات رو داشتینمن آدمى نيستم كه قدر خوشبختى و آرامش رو بدونم و از بچگى عاشق چيزهاى محال و پوچ بودم
پس همش روی ازدواجتون زوم نکنید، همش به ایرادهای کوچیک و بزرگ همسرتون گیر ندید! اصلا مشکل اینا نیستن، شما باید ذهنتون رو بهتر مدیریت کنید تا بتونید خوشبختی رو حس کنید و تجربه اش کنید
واقعیتش من احساس میکنم ما هر چی به شما میگیم شما فقط میخونی و رد میشی!!! هیچکدوم هم عمل نمیکنی واصلا دقت نمیکنی! باز حرف خودت رو تکرار میکنی. اگر اینطوره که موضوع شما همیشه حل نشده باقی میمونه
ولی خب باز می نویسیم!!
----------------------------------------------------------------------
اون دفترچه ای که قرار شده آماده کنید خیلی خوبه، با همسرتون همکاری کنید. بذارید همسرتون همه قوانین دلخواهش رو بنویسه، هر زنی باید بدونه رضایت همسرش تو چی هست،در چه حد هست، شما باید بدونید همسرتون چی میخواد، به حرفاش گوش کنید،به خواسته هاش احترام بذارید، تا ایشون هم به خواسته های شما احترام بذار
به نظر من اتفاقا همین چند قانونی که نوشتن خیلی هم خوبه!! این چیزایی که نوشتن باید تو یه زندگی باشه تا زندگی خوبی شکل بگیره. شروعتون از همین ها باشه....
حتی اگر دوست نداری با الفاظ خوب صداش کنید،خودت رو مجبور کن . اسمش رو .... جان! صدا بزن، اسم پسرت رو همینطور.
بهشون محبت کن،حتی اگه شده تا حدودی مصنوعی
همین قوانینی که نوشتن رو ازش استقبال کنید،به همسرت توجه کن... فکر میکنم اگه کمی توجه از شما ببینه،و ببینه دارید تلاش می کنید برای بهبود زندگیتون، ایشون هم گیر دادناش کمتر میشه. شما چند روز بهش یه ذره محبت کنید،به خوبیاش فکر کنید تا حس خوب بیاد سراغتون(مثل همون شب که عاشقشون شدید) بعد همون موقع احساست رو بهش بروز بده، ببین بعد از چند روز کمتر به شما گیر نداد؟؟؟
اون موقع شما هم فرصت دارید که آزاد باشید ،اون موقع حتی اگه چند روز ازش بخوای بهت فرصت بده، و کم محبتی هات رو تحمل کنه،قبول میکنه
شما هم تو دفترچه قوانین خودت رو بنویس، اما بازم میگم، اول شما به خواسته های همسرت احترام بذار، تا ایشونم همینطور باشن
------------------------------------------------------------------------
مگه شما رو کسی مجبور به ازدواج با همسرت کرد؟ از اول مهرش به دل شما نبود؟اگه از همون اول مهر خواستگار به دلتون نيفتاد ديگه نميشين
-----------------------------------------------------------------------
پینار عزیز! همسرشما رفتارهای آزاردهنده اش عکس العمل رفتارهای آزاردهنده خودتونه!من واقعا ديگه نميتونم رفتارهاى آزار دهنده شوهرمو تحمل كنم، ديگه حتى يك ثانيه نميتونم تحملش كنم، مثل بچه ها ميمونه، خدايا چقدر آخه اين آدم به من گير ميده؟ ديگه ازش خسته شدم
شما هم یه کم به همسرتون حق بدید، صادق باشید با خودتون، مردی که این همه سال خانمش اینطور بوده خیلی حق داره گیر بده یا هر کار دیگه ای...
اگه واقعیتا رو ببینید خودت هم کمتر اذیت میشی، و نمیگی که نمیتونی رفتاراش رو تحمل کنی.
چون رفتارای همسرت کاملا طبیعی هست! و بخاطر چند سال فشارهایی هست که بخاطر رفتارهای شما بهش وارد شده
فقط باید شما روی خودت کار کنی،اون موقع می بینی که همسرت یکی از بهترین مردای دنیاست! و عاشقش میشید. و قدر زندگیت رو میدونی
اصلا هم همسرت رو بخاطر حرفاش و رفتاراش محکوم نکن... باهاش مهربون رفتار کن، اصلا فکر کن پدر بچه ات هست،به این خاطر باهاش مهربون باش، تا ایشون یه کم آرامش بگیرن و همینطور پسرتون
حتما حتما سریعتر پیش روانشناس که فرشته مهربان عزیز گفتن مراجعه کنید
- - - Updated - - -
ببینید پینار عزیز این نشون میده که شما "میتونید" زندگی بهتری داشته باشید،میتونید دوستشون داشته باشید... نشون میده همه ی نفرت ها رو میشه کنار زد و به جاش عشق آورد. فقط باید ذهنیتتون رو تغییر بدید
من احساس مى كنم يه مشكلى توى ذهنم هست كه نميذاره آرامش داشته باشم، يه كار جديدى هم كه تازگيا ياد گرفتم اينه كه دوست دارم شوهرمو عصبانى كنم، و واقعا از عصبانى شدنش لذت مى برم! اما طفلك خيلى كم عصبانى ميشه و تقريبا ميشه گفت نميشهعزیزم دلیل اینکه دوست داری همسرت رو عصبانی کنی اینه که میخوای اون چهره اش رو ببینی،همونطور که بعدش خودت هم گفتی ،از مردای لجوج و بی تفاوت خوشت میاد، در صورتیکه همسرت نقطه مقابلش هست. و به شما بیش از اندازه محبت کرده و بهتون توجه نشون دادهمن مردهارو تا وقتى دست نيافتنى، لجوج و بى تفاوت هستند دوست دارم، نميدونم اين چه حسيه و آيا همه زنها درگيرش هستند يانه؟
دقیقا من هم همینطور بودم! تاپیکم راجب نامزدم هست، منم گفتم به نظر خودم این احساسات غیرطبیعی هست، که تا حدودی همینطوره.(و من اگه اشتباه نکرده باشم ریشه اش رو توی گذشته ام پیدا کردم، شما چی؟؟ روابط بین پدر مادرت و خانوادتون خوب هست؟)
بعد فهمیدم خیلی از خانوما از غرور مرد خوششون میاد،از اقتدار مرد،اینکه گاهی بی تفاوت باشن و کم محبتی کنن! یعنی ما تشنه محبتشون بشیم ! ولی ولی ولی این آقایون فقط و فقط روزای اول جذاب هستن، و بعد مدتی واسه همسراشون غیرقابل تحمل میشن
حتما لازم نیست ما خیلی چیزا رو تجربه کنیم، میتونیم از زندگی اطرافیانمون ببینیم و یاد بگیریم و تجربه کسب کنیم
من احساسات شما رو درک میکنم،چون خودم تا چند وقت پیش درگیرش بودم، اما با کمک دوستان و تامل کردن بیشتر، تونستم قضیه رو واسه خودم حل کنم تا حدود زیادی...
خیلی خوبه که شما میدونید مشکلتون مشکل قعلی نیست،مشکلتون همسر و فرزندتون نیستن، مشکل خودتون هستین. چون از بچگی این خصوصیات رو داشتینمن آدمى نيستم كه قدر خوشبختى و آرامش رو بدونم و از بچگى عاشق چيزهاى محال و پوچ بودم
پس همش روی ازدواجتون زوم نکنید، همش به ایرادهای کوچیک و بزرگ همسرتون گیر ندید! اصلا مشکل اینا نیستن، شما باید ذهنتون رو بهتر مدیریت کنید تا بتونید خوشبختی رو حس کنید و تجربه اش کنید
واقعیتش من احساس میکنم ما هر چی به شما میگیم شما فقط میخونی و رد میشی!!! هیچکدوم هم عمل نمیکنی واصلا دقت نمیکنی! باز حرف خودت رو تکرار میکنی. اگر اینطوره که موضوع شما همیشه حل نشده باقی میمونه
ولی خب باز می نویسیم!!
----------------------------------------------------------------------
اون دفترچه ای که قرار شده آماده کنید خیلی خوبه، با همسرتون همکاری کنید. بذارید همسرتون همه قوانین دلخواهش رو بنویسه، هر زنی باید بدونه رضایت همسرش تو چی هست،در چه حد هست، شما باید بدونید همسرتون چی میخواد، به حرفاش گوش کنید،به خواسته هاش احترام بذارید، تا ایشون هم به خواسته های شما احترام بذار
به نظر من اتفاقا همین چند قانونی که نوشتن خیلی هم خوبه!! این چیزایی که نوشتن باید تو یه زندگی باشه تا زندگی خوبی شکل بگیره. شروعتون از همین ها باشه....
حتی اگر دوست نداری با الفاظ خوب صداش کنید،خودت رو مجبور کن . اسمش رو .... جان! صدا بزن، اسم پسرت رو همینطور.
بهشون محبت کن،حتی اگه شده تا حدودی مصنوعی
همین قوانینی که نوشتن رو ازش استقبال کنید،به همسرت توجه کن... فکر میکنم اگه کمی توجه از شما ببینه،و ببینه دارید تلاش می کنید برای بهبود زندگیتون، ایشون هم گیر دادناش کمتر میشه. شما چند روز بهش یه ذره محبت کنید،به خوبیاش فکر کنید تا حس خوب بیاد سراغتون(مثل همون شب که عاشقشون شدید) بعد همون موقع احساست رو بهش بروز بده، ببین بعد از چند روز کمتر به شما گیر نداد؟؟؟
اون موقع شما هم فرصت دارید که آزاد باشید ،اون موقع حتی اگه چند روز ازش بخوای بهت فرصت بده، و کم محبتی هات رو تحمل کنه،قبول میکنه
شما هم تو دفترچه قوانین خودت رو بنویس، اما بازم میگم، اول شما به خواسته های همسرت احترام بذار، تا ایشونم همینطور باشن
------------------------------------------------------------------------
مگه شما رو کسی مجبور به ازدواج با همسرت کرد؟ از اول مهرش به دل شما نبود؟اگه از همون اول مهر خواستگار به دلتون نيفتاد ديگه نميشين
-----------------------------------------------------------------------
پینار عزیز! همسرشما رفتارهای آزاردهنده اش عکس العمل رفتارهای آزاردهنده خودتونه!من واقعا ديگه نميتونم رفتارهاى آزار دهنده شوهرمو تحمل كنم، ديگه حتى يك ثانيه نميتونم تحملش كنم، مثل بچه ها ميمونه، خدايا چقدر آخه اين آدم به من گير ميده؟ ديگه ازش خسته شدم
شما هم یه کم به همسرتون حق بدید، صادق باشید با خودتون، مردی که این همه سال خانمش اینطور بوده خیلی حق داره گیر بده یا هر کار دیگه ای...
اگه واقعیتا رو ببینید خودت هم کمتر اذیت میشی، و نمیگی که نمیتونی رفتاراش رو تحمل کنی.
چون رفتارای همسرت کاملا طبیعی هست! و بخاطر چند سال فشارهایی هست که بخاطر رفتارهای شما بهش وارد شده
فقط باید شما روی خودت کار کنی،اون موقع می بینی که همسرت یکی از بهترین مردای دنیاست! و عاشقش میشید. و قدر زندگیت رو میدونی
اصلا هم همسرت رو بخاطر حرفاش و رفتاراش محکوم نکن... باهاش مهربون رفتار کن، اصلا فکر کن پدر بچه ات هست،به این خاطر باهاش مهربون باش، تا ایشون یه کم آرامش بگیرن و همینطور پسرتون
حتما حتما سریعتر پیش روانشناس که فرشته مهربان عزیز گفتن مراجعه کنید
- - - Updated - - -
دو بار پست ارسال شد
Pinaar (چهارشنبه 14 آبان 93), Quality (سه شنبه 13 آبان 93), SpecialBoy (سه شنبه 13 آبان 93), سوده 82 (چهارشنبه 14 آبان 93)
تشکرشده 1,881 در 749 پست
سلام خدمت همگی
ببخشید من هدفم اصلا این نیست که بر خلاف نظر دوستان حرفی بزنم
اما کاملا این حالاتی رو که این خانم میگن رو درک می کنم. دوستان قدیمی این تالار منو می شناسن. . آقایی خواستگارم بودن و من کمی بهشون متمایل هم بودم. اما د نهایت به خاطر همین رفتارها (بچه بودن ، مهر طلب بودن شدید ، توجه خیلی زیاد ، تماس های زیاد و ....) ازشون به شدت زده شدم.
به نظر من هم کسی که نیاز داره حتما به مشاور مراجعه کنه شوهر این خانم هست.
این توجهات افراطی در حدی بوده که حتی همکار شوهرشون هم متوجه شدند و اشاره کدن به موضوع طبق صحبت های پینار جان.
پس بهتره همیشه دو طرف ماجرا رو ببینیم .
- - - Updated - - -
دانستن اینکه چه زمانی باید نزدیک شویم و چه زمانی باید فاصله بگیریم کلید ماندگاری هر رابطه است.
Pinaar (چهارشنبه 14 آبان 93), SpecialBoy (سه شنبه 13 آبان 93), سوده 82 (چهارشنبه 14 آبان 93)
تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
آسمانی جان،
دقت کنید که کارشناس سایت توصیه کردن ایشون بهتره با کمک روانشناس مشکلشون را پی گیری کنند.
نمی دونم شوهرشون مشکل داره یا نه. ولی خود این خانم معترفتند که رفتارش متعادل نیست. خودشون می گن من با هر مرد دیگه ای هم بودم دوست داشتم خیانت کنم.
می گه که بچه اش را دوست نداره.
اینها ربطی به مهرطلب بودن همسرش نداره.
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
nikon (پنجشنبه 20 آذر 93), Pinaar (چهارشنبه 14 آبان 93), reihane_b (چهارشنبه 14 آبان 93), شمیم الزهرا (چهارشنبه 14 آبان 93)
تشکرشده 12 در 7 پست
نظر همه دوستان محترمه، من نميخوام خودمو به مظلوميت بزنم واقعا چيزهايى كه دارم حس مى كنم رو ميگم، از آسمانى عزيز متشكرم، وقتى تو زندگيمون مشكل داريم اين مشكل دو طرفه هست، ميدونم كه اينجا پنجاه درصد قضيه من مقصرم
راستش من كه ازدواج با مرد ديگه اى رو تجربه نكردم، از هجده سالگى با شوهرم بودم، اگه قرار باشه هر مردى رفتارهاى همسر منو داشته باشه من قطعا تحملش نمى كنم و ترجيح ميدم فرار كنم تا بمونم
ديشب بعد از جر و بحث احمقانه اى كه باهاش داشتم، وقتى ديدم خودشو انداخته رو دست و پاى من و مدام دست منو ميبوسه و هر چى ميگم ولم كن خودشو مى چسبونه بهم و بابت كارى كه نكرده معذرت خواهى مى كنه! ميگه اشتباه كردم، ميخوام همون، بشم كه تو ميخواى! شما جاى من بودين چى كار مى كردين؟ باور كنيد اگه شب نبود صد در صد خونه رو ترك مى كردم، من برام عزت نفس آدمها از همه چى مهمتره، مرد نبايد يه كم غرور داشته باشه؟ اين رفتارهاى كودكانه چيه؟ مگه من مامانشم؟ من اگه نخوامش حق دارم ازش جدا شم!
شيدا جان قضيه بچه كاملا متفاوته، اگه من بخوام احيانا جدا شم ازش ترجيح ميدم كه ايليا پيش باباش بمونه، چون اون بهتر از من ازش نگهدارى مى كنه، منم قطعا براش چيزى كم نخواهم گذاشت
اينم بگم كه رفتارهاى ديشب شوهرم باعث شد من بعد از سه ماه دوباره به اون آقا زنگ بزنم كه خداروشكر مى كنم جوابمو نداد، منم اون خطمو خاموش كردم دوباره، الان اگه جوابى از اون آقا گرفته بودم بايد مى نشستم دوباره بابت رفتارى كه آنى و از سر خشم بود و مسببشو قطعا فقط شوهرم ميدونم احساس عذاب وجدان مى كردم
تشکرشده 560 در 192 پست
تا به حال سرما خوردی؟! تا زمانیکه دچار ویروس سرماخوردگی نشی درک نمیکنی سلامتیه چیه؟! حالا من نمیدونم چه اصراریه میخوای سرما بخوری!!! باور کن ما هممون چندبار سرما خوردیم چیزی جز مصیبت نداره، اون چیزی که فکر میکنی نیست، از بیرون به این قضیه نگاه نکن، همیشه واکسن سرماخوردگی دم دستت بوده قدر عافیتو نمیدون
تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
پینار جان،
من قصد سرزنش یا اذیت کردنت را ندارم. بنابراین اگر حس کردی حرفهام اذیتت میکنه، بگو که ادامه ندیم.
و البته که الان صحبت از جدایی شما نیست و قراره شما تلاش کنید زندگیتون را به شرایط مطلوبتون نزدیک کنید.
ولی مردی که شما توصیف کردید، چطور می تونه پسرتون را درست تربیت کنه؟
اگر به قول شما عزت نفس نداره و ....
چرا می گید پدر خوبی هست؟
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
Pinaar (چهارشنبه 14 آبان 93)
تشکرشده 560 در 192 پست
خانم پینار فکر نمیکنی شوهرت میترسه بیشتر از این ازت دور بشه واسه همین عزت نفسشو میاره پایین، حالا اگه برعکس بود عمرا به دستو پات میفتاد.
Pinaar (چهارشنبه 14 آبان 93)
تشکرشده 858 در 268 پست
سلام
کلا نمیخواستم توی این سایت چیزی بنویسم اما تا الان مشغول کار بودم یه سرزدم تایپکیتون رو خوندم
چقدر بده آدم ناشکر باشه،قطعا خودتون میدونید منظورم از ناشکری چیه
خانم پینار شما نمیدونید با خودت چند چندی،من دکتر و روانشناس و مشاور نیستم ولی با اطمینان میگم شما اورژانسی به یهروانپزشک یا روانشناس بالینی مراجعه کن،حتی یک ساعت هم وقت تلف نکنید.
چون سن پایین ازدواج کردید قرار نیست بگید توی بچگی انتخاب کردم ،اینا همه اش بهانه ست،من مجردم ولی اینو خوب میدونم دختری که میگه میخوام شوهر کنم به اندازه ی کافی بزرگ شده...
مشکلات زندگی شما خیلی زیاد راه حل داره ولی نیاز داره یه آدم که جسارت و جرات رفعش رو داشته باشه وارد بشه و رفع کنه اما شما دنبال بهانه هستی.
یه چیز رو میگم چون با رویه ای که در دارید اون روز خیلی دیر نیست،از روزی بترسید این بی محلی و سردی و بی مهری و بی تعهدی شما همسرتون رو هم سرد کنه،امروز به خوشگلیتون مینازید و میگید حیف شدید،فردا میبینید زندگی و همسرتون رو دو دستی تقدیم کردید به یه نفر دیگه که اصلا هم زیبا نیست ،اونوقت میاید اینجا تایپیک باز میکنید و از افسردگی و غرور شکسته مینوسید که من با این همه زیبایی چی کم داشتم که بهم خیانت بشه؟؟؟،شاید الان از خدا بخوای این روز رو ولی منم مثل شما زن هستم محاله زنی بتونه تحمل کنه .
الان شما داری میتازی ولی اگه ورق برگرده و همسرتون بتازه دیگه ....
نمیدونم از چه زمانی بنیان زندگی ها اینقدر سست شد ولی استفاده نادرست از تکنولوژی و ارتباطات نقش بسیاربسیار موثری توی نابودی زندگی ها و به هم زدن آرامش مردم داشته و داره.
Pinaar (چهارشنبه 14 آبان 93), reihane_b (چهارشنبه 14 آبان 93), sevil73 (چهارشنبه 19 آذر 93), شمیم الزهرا (چهارشنبه 14 آبان 93)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)