این موضوع رو ببینید
http://www.hamdardi.net/thread-26841.html
میدونید وقتی آدم تو چنین موقعیتی قرار میگیره همه یک باره شروع میکنن در مورد اون آدم حرف زدن
میخوای از همه ی دخترا دور بشی تا کمتر بشنوی
ناراحتی چون میبینی ارتباط با همجنس هات رو هم از دست میدی
داری منزوی میشی
خود اون آدم هم میفهمه
میاد میپرسه چرا ناراحت هستین شما؟؟؟
چی میتونی بگی
فکر میکنه اصن اخلاقت اینجوریه که با دختر و پسر گرم نمیگیری
نمیتونی مث بقیه ی دخترا خودت رو بهش نشون بدی
چون اونا عاشق نیستن
اونا از ارتباط با بقیه دخترا گریزون نیستن
اونا فقط حرف میزنن در مورد سنش - سربازی رفتن یا نرفتنش - درسش - فوت مادرش - اخلاقای خاصش
هر جور شده اطلاعات غلط و درست بدست میارن و حرف میزنن
ولی تو .........................................
مجبوری 6 سال تو دانشگاه تنها باشی ( اگه دانشکده ات مث من کوچیک باشه دیگه واویلا است چون تقریبا هیچ همکلاسی نیست ازش حرف نزنه )
استاد یا یه سال بالایی درس خون فرق نمیکنه
بعد 6 سال وقتش نبوده که یه جا سرریز شم
ارتباط دارم ولی فقط درسی و از طرف من خشک خشک ( پسرا رو که میشناسین عادت به شوخی دارن و تو فقط یا باید لبخند بزنی و یا یه جواب محکم بدی )
شوخی هاش به اونجا نرسیده که جواب محکم بشنوه
چرا بعد 6 سال راخت زندگی نکنم؟؟
چرا دخترم؟؟؟
اگه پسر بودم ماکزیمم سال دوم شناخته بودمش و اقدام کرده بودم
این چه عرف مسخره ای؟؟؟؟
چرا ما دخترا فقط بسوزیم؟؟؟؟
چرا منتظر خواستگارایی باشیم که هیچ کدوم به دلمون نمی شینن؟؟؟؟
چرا منتظر کسایی باشیم که از همون روز اول بحث مادیات و قرارداد ها رو پیش میکشن؟؟؟
ازدواج قرارداده؟؟؟؟؟
چطور بعد از ازدواج عاشق کسی بشم که از اول مث یه شریک مالی باهام حرف زده ؟؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)