به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 26 , از مجموع 26
  1. #21
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    1.برادر گرامی حالا که با شما صحبت نمی کنند چرا براشون نامه نمی نویسید ؟
    2.بعد لطفا سن و تحصیلات خودتون و خانومتون را هم بگید.؟
    3.خودتون چی فکر می کنید؟ یعنی فکر می کنید چرا همسرتون می خواد از شما طلاق بگیره؟ دلایلی که فکر می کنید را بنویسید.
    4.قبلا آیا رابطه عاطفی خوبی با هم داشتین؟

    لطفا این سوالات را کامل بگید تا راهنمایی های درستی بشید.
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  2. 3 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    Confuseed (دوشنبه 14 مهر 93), paiize (دوشنبه 14 مهر 93), دختر بیخیال (دوشنبه 14 مهر 93)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 15 بهمن 95 [ 04:59]
    تاریخ عضویت
    1393-7-02
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    2,026
    سطح
    27
    Points: 2,026, Level: 27
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 124
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 13 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. ممنون بابت نظرتون. نامه تا بحال براش ننوشتم ولی دو سه تا ایمیل بلند براش نوشتم. جوابشم تقریبا همیشه این بوده که "من تصمیمم رو گرفتم. تلاش کن بپذیری" .
    جفتمون هم سن هستیم . ٣٠ سال. هر دو تحصیلات عالیه داریم و هر دو شاغل هستیم.

    دلایلی که بهم میگه اینهاست: میگه دیگه نمیتونم بهت اعتماد کنم چون زود عصبانی میشی. میگه در مواجهه با دیگران از من حمایت نمیکنی. و اینکه زیاد کنترلش میکنم.


    ما ٥ جلسه پیشه مشاور رفتیم, دو جلسه همسرم خصوصی رفت, یک جلسه من خصوصی رفتم و دو جلسه هم با هم رفتیم. ظاهرا حرفهای مشاور تو جلسه خصوصیش خیلی رو تصمیمش اثر گذاشته. مشاور بهش گفت که جدا بشین . مشاور بعد از تنها دو جلسه به همسرم گفت که جدا بشین از هم!!!! در حالیکه به من میگفت رابطاتون مشکله حادی نداره!!! خلاصه پیشه مشاوره خوبی نرفتیم. هر چند که مشاور بعد جلسه پنجم بهمون گفت که برین چیزائی که بهتون گفتم رو اجرا کنین. ولی همسرم حتی حاضر نشد یک هفته امتحان کنیم و بهم گفت که میخاد جدا بشه.

    ظاهرا برای این تصمیمش با کسی مشورت نکرده. نمیخواد با هیچکس در مرده جزئیات صحبت کنه. راحت نیست. حتی نمیخواد با مادرش مشورت کنه. حرف من رو هم که گوش نمیده.


    در طول مدتی که باهم آشنا هستیم شاید من سه بار عصبانی زیاد شده باشم. حالت عصبانی شدن من هم فقط اینه که صدامو بالا میبرم. نه فحش میدم و نه درگیری فیزیکی. حد اکثر این بوده که دستشو گرفتم. بقیه مواردی هم که میگه درسته ولی زیاد نبوده . من همیشه دوسش داشتم و تلاش میکردم که اینو بهش نشون بدم.


    رابطه عاطفیمون خوب بود اوایل ولی بخاطر همین مسایل این اواخر مثل قبل نبود. مشکلاتی که ما داشتیم به هیچ وجه در حد جدا شدن نبود.

    - - - Updated - - -

    سلام. ممنون بابت نظرتون. نامه تا بحال براش ننوشتم ولی دو سه تا ایمیل بلند براش نوشتم. جوابشم تقریبا همیشه این بوده که "من تصمیمم رو گرفتم. تلاش کن بپذیری" .
    جفتمون هم سن هستیم . ٣٠ سال. هر دو تحصیلات عالیه داریم و هر دو شاغل هستیم.

    دلایلی که بهم میگه اینهاست: میگه دیگه نمیتونم بهت اعتماد کنم چون زود عصبانی میشی. میگه در مواجهه با دیگران از من حمایت نمیکنی. و اینکه زیاد کنترلش میکنم.


    ما ٥ جلسه پیشه مشاور رفتیم, دو جلسه همسرم خصوصی رفت, یک جلسه من خصوصی رفتم و دو جلسه هم با هم رفتیم. ظاهرا حرفهای مشاور تو جلسه خصوصیش خیلی رو تصمیمش اثر گذاشته. مشاور بهش گفت که جدا بشین . مشاور بعد از تنها دو جلسه به همسرم گفت که جدا بشین از هم!!!! در حالیکه به من میگفت رابطاتون مشکله حادی نداره!!! خلاصه پیشه مشاوره خوبی نرفتیم. هر چند که مشاور بعد جلسه پنجم بهمون گفت که برین چیزائی که بهتون گفتم رو اجرا کنین. ولی همسرم حتی حاضر نشد یک هفته امتحان کنیم و بهم گفت که میخاد جدا بشه.

    ظاهرا برای این تصمیمش با کسی مشورت نکرده. نمیخواد با هیچکس در مرده جزئیات صحبت کنه. راحت نیست. حتی نمیخواد با مادرش مشورت کنه. حرف من رو هم که گوش نمیده.


    در طول مدتی که باهم آشنا هستیم شاید من سه بار عصبانی زیاد شده باشم. حالت عصبانی شدن من هم فقط اینه که صدامو بالا میبرم. نه فحش میدم و نه درگیری فیزیکی. حد اکثر این بوده که دستشو گرفتم. بقیه مواردی هم که میگه درسته ولی زیاد نبوده . من همیشه دوسش داشتم و تلاش میکردم که اینو بهش نشون بدم.


    رابطه عاطفیمون خوب بود اوایل ولی بخاطر همین مسایل این اواخر مثل قبل نبود. مشکلاتی که ما داشتیم به هیچ وجه در حد جدا شدن نبود.

  4. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 93 [ 16:58]
    تاریخ عضویت
    1393-6-01
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    2,364
    سطح
    29
    Points: 2,364, Level: 29
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    88

    تشکرشده 496 در 145 پست

    Rep Power
    37
    Array
    احساس میکنم همسرتون آدم غیرقابل نفوذی هست. از اول آشناییتون این خصیصه رو توش ندیده بودین؟ مثلاً قهرهای الکی سر مسایل الکی؟

    خوب وقتی به خانواده ها هم نمیخواد بگه چیکار میخواید بکنید؟ یعنی برید محضر جدا شید و هر کی بره خونش؟
    الان تو چه مرحله ای هستید؟ خونه رو ترک کرده؟ آهان راستی نامزد هستید، درسته؟

    به نظر من به پدر و مادرش باید بگید. این کارایی که حالش بد میشه و استرس میگیره و این حرفا میتونه یه جورایی راه فرار باشه واسه فرار از حل مشکل. یا فرار از مواجه شدن با مشکل. خوب شما که نمی تونید همینطوری بدون گرفتن جواباتون راهتون رو بکشید و برید! توقع زیادیه از شما.

    به نظر من کوتاه نیاید. عصبانی باشید و یه کاری بکنید

  5. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    دلایلی که بهم میگه اینهاست: میگه دیگه نمیتونم بهت اعتماد کنم چون زود عصبانی میشی. میگه در مواجهه با دیگران از من حمایت نمیکنی. و اینکه زیاد کنترلش میکنم. دلایلی که عنوان کردید رو میشه بیشتر و با مثال توضیح بدید ؟ مثلا کجاها شما زود عصبانی میشید . کجاها باید از ایشون حمایت میکردید و نکردید ؟ چرا و چگونه کنترلش میکنید ؟ برادر خوبم قهر کردن گرچه کار درستی نیست و نشانه ضعف مهارتی شخص هست ولی میتونه دلایل متعددی داشته باشه و نشانه این هست که همسرتون از چیزی ناراحته . تعجب اوره که شما نمیدونید از چی ناراحته . خوب اگه نمیدونید باید ازش بپرسید و مشکل رو حل کنید نه اینکه فکر کنید اگه ایشون از حالت قهر خارج شد همه چیز حل شده و دیگه مشکلی نیست . اینطوری همه مشکلات ریز و پیش پا افتاده که از نظر شما اصلا مشکل نبودند ولی از نظر همسرتون مهم بودند روی هم جمع میشن و موجب میشن که شما روز به روز از هم دورتر بشید . به نظر میرسه همسر شما فرد احساساتی و درونگرایی ست و زمانی که از موضوعی ناراحته نمیتونه دقیق و واضح با شما در میون بگذاره و انتظار داره خود شما متوجه بشید . در این جور مواقع به جای اینکه التماس کنید یا نازش رو بکشید اول از همه علت ناراحتیش رو جویا بشید و مشکل رو حل و فصل کنید .

  6. 3 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    مهربونی... (دوشنبه 14 مهر 93), دختر بیخیال (دوشنبه 14 مهر 93), سرگشته دوست (یکشنبه 20 مهر 93)

  7. #25
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    نمیدونم چرا هر چی تاپیک هاتونو میخونم، حس میکنم شما یک چیزایی و نمیخواین بگین.حالا یا خودتون دقیقا نمیدونین مشکل چیه؟ یا اینکه میدونین و نمیخواین بگین.

    یک مشاور یا یک زن بخاطر سه بار عصبانیت شما که اونم به کتک نرسیده و فقط صداتونو بردین بالا به طلاق فکر نمیکنن..
    الان مشاور به همسرتون گفتن جدا بشن.
    ا زطرفی همسرتون که حتما بخوبی به مشکلات یک زن مطلقه اگآه هستن، میخواین حدا بشن.

    یک جایی هم شما گفتین با پیش مشاور رفتن فهمیدین کجاها اشتباه کردین و حالا میخواین همه چیو درست کنین .

    ببینین من با خوندن تاپیکتون حس میکنم شما یجوراییی از خط قرمز همسرتون رد شدین، برای همین ایشون اجازه فرصت دوباره بهتون نمیدن.
    برا ما که واضح توضیح ندادین، باز خودتون بهتر میدونین مشکلتون چیه! بسته به اشتباهاتی که کردین، اگه واقعا زندگیتونو دوست دارین بهتره تسلیم نشین. و تمام تلاشتونو بکنین تا ایشونو راضی کنین.

    تاپیک خانوم سوده82 و بخونین، ببنین چقدر تلاش میکنن برای بدست آوردن همسرشون ،واقعا من یکی اولش که تاپیکشونو خوندم فکر نمیکردم، اینقدر پیشرفت کنن همسر ایشون هم اولش مثله همسر شما حاضر به بخشش یا حتی حرف زدن نبودن. اما الان کم کم دارن آرومتر میشن و باهاشون سازش بیشتری دارن.همه ی اینها هم بخاطر تلاش های خوب و سازنده خود خانوم سوده بوده.
    ایشون خودشون میرفتن تاپیک های مشابه خودشون و پیدا میکردن میخوندن ، بعد نظرات کارشناسانه و میخوندن و بکار میبردن! حتی خودشون تونستن با این کارشون یکی از مدیران به تاپیکشون بیارن و ازشون بخواین راهنماییشون کنن. میدونین جرا؟

    چون زندگیشون براشون ارزش داشت.
    چون همسرشون براشون ارزش داشت.

    چون دوست نداشتن زندگیشون براحتی از دست بدن.

    پس اشتباهانشونو پذیرفتن و حتی بدون همکاری همسرشون سعی کردن اصلاحشون کنن.

    شما هم همینطور اگه واقعا قصد ادامه دارین نمیخواین زندگیتون نابود بشه بهتره خودتون تلاش بیشتری داشته باشین مثله خانوم سوده عزیز. بهتره خودتون اشتباهات خودتون و بپذیرین و اصلاحشون کنین، همسرتون میترسن شما نتونین هیچوقت اشتباهاتتون و اصلاح کنین و ممکن دوباره بهمین نقطه برسین برای همین با حرف خالی بدون عمل ایشون راضی نمیشن، شما باید در عمل نشون بدین که میخواین جبران کنین و اشتباهاتتونو پذیرفتین.

    بهتره تاپیک های خانوم سوده هم بخونین.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : دوشنبه 14 مهر 93 در ساعت 12:11

  8. 5 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    maryam240 (شنبه 31 مرداد 94), paiize (دوشنبه 14 مهر 93), واحد (سه شنبه 15 مهر 93), خیال تو (دوشنبه 14 مهر 93), سرگشته دوست (یکشنبه 20 مهر 93)

  9. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 93 [ 02:33]
    تاریخ عضویت
    1393-5-15
    نوشته ها
    40
    دستاوردها:
    3 months registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 138 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من فكر ميكنم خانم شما اصلن به شما علاقه نداره و دنباله بهانه ميگشته كه از شما جدا بشه من ميگم اصلن بهش اهميت ندين بگين باشه برو طلاقتو بگير اونوقت مجبوره بره به خانواده اش بگه اخر سر بايد دو سال تلاش كنه طلاق بگيره و ميشه يه دختر سي وچند ساله در هر حال اونه كه شما رو از دست ميده تا وقتي زيادي به كسي توجه ميكنين هوا ورش ميداره شما بايد كاملا بي اهميت باشين من مطمعنم اگر خودشم بخواد خانواده اش مانع از جداييتون ميشن. قاطع و بي رحم باشين


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.