به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 54
  1. #31
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    فرخ روی عزیز...

    من وقتی تاپیک شما رو میخونم حس میکنم خیلی تحت فشاری از هر طرف

    وقتی پست بالاییت رو خوندم که درباره همسرت گفتی نشون دهنده این هست که با همه چیزه همسرت مشکل داری

    با اندامش..با رفتارش...با رابطه ای که باهاش داری...یعنی واقعا هیچ چیزی تو همسرت حس نمیکنی که دلت رو بهش خوش کنی ..سراسر تنفر

    حالا من نمیدونم خودت اونقدر از همسرت بیزار شدی که دیگه ویژگی های مثبت همسرت به چشم نمیاد یا اینکه واقعا همسرت هیچ چیزی نداره که دلت رو بهش

    خوش کنی...

    به نظرت خوب نیست یه مدت جدا از هم زندگی کنید؟
    همه آبهای دریا هم نمی توانند یک کشتی را غرق کنند

    مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند

    بنابراین

    تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت

    مگر اینکه شما اجازه بدهید...





  2. 2 کاربر از پست مفید رزا تشکرکرده اند .

    maryam240 (جمعه 01 اسفند 93), فرخ رو (سه شنبه 15 مهر 93)

  3. #32
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرخ رو نمایش پست ها
    مرسی که نوشتید.


    اماااااا... در رابطه با همسر یه مطلبی هس!
    اعتمادی و عشقی در میان نیست چه تغییر بکنه چه تغییر نکنه.
    حالا این آدم از من رابطه میخواد.
    خانوما میدونن عشق برای یک زن مرحله قبل از رابطه اس. تا عشق نداشته باشه میلی هم نداره به یک مرد.
    و من سرگردونم و فرار میکنم از همسرم و از رابطه.
    این موضوع هیچ ربطی به تمرکز کردن رو خودم نداره.
    در این مورد فکر می کنم کمی باز دچار کمالگرایی هستید ضمن اینکه هنوز روی مشکلات همسرتون هم همزمان تمرکز دارید( مشکلات رفتاریشون و اداب و ...) . راستش کمتر زندگی ای دیدم که عشق در اون باشه. اما زندگی های زیادی دیدم که رابطه زناشویی در اون به طور مطلوب بوده. این شرطی کردن برای لذت بردن، لذت رو از ادم می گیره.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  4. کاربر روبرو از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده است .

    فرخ رو (چهارشنبه 16 مهر 93)

  5. #33
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 96 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1393-2-14
    نوشته ها
    205
    امتیاز
    4,218
    سطح
    41
    Points: 4,218, Level: 41
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    136

    تشکرشده 378 در 148 پست

    Rep Power
    33
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط deljoo_deltang نمایش پست ها
    در این مورد فکر می کنم کمی باز دچار کمالگرایی هستید ضمن اینکه هنوز روی مشکلات همسرتون هم همزمان تمرکز دارید( مشکلات رفتاریشون و اداب و ...) . راستش کمتر زندگی ای دیدم که عشق در اون باشه. اما زندگی های زیادی دیدم که رابطه زناشویی در اون به طور مطلوب بوده. این شرطی کردن برای لذت بردن، لذت رو از ادم می گیره.

    من الان دچار انزجار میشم از رابطه. برام غیرقابل تحمله.
    اصلا حاضر نیستم بهم دس بزنه!
    این یه حس واقعیه نه تلقینی!

    در مورد جدا زندگی کردن هم فکر کردم اما قبول نکرده فعلا!
    ترجیح میدم اصلا نداشته باشمش تو زندگیم.فقط برای فرزندم پدر باشه!و نه برای من همسر.
    دوست ندارم بهش تکیه کنم چون تکیه گاه سستی هست.
    دوست ندارم باهاش درددل کنم و حرفامو بگم چون همونارو میزنه تو چشمم.
    دوست ندارم محبت کنه یا محبت کنم چون هر آن احتمال داره بی احساس باهام رفتار کنه.
    یه جورایی امنیت روانی و احساسیمو از دست دادم.

    من یه مثال برای همسرم میزنم میگم تو محبت،احترام،توجه و غیرتت سر راهش یه شیرفلکه است! اگر مطالبق میلش عینا رفتار کردم که برخوردار میشم از اونا در غیراینصورت اگه خلافش عمل شد اون شیرفلکه رو میبینده از سرچشمه . نه توجهی،نه غیرتی،نه محبتی.
    این باعث ناامنی ذهنی و روانی من شده.

    مثلا یادمه یه بار باهام بحث کردیم و قهر شد! فرداش وقتی خونه نبود من در حال خونه تکونی از صندلی افتادم و دستم آش و لاش شد.
    وقتی اومد خونه دست من تا مچ باندپیچی بود. در تمام 2-3 روز بعد مطلقا از من سوال نکرد که تو کی من رفتم بیرون چیزیت نبود چی شده دستت؟

    یا بارها شده دلم توجه میخواسته ساعت حتی 12 شب از خونه زدم بیرون(البته فقط تو پارکینگ رفتم و وانمود کردم که میرم بیرون) ببینم غیرتش تحریک میشه بگه این وقت شبجایی نرو یا نه. اما رفتم نه زنگ زده نه دنبالم اومده.
    خودم برگشتم دیدم یا خوابیده یا داره تلویزیون میبینه!چرا؟ چون فلان کاره مطابق میلش انجام نشده حتی گاهی حرف زور!

    شاید برای همینه که الان اعتماد نمیکنم به محبت کردناش.
    چون میدونم و بهم ثابت کرده که هر لحظه امکان داره مث سنگ بشه.مث یه غریبه باهام رفتار کنه. طردم کنه.


    یه تاپیکی رو دیشب داشتم میخوندم.
    سرنخ هایی که نشاندهنده شکست یک رابطه اس.
    به همه دوستان مجرد توصیه میکنم بخوننش.
    چه قدر برام جالب بود که بسیاری سرنخ ها رو من همون اول داشتم تو رابطه ام. اون موقع توجه نکردم بهشون یعنی واقعا نمیدونستم.
    اما حالا باید برای ادامه دادن یا ندادن بهشون توجه کنم


    دوستان نازنینی که لطف میکنن و برای من مینویسن میشه بیشتر راهنمایی کنن در مورد خودم؟
    برای حال خودم چیکار میتونم بکنم؟
    من خیلی امیدی به ساختن این رابطه ندارم.اختن یه رابطه دو طرفه اس. طرف من هنوز اونقدری به بلوغ فکری نرسیده که بدونه برای خودشم که شده باید کمک کنه.
    الان حس میکنم تمرکز رو باید بگذارم رو خودم. اصلاح خودم.قوی کردن خودم.
    تجزیه و تحلیل کردن من بهم کمک میکنه.

    دوستی گفتن که ما زوایای مخفی رو داریم بهت نشون میدیم.
    الانم خواهش میکنم روند لین تاپیک رو به همین شکل ادامه بدیم.
    در واقع تجزیه و تحلیل رفتار اشتباه من! در برابر همسرم.
    شاید اگر بدانم عکس العمل اشتباه چیه حداقلش این باشه که در برابر فرزندم و تربیتش بدونم چی غلطه چی درست؟
    همین که خودم اصلاح بشم یه موفقیت بزرگه.
    همسر اگه اشتباه میکنه بکنه. من دوست دارم راه صحیح رو برم.
    و حالت که بیشتر نداره یا جدا میشم واگر روزی روزگاری شانس ازدواج دیگری بود رفتار صحیح رو یاد گرفتم و اونجا بکار میگیرم.
    یا جدا نمیشم و این اصلاح رفتار توی تربیت فرزند بدردم میخوره.
    ممنونم
    ویرایش توسط فرخ رو : چهارشنبه 16 مهر 93 در ساعت 11:25

  6. 2 کاربر از پست مفید فرخ رو تشکرکرده اند .

    maryam240 (جمعه 01 اسفند 93), شیدا. (چهارشنبه 16 مهر 93)

  7. #34
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 دی 93 [ 13:09]
    تاریخ عضویت
    1393-6-08
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    618
    سطح
    12
    Points: 618, Level: 12
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    9

    تشکرشده 167 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم شما فعلا فکر طلاقو از سرت بیرون کن و اگر میتونی یه کار برای خودت پیدا کن و با جدیت مشغول شو.برای پولت برنامه ریزی کن و پول پس انداز کن واسه آینده بچه و خودت . بذار شوهرت یه مدت بحال خودش باشه . این کار چند حسن داره:
    1-سرت گرم میشه و کمتر به مشکلت فکر میکنی.

    2- برای آیندت یه پشتوانه بازنشستگی و بیمه داری.

    3- خودتو محک میزنی برای آیند ه که خدای نکرده اگر جداشدی که امیدوارم نشی می تونی مستقل شی و زندگیت چجوری میشه.

  8. 4 کاربر از پست مفید gelareh55 تشکرکرده اند .

    Aras (چهارشنبه 16 مهر 93), maryam240 (جمعه 01 اسفند 93), فرخ رو (پنجشنبه 17 مهر 93), رزا (چهارشنبه 16 مهر 93)

  9. #35
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 اسفند 95 [ 10:04]
    تاریخ عضویت
    1392-5-09
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    2,688
    سطح
    31
    Points: 2,688, Level: 31
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    16

    تشکرشده 31 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان من بسیار خسته ام، خیلی بیشتر از کلمه خسته!

    تمرکز رو واقعا از روی همسرم برداشتم. نتیجه فوق العاده بوده. تاثیرش رو روی شادابی خودم میبینم.

    فرخ روی عزیز ای کاش پستهای خودتونو یه بار دیگه بخونین. جمله های مشابه با اولی را زیاد میبینین. این تایید براین مدعاست که جمله دوم نمیتونه واقعیت پیدا کرده باشه.

    تمرکز زیادی روی هنسرت داری. نیاز هست که برای نظم بخشیدن به افکارت و آرامش، تمرکزت را از روی ایشون برداری. بعد از ارام شدن میتونی منطقی تر راجع به تک تک مشکلات رفتاری
    همسرت بحث و فکر کنی و تصمیم بگیری.

    یه دسته از مشکلات رفتاری که احساساتتون را شدیدا برانگیخته، با شدت کمتری در خیلی از آقایون دیده میشه. اونا به اعتقاد من قابل رفع شدنه. نوشته بودین که تذکر زیاد و رعایت نکردن،

    شما را خسته و بی رمق کرده، در حالیکه تذکر مستقیم این موارد برای آقایونی با تیپ شخصیت همسرتون کمتر مفید خواهد بود.

    اما دسته دوم مشکلاتی که نوشته بودین، مربوط به تدبیرکم و غیرعاقلانه همسرتونه (نه بی مسئولیت بودن ایشون)، که اون نیاز به مشاوره ایشون و اقداماتی از طرف شما داره.

    فرخ رو جان، مسئله این نیست که شما جدا بشین یا نشین بلکه اینه که بتونین بهترین تصمیم را بگیرین، با اطمینان، در کمال آرامش و حساب شده.

    پس تمرکز را از همسرت بردار. منابعی برای دریافت شادی و انرژی جایگزین کن. تدابیری بیندیش که مشکلات رفتاری ایشون کمتر درگیرت کنه. بعدا فرصت برای حلشون خواهی داشت.

    من فکر میکنم همسر شما (به خصوص با داشتن یه فرزند نازنین) استحقاق یک فرصت دیگه، البته با روشی نو را دارن.



  10. 3 کاربر از پست مفید هوای صبح تشکرکرده اند .

    maryam240 (جمعه 01 اسفند 93), فرخ رو (جمعه 18 مهر 93), رزا (پنجشنبه 17 مهر 93)

  11. #36
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 96 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1393-2-14
    نوشته ها
    205
    امتیاز
    4,218
    سطح
    41
    Points: 4,218, Level: 41
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    136

    تشکرشده 378 در 148 پست

    Rep Power
    33
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط هوای صبح نمایش پست ها
    دوستان من بسیار خسته ام، خیلی بیشتر از کلمه خسته!

    تمرکز رو واقعا از روی همسرم برداشتم. نتیجه فوق العاده بوده. تاثیرش رو روی شادابی خودم میبینم.


    فرخ روی عزیز ای کاش پستهای خودتونو یه بار دیگه بخونین. جمله های مشابه با اولی را زیاد میبینین. این تایید براین مدعاست که جمله دوم نمیتونه واقعیت پیدا کرده باشه.
    حرفام متضاد نیست!
    از سر و کله زدن و دیدن یه آینده مبهمه که خستمه ولی وقتی هدفهام میشه شخصی و نه مشترک، سبک زنگدگیم میشه شخصی و نه مشترک! اروم میشم. پر انرژی میشم.میفهمم که به یه جاهایی ممکنه برسم بالاخره در آینده.



    تمرکز زیادی روی هنسرت داری. نیاز هست که برای نظم بخشیدن به افکارت و آرامش، تمرکزت را از روی ایشون برداری. بعد از ارام شدن میتونی منطقی تر راجع به تک تک مشکلات رفتاری
    همسرت بحث و فکر کنی و تصمیم بگیری.



    یعنی چی کار دقیقا؟ تمرکز رو از روی اون بردار یعنی چی؟
    من مذتهاس که دارم روی عیوب خودم کار میکنم فارغ از اینکه مجردم یلا متاهل
    این منظوره؟

    یه دسته از مشکلات رفتاری که احساساتتون را شدیدا برانگیخته، با شدت کمتری در خیلی از آقایون دیده میشه. اونا به اعتقاد من قابل رفع شدنه. نوشته بودین که تذکر زیاد و رعایت نکردن،

    شما را خسته و بی رمق کرده، در حالیکه تذکر مستقیم این موارد برای آقایونی با تیپ شخصیت همسرتون کمتر مفید خواهد بود.

    مدتهاس دس از تذکر لفظی برداشتم.تا با ایجاد شیفتگی و عمل به اون رفتارها اونا رو در همسرم تقویت کنم.
    نتیجه نداده چندان


    اما دسته دوم مشکلاتی که نوشته بودین، مربوط به تدبیرکم و غیرعاقلانه همسرتونه (نه بی مسئولیت بودن ایشون)، که اون نیاز به مشاوره ایشون و اقداماتی از طرف شما داره.

    اتفاقا من معتقدم ریشه بسیاری مشکلات بیمسئولیتی همسر منه.

    وقتی یه مرد تو دوران نامزدی در به در دنبال کوچه تاریک برای رابطه ج با دختری که صرفا نامزدشه میگرده اونم تو ماشین!!!! این یعنی فقدان هرگونه مسئولیت.
    وقتی 1 ماه 1 ماه به بهانه کار و ....خونه نمیاد یعنی بیمسئولیتی
    وقتی سعی نمیکنه روابط منطقی و محترمانه بین خانواده اش و همسرش برقرار کنه و در برابر توهینهای آشکار خانواده اش نسبت به همسرش اونم دقیقا در حضور خودش مثل یه عایق عمل کنه که نه همسر برنجه و نه خانوده خودش و مکررا به همسر بگه مشکل خودته یعنی بیمسئولیتی

    و هزار مثال از این دست.


    فرخ رو جان، مسئله این نیست که شما جدا بشین یا نشین بلکه اینه که بتونین بهترین تصمیم را بگیرین، با اطمینان، در کمال آرامش و حساب شده.

    پس تمرکز را از همسرت بردار. منابعی برای دریافت شادی و انرژی جایگزین کن. تدابیری بیندیش که مشکلات رفتاری ایشون کمتر درگیرت کنه. بعدا فرصت برای حلشون خواهی داشت.

    ممنون میشم که بهم منابع شادی افرین رو پیشنهاد بدین با وضعیتی که من دارم.
    واقعیت اینه که من خیلی به این موضوع نیاز دارم.


    من فکر میکنم همسر شما (به خصوص با داشتن یه فرزند نازنین) استحقاق یک فرصت دیگه، البته با روشی نو را دارن.


    چندان امیدار نیستم.
    از چشمم افتاده!
    این راه حلی داره؟

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط gelareh55 نمایش پست ها
    عزیزم شما فعلا فکر طلاقو از سرت بیرون کن و اگر میتونی یه کار برای خودت پیدا کن و با جدیت مشغول شو.برای پولت برنامه ریزی کن و پول پس انداز کن واسه آینده بچه و خودت . بذار شوهرت یه مدت بحال خودش باشه . این کار چند حسن داره:
    1-سرت گرم میشه و کمتر به مشکلت فکر میکنی.

    2- برای آیندت یه پشتوانه بازنشستگی و بیمه داری.

    3- خودتو محک میزنی برای آیند ه که خدای نکرده اگر جداشدی که امیدوارم نشی می تونی مستقل شی و زندگیت چجوری میشه.
    دنیال کاردارم میگردم. برای تدریس اقدام کردم.
    امیدوارم پذیرفته شم هیات علمی!

    من قبلا خودمو ناخواسته محک زدم. هرچند سخت و طاقتفرسا بوده اما از بسش براومدم

    یه چیز دیگه هم بپرسم
    دوستان نظر بدن لطفا
    من احساس میکنم برفرض که تصمیم بر ادامه گرفتم هم باید یه تنبیه برای همسرم درنظر بگیرم.
    مثلا 4 ماه بره جدا زندگی کنه یا یه همچین چیزی.
    ر شرایط سختی قرار بگیره تا قدر بدونه و همینطور شیک بعد از این همه بازی کردن با روح و روان من راحت همه چیز رو تموم شده فرض نکنه.
    نظر شما چیه؟


    سوال دیگه!
    دوستان مکررا به من میگن تمرکز رو از روی شوهرت بردار تمرکز رو خودت کن.
    منظور چیه؟
    فکر کنم شبیه یه شبح تو زندگیمه؟انگار مجردم؟
    گیر ندم به مشکلات رفتاریش؟
    سعی بر حل اونا ناشته باشم؟
    خب... هیچکدوم از اون بالایی ها رو انجام نمیدم که!
    فکر کنم کلا مجردم و عیوب خودمو حل کنم؟
    منظورتون دقیقا چیه؟
    ویرایش توسط فرخ رو : جمعه 18 مهر 93 در ساعت 00:52

  12. #37
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 96 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1393-2-14
    نوشته ها
    205
    امتیاز
    4,218
    سطح
    41
    Points: 4,218, Level: 41
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    136

    تشکرشده 378 در 148 پست

    Rep Power
    33
    Array
    هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم!
    تشکرات!

  13. کاربر روبرو از پست مفید فرخ رو تشکرکرده است .

    رزا (جمعه 18 مهر 93)

  14. #38
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    فرخ روی عزیز من خیلی دوست دارم به کمک کنم اماچون خودم مجردم و تجربه زندگی مشترک رو ندارم واقعا نمیدونم چکاری درسته و چه کاری غلط...

    تنها کاری که از دستم برمیاد فقط دعا کردنه که ایشالله هرچه زودتر مشکلتون حل بشه..
    همه آبهای دریا هم نمی توانند یک کشتی را غرق کنند

    مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند

    بنابراین

    تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت

    مگر اینکه شما اجازه بدهید...





  15. 2 کاربر از پست مفید رزا تشکرکرده اند .

    فرخ رو (شنبه 19 مهر 93), صبا_2009 (شنبه 19 مهر 93)

  16. #39
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 96 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1393-2-14
    نوشته ها
    205
    امتیاز
    4,218
    سطح
    41
    Points: 4,218, Level: 41
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    136

    تشکرشده 378 در 148 پست

    Rep Power
    33
    Array
    فرخ رو جان، مسئله این نیست که شما جدا بشین یا نشین بلکه اینه که بتونین بهترین تصمیم را بگیرین، با اطمینان، در کمال آرامش و حساب شده.

    سلام

    ممنونم از دوستان
    منم دقیقا همینو میخوام
    پیش شرط اینکه بدونی بهترین تصمیم رو گرفتی چیه؟ از کجا میشه فهمید این تصمیم بهترین بوده.

    در صمن گفتین به فرصت دیگه...!
    فکر کنم تاپیکای قبلی رو نخوندین چون خیلی قبلتر حرف فرصت دادن بود که من دادم اما...
    تغییری حاصل نشد

  17. #40
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 96 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1393-2-14
    نوشته ها
    205
    امتیاز
    4,218
    سطح
    41
    Points: 4,218, Level: 41
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    136

    تشکرشده 378 در 148 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام
    هیچ دوستی؟ هیچ حرفی؟
    اگه تاپیک بیهوده ایه و حرف دیگه ای نمونده ادامه ندم؟
    چرا تاپیکای من همیشه بعد از یه مقطع با سکوت مطلق مواجه میشه؟


 
صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:38 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.