هرکار می کنم نمی تونم خودمو بالا بکشم

[chaplos]

سلام

من دیگه از زندگی نا امید شدم هر چی من سعی می کنم خودمو بالا بکشم و پیشرفت کنم نمیشه مثل این میمونه که زمین و زمان دست به دست هم دادن تا شما به جای پیشرفت پسرفت کنین می دونین خیلی سخته تا دیروز از همه بهتر باشین و کسی در حد شما نباشه اما یهو امروز همه چیز برعکس بشه همون کسایی که هیچی نبودن هر روز پیشرفت کنن و شما هر روز پسرفت کنین و این ناخواسته باشه و اگر هم بخواین به اصلی خودتون برگردین اتفاق هایی میفته که جلو شمارو میگیره و شما از همه چیز ناامید میشن و به پوچی میرسین و نمیدونین چکار کنین!!! شما یه آدم ناتوان میشین که کسایی که زیر دستتون بودن امروز شمارو مسخره می کنن...شما در این حالت چیکار می کنین؟
الان من تو این حالتم و هیچ چیز دیگه برام مهم نیست دوست دارم واسه همیشه تنها زندگی کنم و هیچکس پیشم نباشه اما به همین هم نمیتونم برسم از مرگ بدم میاد حالم هم از زندگی به هم میخوره واقعا نمیدونم چکار کنم؟شما جای من بودین چیکار می کردین؟
لطفا اگر میشه کمک کنین

[chaplos]

[aye]

والا هر کی یه دورانی اینجوری داره
خیلی سخته میدونم
خودمم یادم نیست بحران هامو چجوری پشت سر گذاشتم
الان واسه ی پیشرفت بایستی کلی پارتی کلفت داشته باشی

[chaplos]

یعنی هیچکار نکنم تا این مدت سپری بشه؟ :|

[احساس بهاری]

سلام
چند سالتونه ؟
کسی که هدفی برای زندگی نداشته باشه و از اون بدتر تکیه گاهی نداشته باشه با هر تند بادی از حوادث زندگی نا ارام میشه
هی خودشو مقایسه میکنه، انگار اسیر یه مسابقه ای هست که پایانی نداره و هی میره اما مقصد مشخص نیست
نیازه کسی مقصدو نشون بده و در طول مسیر همراه و یاور ما باشه
اگه بودنشو حس نکنی
کسی نیست دستشو بگیری ،از کودکی یاد گرفتی هر وقت نا ارامی با گریه و زاری به مادرت بفهمونی تا بیاد بغلت کنه تا ارامش بگیری ، ولی الان چی ..؟

تا نگردی اشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

===========================================
ای فرزند آدم!
زندگی تو نان توست و نان تو سلامت توست و سلامت تو محبت است و در محبت راضی می شوی ولی مرگ و نیستی و خیانت ،تو را به ورطه عذاب و بازی انداخته است و با درد ها بازی می کنی و از درد بازی می کنی و در بازی به عذاب می افزایی و از فرط عذاب به موسیقی و مخدر و بیمه و حکومت ها پناه می اوری و در این پناهگاه ها ارزوی مرگ میکنی
ای فرزند آدم!
تو از همه سنت هایت به سنت بنی اسرائیل گرویده ای،پس مجبوری که خود را بکشی و مجبوری که به خود خیانت کنی و مجبوری که جز خیانت نبینی و مجبوری که با مرگ همآغوش باشی ولی نمیری،تو جز مرگ نجاتی نداری و جز مرگ نمی هراسی. تو مرده ای هستی که آرزوی مرگ دارد
ای فرزند آدم !
من بیش از هر زمانی به تو نزدیکترم و تو بیش از هر زمانی از من میگریزی و دورتر میشوی زیرا به منی که از تو به تو نزدیکترم خیانت کرده ای و راهیجز فرار از خویشتن نداری و راهی جز دربدری نداری ....

- - - Updated - - -

سلام
چند سالتونه ؟
کسی که هدفی برای زندگی نداشته باشه و از اون بدتر تکیه گاهی نداشته باشه با هر تند بادی از حوادث زندگی نا ارام میشه
هی خودشو مقایسه میکنه، انگار اسیر یه مسابقه ای هست که پایانی نداره و هی میره اما مقصد مشخص نیست
نیازه کسی مقصدو نشون بده و در طول مسیر همراه و یاور ما باشه
اگه بودنشو حس نکنی
کسی نیست دستشو بگیری ،از کودکی یاد گرفتی هر وقت نا ارامی با گریه و زاری به مادرت بفهمونی تا بیاد بغلت کنه تا ارامش بگیری ، ولی الان چی ..؟

تا نگردی اشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

===========================================
ای فرزند آدم!
زندگی تو نان توست و نان تو سلامت توست و سلامت تو محبت است و در محبت راضی می شوی ولی مرگ و نیستی و خیانت ،تو را به ورطه عذاب و بازی انداخته است و با درد ها بازی می کنی و از درد بازی می کنی و در بازی به عذاب می افزایی و از فرط عذاب به موسیقی و مخدر و بیمه و حکومت ها پناه می اوری و در این پناهگاه ها ارزوی مرگ میکنی
ای فرزند آدم!
تو از همه سنت هایت به سنت بنی اسرائیل گرویده ای،پس مجبوری که خود را بکشی و مجبوری که به خود خیانت کنی و مجبوری که جز خیانت نبینی و مجبوری که با مرگ همآغوش باشی ولی نمیری،تو جز مرگ نجاتی نداری و جز مرگ نمی هراسی. تو مرده ای هستی که آرزوی مرگ دارد
ای فرزند آدم !
من بیش از هر زمانی به تو نزدیکترم و تو بیش از هر زمانی از من میگریزی و دورتر میشوی زیرا به منی که از تو به تو نزدیکترم خیانت کرده ای و راهیجز فرار از خویشتن نداری و راهی جز دربدری نداری ....

[بانوی آفتاب]

سلام دوست گرامی

تا به اینجا چند سوال مطرح هست:
1-شما چندسالتونه؟
2-دقیقا این گفته ی شما به چه معنی ست؟
"تا دیروز از همه بهتر باشین و کسی در حد شما نباشه اما یهو امروز همه چیز برعکس بشه همون کسایی که هیچی نبودن هر روز پیشرفت کنن و شما هر روز پسرفت کنین و این ناخواسته باشه و اگر هم بخواین به اصلی خودتون برگردین اتفاق هایی میفته که جلو شمارو میگیره"
؟؟ آخه ما در دنیای ماوراء طبیعی که زندگی نمی کنیم! مطمئن باشید به همان میزان که تلاش کنید و در راه مناسبی قدم بردارید، قطعا موفقیتتون رو نظاره گر خواهید بود...اگه هر روز به جای طی کردن پله های ترقی، به عقب نزول می کنید و از زندگی خود راضی نیستید، این نتیجه ی کار و تلاش و اعمال و از همه مهمتر تفکرات شماست...

3-آیا خودتون رو مدام با بقیه افراد مقایسه می کنید؟
به نظر میاد شاید شما از خودتون بیش از حد توانتون انتظار دارید و یا هدف های خیلی دست نیافتنی و دور از انتظار دارید یا شایدم اصلا هدفی ندارید که انگیزه و محرک شما به سوی جلو و پیشرفت باشه! و درنظر داشته باشید که هیچ وقت خودتون و توانایی هاتون رو با هیچ کس قیاس نکنید..این بدترین ضربه به خودتون هست. زندگی شما، راه شما، موقعیت شما، شرایط شما با هیچکس یکسان نیست. پس مقایسه، بدترین عمل ممکن هست!

و یک نکته رو بگم و اونم اینه که اگه شما هدف های کاملا واضح، مشخص و منطقی داشته باشید، به طوری که کاملا بتونید اونو در ذهنتون ببینید و مجسم کنید، قطعا" و قطعا" اون انگیزه ی لازم رو برای شما به وجود می یاره که نیرو محرکه ی بسیار قوی برای رسیدن بهش رو درون شما ایجاد می کنه ..

و اینکه سعی کنید از صمیم قلب با خدا ارتباط برقرار کنید تا دلتون از عظیم ترین پشتوانه ی عالم قرص و محکم بشه تا در راه رسیدن به هدف هاتون با اطمینان خاطر بیشتر، قدم بردارید..
*مثبت اندیشی رو هم فراموش نکنید*