به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 دی 93 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1391-5-23
    نوشته ها
    535
    امتیاز
    3,418
    سطح
    36
    Points: 3,418, Level: 36
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    573

    تشکرشده 935 در 360 پست

    Rep Power
    65
    Array

    New 1 قطع رابطه کردم فکروخیالش عذابم میده

    سلام
    باتوجه به تاپیکی که زدم وبه راهنمایی شمادوستان قطع رابطه کردم رابطمون کم کم کمرنگ شد تااینکه من به طورکامل قطع کردم چون رفتارهاش عذابم میدادبدقولیهاش و...
    هرروزکه میگذره بیشتر عذاب میکشم چرابازیچم کرد چراخواستگاری کرد ولی بطوررسمی نیومد مگه من چیکارکرده بودم چرا با رفتارهاش عذابم داد چرا پیش عالم وادم خرابم کرد چرا به همه نامزدم معرفی کردولی براحتی گذاشت رفت حتی تلاشی برای موندن نکردانگارمنتظربروبود
    همه چی رودیلت کردم ولی عذاب میکشم حالم خیلی بده همش منتظرم نمیوندم چرا بااینکه میدونم رفته ولی عذابش برای من مونده چیکارکنم
    بازیچه شدم عذاب میشکم
    میدونم خداجای حق نشسته ورفتارهاش رومیبینه ولی نمیدونم چرادعای من رونشنید واجازه دادبازیچه بشم همین که اومد واصرارکرد بعد چندماه که دیدم مصراست خیلی به درگاهش دعاکردم که خدایاخودت کمکم کن اگرمنوواقعامیخوادجلوبیادب ازیچه نشم اون جلو اومدولی بازیچم کرد شایدلیاقتش رونداشتم دعام شنیده نشد
    دلم داره میترکه

  2. 5 کاربر از پست مفید roseflower تشکرکرده اند .

    ahooo1 (شنبه 08 شهریور 93), asal2013 (شنبه 10 آبان 93), khaleghezey (شنبه 08 شهریور 93), rayehe (جمعه 09 آبان 93), دنیای کوچک (جمعه 07 شهریور 93)

  3. #2
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 دی 93 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1393-2-07
    نوشته ها
    300
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsSocial3 months registered
    تشکرها
    806

    تشکرشده 750 در 251 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    0
    Array
    سلام.بابت تصمیم درستت بهت آفرین می گم.
    تنها کاری که باید بکنی اینه که با افکار و گذشتت کنار بیای.با افکارت مقابله نکن.بذار بیان تو ذهنت.واسشون یه جواب تو ذهنت پیدا کن و بهشون ایمان بیار. رفتنشو توجیح کن واسه خودت.
    یه کاغذ بردار و دلیلایی که به خاطرش نباید ایشون تو زنذگی ات می موندو یادداشت کن تا متوجه بشی جدایی تو چنین حالتی چقدر خوب و ارزشمنده.
    نگذار افکارت به سمت یک حرکت اشتباه هدایتت کنن.فقط دووم بیار و بذار زمان راحت تر بگذره.هرچی زمان بیشتر بگذره راحت تر کنار میای.
    مطمئن باش راه درست رو انتخاب کردی.

  4. 7 کاربر از پست مفید pasta تشکرکرده اند .

    ahooo1 (شنبه 08 شهریور 93), anisa (سه شنبه 11 شهریور 93), khaleghezey (شنبه 08 شهریور 93), Mr.Anderson (جمعه 09 آبان 93), parvaneh7 (جمعه 07 شهریور 93), بانوی آفتاب (جمعه 09 آبان 93), دنیای کوچک (جمعه 07 شهریور 93)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    مشکل تو شبیه من مشکل منه،تاپیک منو بخون،با این تفاوت که اون اومد جلو،اومد خواستگاری رسمی.چندبارم اومد،قرار عقد گذاشت و خریدم کردیم.ولی آخرش رفتاری کرد که خودمم نخوام دیگه بمونه.منم حتی با وجود اون رفتارش و با وجود ضرر مالی که بهم زد،تا یه مدت منتظر بودم برگرده.ما دخترا واقعا احساساتی هستیم.ولی بعدش به خودم اومدم.ببین،این جور آدما اهل ازدواج نیستن.خودشون با خودشون کنار نیومدن.خدا دعای تو رو شنیده ولی نخواسته تو درگیر یه آدم نامناسب بشی.مثل من.من هرروز خدا رو شکر میکنم که عقد نکردیم.چون مسلما این ازدواج ناموفقی میشد.تو هم خدا رو شکر کن و زندگی کن.چون زندگی جریان داره هنوز و آدمی که برای تو مناسبه یه روز سر راهت قرار میگیره.

  6. 6 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    anisa (سه شنبه 11 شهریور 93), khaleghezey (شنبه 08 شهریور 93), parvaneh7 (جمعه 07 شهریور 93), بانوی آفتاب (جمعه 09 آبان 93), خیال تو (شنبه 08 شهریور 93), دنیای کوچک (جمعه 07 شهریور 93)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 فروردین 94 [ 08:12]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    1,291
    سطح
    19
    Points: 1,291, Level: 19
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم
    حال و روز منم مثل شماست
    منم بطور رسمی خاستگاری نمیکرد نگهمداشت با حرفای دروغش
    منم خیلی سوال تو ذهنم دارم چرا هایی هست که جوابی براش پیدا نکردم عزیزم
    فقط خودش میتونه جواب بده
    اونم راستش و نمیگه
    خودت و مشغول کن
    از ذهنت پاکش کن
    مواظب خودت باش

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 13 شهریور 94 [ 23:59]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    1,408
    سطح
    21
    Points: 1,408, Level: 21
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 72 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    فقط اینو میتونم بگم:اگه دعات مستجاب نشد بدون حتما حکمتی در کاره...
    خدا همیشه واسه بنده هاش بهترینها رو میخواد...
    امیدت رو از دست نده,به خدا توکل کن هر کاری اسون میشه.

  9. 3 کاربر از پست مفید milad.mehr تشکرکرده اند .

    hamdan (شنبه 08 شهریور 93), khaleghezey (شنبه 08 شهریور 93), بانوی آفتاب (جمعه 09 آبان 93)

  10. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دلتنگي پس از قطع يک رابطه

    هرچند شروع يک رابطه با جنس مخالف مورد تاييد ما نيست،
    اما اگر درگير يک رابطه عاطفي شده و آن را پس از مدتي قطع کرده ايد، خواندن اين مقاله مي تواند برايتان مفيد باشد.

    براي اينکه بتوانيد از پس برخي مشکلات احتمالي ناشي از قطع يک رابطه عاطفي برآييد،
    لازم است ابتدا با خود روراست و صريح باشيد و دلايل محکم و قطعي اتمام رابطه را مرور کنيد.
    اينکه طرف مقابلتان صادق نيست، يا قصدي به جز ازدواج دارد، يا حرف و عملش با هم جور در نمي آيد،
    يا اينکه فرد مطمئني براي زندگي با شما نيست، و...، همه دلايل محکمي براي اتمام رابطه هستند.

    ممکن است افکار ناراحت کننده اي به سمت شما هجوم بياورند، از قبيل: من فقط بايد با اين فرد ازدواج کنم، من ديگر نمي توانم ازدواج کنم،
    براي من مورد بهتري وجود نخواهد داشت، اگر با هر شرايطي ادامه بدهم بهتر از تنها ماندن است، ديگر دير شده و من اميدي ندارم و...

    احساسات ناراحت کننده اي هم شما را همراهي مي کنند، مانند: دلم براي صدايش تنگ شده، حرفهاش آرومم مي کرد،
    روياهام با او بود، تمام تصورات زندگي آينده ام با او شکل گرفته بود، احساس تنهايي مي کنم، احساس شکست مي کنم و...

    اما بايد بدانيم که اين افکار و احساسات گذرا هستند و با مديريت به جا و گذر زمان قابل برطرف شدن هستند. چه بايد بکنم؟

    پيش از شروع، از خدا بخواهيد تا شما را ياري دهد.

    نخستين کار اين است که بپذيريد اين رابطه تمام شده و ديگر ادامه نخواهد داشت.

    دوم اينکه هرگونه اميد به بازگشت فرد مقابل را از ذهن و فکر خود دور کنيد.

    سوم اينکه هرآنچه طرف مقابل
    را به ياد شما مي اندازد از خود دور سازيد. آهنگ هايي که به يادش گوش مي داديد را دست کم براي مدتي گوش ندهيد؛
    به جاهايي که او را به يادتان مي اندازد نرويد، يا اگر مجبوريد برويد(مثلا دانشگاه)، آن محل را با چيزها و افراد ديگري در ذهنتان تداعي کنيد.
    مثلا به جاي اينکه دانشگاه را محلي براي ملاقات طرف مقابلتان مجسم کنيد، آنجا را محلي براي کسب علم، گذران اوقات با دوستان،
    و سوال از اساتيد تصور کنيد و به اين تصورات جديد عمل کنيد. يادگاري ها را دور بريزيد و عکسها و ... را پاک کنيد.

    چهارم اينکه در رويه زندگي خود تغيير ايجاد کنيد.
    مدتي که با طرف مقابل خود گذرانده ايد، احتمالا روند زندگي شما را به شکل خاصي قرار داده.
    مثلا ساعت هاي خاصي منتظر پيام يا تلفنش بوده ايد، اوقات خاصي را به ملاقات هم سپري مي کرده ايد و... .
    حال نياز است که تغييري در روند زندگي جاري خود بدهيد. آن اوقات و زمانها را به کارهاي ديگري اختصاص بدهيد.
    به ورزش بپردازيد،
    به کلاس هاي فوق برنامه برويد، کار پژوهشي انجام دهيد، به علايق خود بپردازيد، در طبيعت سير کنيد، خدا را ياد کنيد و ...

    پنجم اينکه حمايت اجتماعي دوستان و خانواده را همراه داشته باشيد.
    با کساني که تجارب مشابهي داشته اند و آن را با موفقيت سپري کرده اند، صحبت کنيد. با دوستي که امين شماست دردودل کنيد.

    قوي باشيد و بدانيد که اتمام يک رابطه، به معناي شکست نيست. رابطه اي که سرانجامي ندارد، همان بهتر که زودتر قطع شود.
    هر کاري راهي دارد. اگر کسي قصد ازدواج داشته باشد، از راه رسمي اش اقدام مي کند.

    تا زماني که رابطه قبلي را فراموش نکرده ايد،
    اجازه ندهيد کسي وارد رابطه جديدي با شما شود. از خود بپرسيد هدف از برقراري رابطه چيست؟
    اگر رابطه صرفا براي رابطه است، نه عقل و نه شرع و نه تجربه آن را تاييد نمي کنند. اگر براي ازدواج است، راه و رسمي دارد.
    اگر نمي تواند در شرايط فعلي اقدام رسمي کند، اشکالي ندارد، هر وقت توانست اقدام کند به خواستگاري بيايد(مخصوص دخترخانمها).

    در پايان سعي کنيد از تجربه اي که به دست آورده ايد نهايت استفاده را ببريد و آن را به ديگران نيز منتقل کنيد.
    نقل قول بالا را حتما مطالعه کنید بانو

    من متاهلم و 30 سالمه اینو به شما باید بگم ازدواج کردن فقط شوهر کردن و عروسی گرفتن و لباس عروس نیست خیلی متفاوته برخوردها توی زندگی متاهلی وقتی تمام روز باهم هستید با شناخت قبل از ازدواج.

    لطفا تاکید میکنم لطفا به هیچ عنوان احساساتی نشید به هیچ عنوان
    قشنگ حرف زدن خیلی خوبه ولی مهم اینه بهش عمل کنه وگرنه پشیزی ارزش نداره مرد اونیه که تا تهش بیاد و بخاطر کسی که بهش علاقه داره همه کار یانجام بده وگرنه به حرف زدن باشه همه بلدن
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  11. 5 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    hamdan (شنبه 08 شهریور 93), man-bedoone-sahar (شنبه 08 شهریور 93), بانوی آفتاب (جمعه 09 آبان 93), خیال تو (شنبه 08 شهریور 93), رزا (دوشنبه 10 شهریور 93)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 17 دی 94 [ 13:03]
    تاریخ عضویت
    1393-5-19
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    1,480
    سطح
    21
    Points: 1,480, Level: 21
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 214 در 65 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما در هشت خط نوشته 5 بار از کلمه بازیچه استفاده کردی...
    چه خبره؟؟؟
    داستان اون فیله رو که پنج نفر تو تاریکی شب بهش میرسن رو شنیدی؟؟؟
    پنج نفر هر کدوم یه قسمت از بدن فیل رو لمس میکیرن و چون تاریک بود و نمیدونستن چی به چیه واسه خودشون حدس میزدن.اونی که دست به پای فیل میزد میگفت این یه ستون محکمه
    اونی که به شکمش دست میزد میگفت این یه تخته سنگ بزرگه و ....

    در مورد شما هم باید ازتون پرسید از کدوم وجه به موضوع نگاه میکنید؟؟؟این اتفاق رو یه شکست میبینید یا پیروزی؟؟؟
    اگه بعد از عروسیتون این آقا اینجور رفتاراشو لو میداد اونوقت میخواستی چیکار کنی؟؟؟
    پس الان جا داره به خودت بگی چه خوب شد که با این مرد ازدواج نکردم...

  13. 2 کاربر از پست مفید ققنوس تشکرکرده اند .

    Mr.Anderson (جمعه 09 آبان 93), sara503 (دوشنبه 19 آبان 93)

  14. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 11:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-26
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    7,915
    سطح
    59
    Points: 7,915, Level: 59
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    487

    تشکرشده 433 در 149 پست

    Rep Power
    34
    Array
    این که میگی بازیچه شدی ..
    خب یه جورایی خودت زمینه رو فراهم کردی که بازیچه بشی
    خودت بهش میدون دادی
    خودت بهش فرصت دادی
    همه اینا یه اشتباهه
    و همه انسان ها اشتباه میکنن
    مهم اینه که درس بگیریم
    چه خوبه که از تجربیات دیگران استفاده کنیم
    دیگه ایشون رو ول کن
    تو ذهنت کم رنگتر و کم رنگترش کن
    میدونم خیلی وقتها ازش متنفر میشی .. گاهش شایدم دلتنگش بشی .. گاهش از دستش عصبانی .. خیلی طبیعیه!
    بیخیال دیگه .. تموم شد!
    میدونم زمان میخاد که یه کم خودتو پیدا کنی و ازون وابستگی عاطفی اشتباه جدا بشی .. ولی خودتم باید تلاش کنی.. و ایشا.. هرچه زودتر به ارامش برسی و به زندگی عادی خودت برگردی.
    مطمئن باش کارای خدا بیحکمت نیست
    فردی شایسته زندگی باشماست که اراده و قاطعیت داشته باشه .. بفهمه چی میخاد و با احساسات دیگران بازی نکنه. کسی که انسان واقعی باشه نه مثل این آقا!

  15. 3 کاربر از پست مفید خیال تو تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 08 شهریور 93), Mr.Anderson (جمعه 09 آبان 93), بانوی آفتاب (جمعه 09 آبان 93)

  16. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 دی 93 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1391-5-23
    نوشته ها
    535
    امتیاز
    3,418
    سطح
    36
    Points: 3,418, Level: 36
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    573

    تشکرشده 935 در 360 پست

    Rep Power
    65
    Array
    ممنون از همه شماهاکه وقت گذاشتید
    راستش باخودم رک وروراستم میدونم ازخیلی جهات مثل هم نبودیم اون فردی نبودکه روی حرفش بمونه وبعدش میگفت من قول صددرصدندادم من نگفته بودم حتمااینکاررومیکنم مثلا میگفت زنگ میزنم زنگ نمیزدمیگفت من گفتم زنگ میزنم ولی قول دادم همین رفتارهاش کم کم سردم کرد حرفهای شمامثل تلنگری بودکه بیدارم کرد مدام وایبرش ان بود تادم دمهای صبح
    همه ایناباعث شد ازش دور بشم
    امامیدونیدچرامینویسم بازیچه شدم
    چون دختری بودم وهستم که به هر پسری رونمیدادم ونمیدم ولی با حرفهاش گولم زد یه بارخواستگاری اومد بعدش وعده وعیدشد مدام این سوال توذهنمه که وقتی من میدونستم حرفهاش باعملش نمیخونه چرابهش فرصت دادم ؟چرابه حرفهاش اعتمادکردم؟
    میدونم خداجای حق نشسته خودش وخانوادش جواب میدن خانوادش وعده دادندولی عمل نکردندبطور رسمی نیومدن زمان خواستندولی درعمل هیچ کاری نکردن
    هیچ کدوم جای من نیستید ونمیدونیدچه فکرایی اذیتم میکنن
    نمیدونید تاکجاپیش رفته بودیم نمیدونید طلا وجواهر و... همه چی روپسندیده بودیم نمیدونید که وقتی دوستان واشنایان درجریان قرارمیگیرند یعنی چی
    نمیدونید ضایع شدن پیش خانواده یعنی چی
    درسته هیچ رابطه ای باهم نداشتیم خداروشکرمیکنم ولی همه نقشه هام نقش براب شد
    من موندم باکنایه های اطرافیان دیدی گفتیم به دردزندگی نمیخوره دیدی ............

    - - - Updated - - -

    ممنون از همه شماهاکه وقت گذاشتید
    راستش باخودم رک وروراستم میدونم ازخیلی جهات مثل هم نبودیم اون فردی نبودکه روی حرفش بمونه وبعدش میگفت من قول صددرصدندادم من نگفته بودم حتمااینکاررومیکنم مثلا میگفت زنگ میزنم زنگ نمیزدمیگفت من گفتم زنگ میزنم ولی قول دادم همین رفتارهاش کم کم سردم کرد حرفهای شمامثل تلنگری بودکه بیدارم کرد مدام وایبرش ان بود تادم دمهای صبح
    همه ایناباعث شد ازش دور بشم
    امامیدونیدچرامینویسم بازیچه شدم
    چون دختری بودم وهستم که به هر پسری رونمیدادم ونمیدم ولی با حرفهاش گولم زد یه بارخواستگاری اومد بعدش وعده وعیدشد مدام این سوال توذهنمه که وقتی من میدونستم حرفهاش باعملش نمیخونه چرابهش فرصت دادم ؟چرابه حرفهاش اعتمادکردم؟
    میدونم خداجای حق نشسته خودش وخانوادش جواب میدن خانوادش وعده دادندولی عمل نکردندبطور رسمی نیومدن زمان خواستندولی درعمل هیچ کاری نکردن
    هیچ کدوم جای من نیستید ونمیدونیدچه فکرایی اذیتم میکنن
    نمیدونید تاکجاپیش رفته بودیم نمیدونید طلا وجواهر و... همه چی روپسندیده بودیم نمیدونید که وقتی دوستان واشنایان درجریان قرارمیگیرند یعنی چی
    نمیدونید ضایع شدن پیش خانواده یعنی چی
    درسته هیچ رابطه ای باهم نداشتیم خداروشکرمیکنم ولی همه نقشه هام نقش براب شد
    من موندم باکنایه های اطرافیان دیدی گفتیم به دردزندگی نمیخوره دیدی ............

  17. 2 کاربر از پست مفید roseflower تشکرکرده اند .

    anisa (سه شنبه 11 شهریور 93), بانوی آفتاب (جمعه 09 آبان 93)

  18. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط roseflower نمایش پست ها
    ممنون از همه شماهاکه وقت گذاشتید
    راستش باخودم رک وروراستم میدونم ازخیلی جهات مثل هم نبودیم اون فردی نبودکه روی حرفش بمونه وبعدش میگفت من قول صددرصدندادم من نگفته بودم حتمااینکاررومیکنم مثلا میگفت زنگ میزنم زنگ نمیزدمیگفت من گفتم زنگ میزنم ولی قول دادم همین رفتارهاش کم کم سردم کرد حرفهای شمامثل تلنگری بودکه بیدارم کرد مدام وایبرش ان بود تادم دمهای صبح
    همه ایناباعث شد ازش دور بشم
    امامیدونیدچرامینویسم بازیچه شدم
    چون دختری بودم وهستم که به هر پسری رونمیدادم ونمیدم ولی با حرفهاش گولم زد یه بارخواستگاری اومد بعدش وعده وعیدشد مدام این سوال توذهنمه که وقتی من میدونستم حرفهاش باعملش نمیخونه چرابهش فرصت دادم ؟چرابه حرفهاش اعتمادکردم؟
    میدونم خداجای حق نشسته خودش وخانوادش جواب میدن خانوادش وعده دادندولی عمل نکردندبطور رسمی نیومدن زمان خواستندولی درعمل هیچ کاری نکردن
    هیچ کدوم جای من نیستید ونمیدونیدچه فکرایی اذیتم میکنن
    نمیدونید تاکجاپیش رفته بودیم نمیدونید طلا وجواهر و... همه چی روپسندیده بودیم نمیدونید که وقتی دوستان واشنایان درجریان قرارمیگیرند یعنی چی
    نمیدونید ضایع شدن پیش خانواده یعنی چی
    درسته هیچ رابطه ای باهم نداشتیم خداروشکرمیکنم ولی همه نقشه هام نقش براب شد
    من موندم باکنایه های اطرافیان دیدی گفتیم به دردزندگی نمیخوره دیدی ............

    .
    واقعا نمیدونم چی بگم فقط میتوانم بگم متاسفم واقعا متاسفم من یه مرد هستم و خیلی بعضی احساسات زنانه را درک نمکینم ولی واقعا اتفاقی که برای شما افتاده هضمش سخته و فشاری که روی شما وارد شما بیش از اندازه بوده

    هرچی بود خدا را شکری همینجا قطع شد بدترین قسمتش تیکه های اطرافیانه خود آدم به اندازه کافی درد کشیده بعدش هرکی میاد میخواد ثابت کنه شرلوک هلمز بوده و خیلی زرنگ و از اول متوجه بوده چی میشه ولی اینو نمیدونه با حرفایی که میزنه چقدر اذیت میشه طرف مقابلش و واقعا خورد میشه !!!!

    ایکاش به بعدش ادامه نمیدادید شوربختانه جلب شده برام بجز شما هم توی تالار همدردی هستند بانوانی که این اتفاق براشون افتاده برای همینه که تاکید میشه مراسم خواستگاری سنتی باشه و سعی بشه احساسات واردش نشه

    خدارو شکر باز وارد این زندگی نشدی خدا خیلی دوست داشته هاااااا
    یاد یه اتفاق افتاد یکی بود همینجوری باهاش آشنا شدم جالب بود برام کوچه روبروی ما یه همساده داریم سنشون خیلی بالاست یه دختر جوان داشتم این پسره میخواست باهاش دوست بشه و رابطه جنسی برقرار بکنه باورت نمیشه بخاطر برقراری رابطه جنسی الکی یه خانوم را به عنوان مادرش جا زد و رفت خواستگاری دختره!!! یعنی اینقدر آدم کثیف و پست میشه, یکهو یاد این جریان افتادم

    هرجورم که فکرشو میکنم عمق دردی را که کشیدین نمیتوانم تصور کنم.بنظرم بهتره یه ریکاوری کنی فعلا بخودت یه استراحت بده و به علایقت برس که روحیت دوباره یه بازسازی بشه.ولی خواهشا دفعه بعدی حتی توی مراسم خواستگاری هم دیگه احساساتی نشید و منطقی تصمیم بگیرید
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  19. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    anisa (سه شنبه 11 شهریور 93), بانوی آفتاب (جمعه 09 آبان 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.