دیروز خیلی حال دلم بد بود.خیلی گرفته بود احساس میکردم دارم خفه میشم.حتی حوصله هانیه سادات رو هم نداشتم .شوهرم میگه به خاطر حاملگیه...خیلی احساس تنهایی و نا امیدی داشتم.دلم برای مامان و بابام تنگ میشه.با خودم میگم مگه قراره تا کی تو دنیا باشن...من از وقتی ازدواج کردم دیگه تو شهرمون ساکن نیستم...میترسم افسرده بشم ...میترسم نتونم از خوبیهای زندگیم مخصوصن بچه هام لذت ببرم.لطفن با حرفاتون آرومم کنید.بهم بگید چی کار کنم که این حالتهای بد و منفی رو از خودم دور کنم
.
علاقه مندی ها (Bookmarks)