سلام مارتا
خانواده شوهر منم همینطورند خیلی پر ادعا که ما واسه عروس و پسرمون همه کار میکنیم و عروس مثل دخترمون میمونه ولی همش دروغ.منم اوایل همش حرص میخوردم و این وسط اونا که راحت بودن فقط زندگی من خراب میشد و دعوا و دلخوری بین من و شوهرم ایجاد میشد. بعد 3سال متوجه شدم نباید خوشبختی خودمو به خاطر کس دیگه ایی که اصلا تو زندگی ام نیست خراب کنم در واقع خوشبختی و سعادت خودت رو در گرو رفتار کسی قرار نده که مثلا اگر یه روز باهات خوب بود تو خوشحال و راضی باشی و اگر فرداش بد بود تو هم ناراحت بشی و دعوا کنی.
لازم نیست آدم همرو دوست داشته باشه ولی میتونه باهاشون مدارا کنه که خودش آرامش بیشتری داشته باشه.شوهرت هم کاری ازش بر نمیاد که بهش تذکر بدی وقتی مادری 50-60سال با این اخلاق زندگی کرده که دیگه نمیشه تغییرش داد باید باهاش مدارا کرد.
رفت و آمدت رو کمتر کن مثلا هفته ای یک روز اونم 2-3ساعت برید یه سر بزنید .البته رفت و آمد و با سیاست کم کن نه اینکه بگی من دیگه فقط یه روز در هفته خونه مادرت میام با سیاست مثلا کل هفته سر کارم خسته ام آخر هفته جمعه 2ساعت بریم سر بزنیم که اونا هم تنها نباشن بعدش بریم بچرخیم و یه بستنی بخوریم که از شنبه باز باید بریم سر کار.منظورم اینه که یهو نرو تو شکمش که چون مادرتو دوست ندارم نمیخوام برم خونشون.
مهم نیست که تو خانوادشو چقدر دوست داری بهر حال پدر مادرشن و تو زندگیت هستند میتونی کمرنگشون کنی ولی هیچ وقت نمیشه حذفشون کنی پس سعی کن جوری باهاشون مدارا کنی که خودت آرامش بیشتری داشته باشی.گذشته ها گذشته اونا اشتباه کردن حالا دیگه سعی کن امیدت به آینده باشه و با شوهرت زندگی ات رو بسازی.
موفق باشی
- - - Updated - - -
سلام مارتا
خانواده شوهر منم همینطورند خیلی پر ادعا که ما واسه عروس و پسرمون همه کار میکنیم و عروس مثل دخترمون میمونه ولی همش دروغ.منم اوایل همش حرص میخوردم و این وسط اونا که راحت بودن فقط زندگی من خراب میشد و دعوا و دلخوری بین من و شوهرم ایجاد میشد. بعد 3سال متوجه شدم نباید خوشبختی خودمو به خاطر کس دیگه ایی که اصلا تو زندگی ام نیست خراب کنم در واقع خوشبختی و سعادت خودت رو در گرو رفتار کسی قرار نده که مثلا اگر یه روز باهات خوب بود تو خوشحال و راضی باشی و اگر فرداش بد بود تو هم ناراحت بشی و دعوا کنی.
لازم نیست آدم همرو دوست داشته باشه ولی میتونه باهاشون مدارا کنه که خودش آرامش بیشتری داشته باشه.شوهرت هم کاری ازش بر نمیاد که بهش تذکر بدی وقتی مادری 50-60سال با این اخلاق زندگی کرده که دیگه نمیشه تغییرش داد باید باهاش مدارا کرد.
رفت و آمدت رو کمتر کن مثلا هفته ای یک روز اونم 2-3ساعت برید یه سر بزنید .البته رفت و آمد و با سیاست کم کن نه اینکه بگی من دیگه فقط یه روز در هفته خونه مادرت میام با سیاست مثلا کل هفته سر کارم خسته ام آخر هفته جمعه 2ساعت بریم سر بزنیم که اونا هم تنها نباشن بعدش بریم بچرخیم و یه بستنی بخوریم که از شنبه باز باید بریم سر کار.منظورم اینه که یهو نرو تو شکمش که چون مادرتو دوست ندارم نمیخوام برم خونشون.
مهم نیست که تو خانوادشو چقدر دوست داری بهر حال پدر مادرشن و تو زندگیت هستند میتونی کمرنگشون کنی ولی هیچ وقت نمیشه حذفشون کنی پس سعی کن جوری باهاشون مدارا کنی که خودت آرامش بیشتری داشته باشی.گذشته ها گذشته اونا اشتباه کردن حالا دیگه سعی کن امیدت به آینده باشه و با شوهرت زندگی ات رو بسازی.
موفق باشی
علاقه مندی ها (Bookmarks)