سلامی دوباره به همه دوستان..... بعد از ایجاد تایپیک و خوندن نظرات دوستان و آقای سنگتراشان تصمیم گرفتم که رابطمو با اون آقا کاملا قطع کنم...همین کارم کردم....بهانه ای آوردمو بهشون گفتم دیگه نمیتونم بیام...ایشون هم پذیرفتن...از آشناییمون اظهار خوشهالی کردن و بعدش هم خداحافظی و ارزوی شادی و خوشبختی برای هم.... کلا تموم شد....الان بعد از این یک ماه ایشون به من ایمیل زدن و خواستن که دوباره رابطمون شروع بشه....اما با هدف....ایمیل که زده گفته که من این یک ماه خیلی راجب اون چند ماه چت فکر کردم.....اون موقع هم میخواستم بهت بگم که اگه تو هم موافق باشی به رابطمون یک شکل درست بدیم با هدف معین...ولی ترسیدم که راجبم بد فکر کنی...البته بهت حق میدم...چون هیچ سندی برای اثبات راستی حرفم نداشتمو ندارم..... اگه موافق باشی یک بار همدیگرو از نزدیک ببینیم.....من میام شهرتون با خواهرم...تو هم با ابجی نا تنیت بیا(دوستی دارم که ازدواج کرده مثل آبجیمه).....گفته هدفش ازدواج....نمی خواد کسی که تو خیلی از زمینه ها باهاش احساس نزدیکی داره به راحتی از دست بده.....میخوام همه تلاشمو بکنم...من هنوز جوابی ندادم ....خیلی سئوال تو ذهنم اومد...اینکه چرا بیاد شهر ما...چرا عکسمو نخواسته ببینه....اگر میخواد ظاهرمو ببینه!!!...از کجا بدونم اون خانوم خواهرشه به راستی....بعدش گفته میخواد رسما با خونوادش اقدام کنه....ایشون شغلشون کارمند بانک....خودشون گفتن.....حتی گفته اگرخونوادتون اجازه ندن بیان شهر ما....من میام شهر شما ...مشکلی ندارم...گفته .با خونوادم صحبت کردم سپردن به خودم البته ازم خواستن که دقت کنم و اشتباه نکم تو انتخابم اما گفتن که با انتخاب من مشکلی ندارن......البته این مسئله رو اون موقع هم که چت میکردیم گفته بود به من....که چون مادرم منو خیلی خوب میشناسه وبهم اعتماد داره مبدونه با چه معیار هایی انتخاب میکنم....خودش بهم گفته خودت انتخاب کن...هرکی رو تو انتخاب کنی منم دوستش دارم.....میخواستم دوباره کمکم کنید....من چی کار کنم...ایمیل زده و گفته که منتظر جوابت هستم....به راهنماییتون یک بار دیگه نیاز دارم...مخصوصا آقای سنگتراشان.
علاقه مندی ها (Bookmarks)