شیدا و یاسی عزیز ازتون ممنونم.
نکات منفی زیادی از خونواده همسرم دیدم. تا جایی که این تصور برای من پیش اومده که نکنه همسر من همون گلی هستش که از بین فضله ها و کثافات در میاد(سبزی مزبله). اما من آدم صبوری هستم. زیاد همسرم رو به لحاظ روانی تحت فشار نذاشتم که همه چی رو روز اول بیاد بگه. بالعکس تمام تلاشم رو کردم که در کنار من احساس آرامش و امنیت داشته باشه. بهش گفتم اگه حتی شما قبلا عقد یکی دیگه بودید و باهاش روابط زناشویی داشتید، اشکالی نداره، چون شرعی و قانونی بوده. اگه در گذشته دچار خطا و گناهی شدید، بازهم بین شما و خدای شماست و باید استغفار کنید. اما این حق منه که این موارد رو بدونم و بدونم که همسرم باکره هست یانه(پرده ای نداشتن که بکارتش رو چک کنم. کلا فاقد هرگونه پرده) و نباید حق من رو ضایع کنید. بهش اطمینان دادم تا خودش (نه تحت فشار من) بیان کنه. چون معتقد هستم که تا ابد همه چیز مخفی نمی مونه. یک روز رو با دروغ و پنهان کاری میشه سپری کرد. اما فردا چی؟ زندگی فقط یکی دو روز نیست. اما تا حالا فقط همینقدر بیان کرده.
شیدا و یاسی عزیز، هیچ کسی غیر از من این قضایا رو نمیدونه. یعنی خودم به کسی نگفتم. اطرافیان غیر از غصه خوردن و یا شاد شدن و یا موضعگیری های نامناسب که قضیه رو بدتر میکنه، کاری نمیتونن بکنن. برای خودم هم این امکان نداره که چشم و گوشم رو ببندم و حقایق رو نبینم. راستش تا الان هم با خودم میگم آیا حفظ آرامش و امنیت روانی همسرم ارزشش رو داره که من سکوت کنم و هیچی نگم و منفعلانه منتظر این باشم که زمان همه چی رو روشن کنه؟ البته الان که مدتیه خانمم بارداره، باید بیشتر آرامش رو براش تامین کنم. اما شاید معلوم شد که پدر خانمم علاوه بر این که هوس بازه و بی قید، قاچاقچی هم از آب در اومد. از کجا معلوم دخترش رو سر معامله مواد نمیخواسته بده به پسر اون قاچاقچی.(مثل دختر یکی از بستگانشون که سر قمار دادن به یه قمار باز). به نظر شما آیا نباید توی زندگی کردن با دختر چنین خونواده ای تجدید نظر کنم؟ حتی اگه فرزندی هم ازش داشته باشم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)