به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 10:14]
    تاریخ عضویت
    1392-12-13
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    1,682
    سطح
    23
    Points: 1,682, Level: 23
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 50 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    1 بخاطر بعضی اخلاقای شوهرم نیاز به مشاوره دارم (تو جمع زیاد حرف میزنه خیلی بلند میخنده ... اطلاعاتش خیلی کمه ولی زیاد تو بحثا شرکت میکنه)

    سلام نمیدونم از کجا شروع کنم... راستش تقریبا 7ماه پیش ازدواج کردم باکسی که هیچ آشنایی قبلی نداشتیم شبی که باهم حرف زدیم بنظرم خیلی پسر صاف و ساده ای بود وخب الانم هستش، "تنها دلیلی که باهاش ازدواج کردم همین بود" اونشب گفت مدرکم دوم راهنماییه و فقط یکم پس انداز دارمو بابامم فوت کرده و با پارتی تونستم سرکار شم و ازین حرفها.... خودم لیسانس دارم و اصلا برام مدرکش مهم نبود حتی باتوجه به اینکه خونوادم همه تحصیلال کردن!! فقط مسئله ای که اذیتم میکرد سنش بود که یکسال از من کوچیکتر بود...بابتش همه باهام حرف زدن و گفتن چمیدونم به سن نیست به عقل و شعوره ...بابا نداره رو پای خودشه و از این حرفها تا اینکه راضی شدم خودشم خیلی دوستم داشت تموم سعیشو کرد تا جواب مثبت بدم فقط میگفتم مشخصه خیلی پاک و صاف و سادست خلـــــــــــاصه بعععععععله رو گفتیم و عشق آغاز شد... ولی بعدش فهمیدم خیلی اخلاقاش و رفتاراش به دلم نیست.... مثلا تو جمع زیاد حرف میزنه خیلی بلند میخنده ... اطلاعاتش خیلی کمه ولی زیاد تو بحثا شرکت میکنه و میبینم همه با لبخندشون مسخرش میکنن حتی خونوادم یجورایی ازش بی حساب شدن بارها مامانم جلو خودم میگفت خیلی حیف شدی ...البته منم جواب مامانمو دادم طوریکه دوباره به شوهرم بی حرمتی نکنه....ولی نمیدونم چجوری بهش بفهمونم کمتر صحبت کنه بیشتر شنونده باشه آخه خیلی زود رنجه منم نمیتونم دلشو بشکنم یا غرورشو جریحه دار کنم. کلا وقتی ازش ایراد یگیرم ناراحت میشه راستش منم همش ایراد میگیرم !! ما از هم دوریم بعدها که رفتم خونشون تازه اخلاقاش بیشتر تو ذوقم زد...که تحملش واقعا سخت شد واسم.... فهمیدم شوهرم هنوز بچست و باید بزرگش کنم اوایل فکر میکردم که چون بابا نداره یه مرد واقعیه ولی برعکس مامانش خیلی رو رفتاراش تاثیر گذاشته مامانش ناراحتی اعصاب داره تو خونه همش نق میزنه خنده هاش واسه بقیه ست غرغراش واسه بچه هاش... از اونور وسواس شدید داره نمیذاره بچه هاش هیچ کاری تو خونه انجام بدن خودتونم خوب میدونین این باعث میشه اعتماد به نفس شوهرم بیاد پایین... مثلا از سرکار که میومد مامانش گیر میداد پاشو نماز بخون حتی وسط جمع ... یا میگفت درست بشین فکر کنین وسط جمع یکی به مرد زندگیت بگه درست بشین چقد سر این ماجرا غصه خوردم بخدا.. یا اون بهش میگفت برو حموم یا لباساتو در بیار بشورم خیلی خنده دار بود واسم چون خودم واقعا رو پای خودم بزرگ شدم هیچوقت بقیه نگفتن پاشو برو حموم واقعا خنده داره... یا تموم حساب کتاباشو مامانش میدونه ....سر خرج عروسیمون شوهر خواهرش کارتی که حقوقش واریز میشد و گرفت که همه قرضاشو بده بهش گفتم چرا خودت برنامه ریزی نمیکنی بدی چرا اون باید بده میگه اون چک داده و کلی بهونه دیگه منم کوتاه اومدم هرچند اعصابم هنوز خورده . ما الان عقدیم و از هم دوریم بااینکه زیاد وضعیت مالیش خوب نیست واسم کادو میگیره ولی یبار نشد بگه بیا اینقد پول بهت بدم بی پول نباشی بخدا رو دلم مونده چند بار بهش تذکر دادم غیر مستقیم حتی واسش نامه هم نوشتم ولی زیاد تاثیر نداشت. ...... واقعیتش اوایل خیلی پشیمون بودم از ازدواج باهاش ولی خیلی مهربونه طوریکه همه حسرت میخورن میگن خوش بحالت شوهرت خیلی محبت میکنه بهت...همین محبتشم باعث شده عاشقش بشم حتی راضی نیستم یه ذره ناراحتش کنم... . . میشه کمکم کنین چجوری بهش بگم مثلا فلان کارش مشکل داره ....چجوری راضیش کنم درس بخونه....چجوری بتونم یه مرد واقعی ازش بسازم .؟؟ ببخشید دیگه طولانی شد ضمنا من همیشه انشام 15 بوده !!!به بزرگی خودتون ببخشید

  2. 6 کاربر از پست مفید asemuni-68 تشکرکرده اند .

    akasha (سه شنبه 26 فروردین 93), khaleghezey (دوشنبه 25 فروردین 93), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 26 فروردین 93), هم آوا (سه شنبه 26 فروردین 93), بابک 1369 (یکشنبه 07 اردیبهشت 93), دختر بیخیال (دوشنبه 25 فروردین 93)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    به همدردی خوش آمدید

    فکر کنم شما دارای شخصیت معلم گرا هستید یعنی دقیقا دارید همان کار یرا انجام میدهید که مادر ایشون انجام میدن چیکار کنه کجا بشینه کجا حرف بزنه کجا حرف نزنه و.....

    ((میشه کمکم کنین چجوری بهش بگم مثلا فلان کارش مشکل داره ....چجوری راضیش کنم درس بخونه....چجوری بتونم یه مرد واقعی ازش بسازم .؟؟))

    لطفا مقاله زیر را مطالعه کنید در مورد تیپ شخصیتی افراد هستش خیلی می تواند به شما کمک کند.برای اینکه متوجه نقاط قوت و ضعف تیپ شخصیتی خودتان و شوهرتان بشوید

    http://www.hamdardi.net/thread-22759.html


    مسئله دوم اینه شما بعنوان همسر باید به شوهرتان اعتماد بنفس بدید باید با تعریف کردن از نقاط مثبت جلوی خودش و جلوی جمع بهش اینو بفهمونید که از اینکه ایشون انتخاب کردید به خودتان افتخار میکنید و بخودتان می بالید یه مرد خیلی نیاز داره به این احساس سعی نکن تغییرش بدی نزار فکر کنه شما معلم هستید و دارید به زور تغییرش میدید بلکه بجاش با تعریف کردن ازش سعی کنید بهش انرژی مثبت بدید تا هرروز خودشو بهتر کنه.
    نقاط منفی شوهر خود را با تقویت نکات مثبتش پر کنید.خوب مهربونه چرا ازش تعریف نمیکنی چقدر با اخلاقه و دوستان و اطرافیان شما اینو میگن.در مورد درس فعلا عجله نکن بنظر من بوقتش.میتوانید بعدها با ایوشن مطرح کنید وقتی بچه دار میشید دوست داردی همونطور که من و فرزندمون بوجودت از نظر اخلاقی و رفتاری و شخصیتی افتخار میکنن کنارش تحصیلاتشونم اهمیت بدن و انشاالله بتونن تیو شغلشون پیشرفت کنن.

    یه کف مرتب برای شما بخاطر دفاعی که از شوهرت جلوی مادرتون داشتید و با احترام این موضوع را مطرح کردید خیلی خوشم اومد این عالیه این رفتاری که کردید واقعا تحسین برانگیزه

    اگه وقت بزارید و مقالات مربوطه به اعتماد بنفس را مطالعه کنید خیلی به شما و شوهرتان کمک میکنه توی مسیری که میخواهید طی کنید در آینده

    اعتماد به نفس

    در مورد مادر ایشون خوب شما نمیتونید تغییر بدید ایشون را و اینکه اینم مد نظر قرار بدید یه مادر چجوری بعد فوت شوهرش بچه هاش را بزرگ کرده خیلی سخته یکم حساسیتت نسبت به این موضوع را کم کن بقول معروف

    دقت دق ات میدهد.

    در مورد مهمانی وقتی میرید مهمانی جایی اولا سعی کن کنارش بشینی اگر امکانش هست دوما سعی کن مثلا اون شب برای ایشون روزنامه بخرید یا تبلت اگه علاقه دارن مقداری از وقتی که اونجا هستند را اختصاص بدن به اینکار.زمان میبره یکم بهشون فرصت بدید با خواندن روزنامه و کتاب سعی کنید به ایشون کمک کنید برای بالا بردن اطلاعاتشون توی ضمینه های روزمره.
    توی این مورد باید صبور باشی دیدی توی یه جمعه در یه مورد خوب داره صحبت میکنه تشویقش کن و بهش اعتماد بنفس بده و بگو اطلاعاتش چقدر خوبه و تشویقش کن اطلاعاتش را در ضمینه هایی که دوست داره بالا ببره.
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : دوشنبه 25 فروردین 93 در ساعت 20:00

  4. 6 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    akasha (سه شنبه 26 فروردین 93), asemuni-68 (سه شنبه 26 فروردین 93), del (سه شنبه 26 فروردین 93), majid_k (یکشنبه 07 اردیبهشت 93), mis-marjan (سه شنبه 26 فروردین 93), فرشته اردیبهشت (دوشنبه 25 فروردین 93)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 22 مهر 03 [ 23:00]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,571
    امتیاز
    40,154
    سطح
    100
    Points: 40,154, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,267

    تشکرشده 6,894 در 1,489 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    325
    Array
    سلام

    اونطور که معلومه شما آستینا رو بالا زدی تا ایشون رو تغییر بدی
    البته همه ما این حالت رو گاهی پیدا میکنیم و خوب درکت میکنم چه حالی داری
    اما اگه کنترل شده نباشه هم به رابطه اسیب میزنه هم باعث میشه طرف ازونی ام که هست دورتر بشه و دونسته هاشو از یاد ببره
    وهم بجای اینکه اون تغییر کنه اعصاب خودت بهم میریزه و در دراز مدت انرژی ات رو از دست میدی و تبدیل به یه ادم پرخاش گر میشی
    پس بیشتر ازون حواست به خودت باشه

    بنطر میاد همسر شما کاملا به بلوغ و مسوولیت پذیری نرسیده
    باید صبور باشی و بهش مسوولیت بدی
    هیچ وقت کارای اونو به دوش نکش وکاراشو یاداوری نکن بذار اروم اروم خودش بفهمه که قراره مسوول یه زندگی باشه
    بهش اعتماد بنفس و فرصت بده

    برا همچین مواردی تعریف و تمجید خیلی تاثیر داره و باعث تقویت رفتارای مناسبش میشه
    بچه های همچین مادرانی اکثرا لوس و وابسته بار میان
    اگه ادم باهوش و سازگاری باشه راحت میتونه تو شرایط جدید تغییر حالت بده و مرد مسوولی بشه که تو میخایی
    انتظاراتت رو به شیوه های مختلف به گوشش برسون چون به مرور زمان درش درونی میشه و تبدیل به ساختار ذهنی اش میشه
    که این منم که باید حواسم به همسرم باشه که چه نیاز هایی داره.

    شما نمیتونی یه ادم رو از قالب خودش خارج کنی و اونو با تحصیلات پایین یک شبه تبدیل به یه ادم تحصیل کرده کنی بالخره هر ادمی سطحی داره
    و شما ایشون رو با این مشخصات انتخاب کردی با اینکه میدونستی تحصیلاتش راهنماییه.
    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

  6. 7 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    asemuni-68 (سه شنبه 26 فروردین 93), khaleghezey (سه شنبه 26 فروردین 93), majid_k (یکشنبه 07 اردیبهشت 93), mis-marjan (سه شنبه 26 فروردین 93), کاغذ بی خط (دوشنبه 08 اردیبهشت 93), واحد (سه شنبه 26 فروردین 93), هم آوا (سه شنبه 26 فروردین 93)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 07 خرداد 94 [ 09:42]
    تاریخ عضویت
    1391-6-27
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    2,008
    سطح
    27
    Points: 2,008, Level: 27
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 142
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 59 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزيزم
    ميگي مهربونه و محبت ميكنه ، صاف و سادست چرا ميخواي تغييرش بدي؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    ممكنه بتوني اينكارو انجام بدي ولي اون ديگه مرد مهربون و صاف و ساده اي نشه كه به راحتي بهت محبت كنه
    قدرش رو بدون

  8. 4 کاربر از پست مفید hajes تشکرکرده اند .

    asemuni-68 (سه شنبه 26 فروردین 93), کاغذ بی خط (دوشنبه 08 اردیبهشت 93), واحد (سه شنبه 26 فروردین 93), هم آوا (سه شنبه 26 فروردین 93)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    سلام اسمانی جان همه ما در دراز مدت و بسته به شرایط و محیطی که در اون هستیم تغییراتی میکنیم ولی اینکه شما فکر کنی در عرض چند ماه یا حتی چند سال ایشونو تبدیل کنی به اون فردی که مورد نظرته ممکن نیست و چه بسا نتیجه عکس بده . پس همونطور که دوستان گفتند سعی کن ایشون رو همونطور که هست بپذیری و با تشویق و تایید کار های خوبش اونا رو تقویت کنی . مسلما بدون اینکه شما بگید اخلاق و رفتار شما هم در ایون تاثیر گذار خواهد بود . ولی شما نمی تونید ایشون رو مجبور به کاری بکنید . مسلما هر شخصی هم حسنهایی داره و هم ایرادهایی . و ادم بدون ایراد نمیشه پیدا کرد. ایشون خوب و مهربون و صادقه و این حسن بزرگیه و از این حسنش میشه برای تعدیل ایرادهاشون استفاده کرد. منظورم رو با مثال میگم مثلا میتونید بگید عزیزم اون حرفی که دیروز فلان جا گفتی منو ناراحت کرد به نظرم جاش اونجا نبود کاش اینجور میگفتی . همه ما انتقاد های با لحن تند رو رد میکنیم ولی انتقاد اگه با لحن ملایم و منطقی باشه بیشتر ممکن هست مورد پذیرش قرار بگیره .

  10. 6 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    asemuni-68 (سه شنبه 26 فروردین 93), hajes (سه شنبه 26 فروردین 93), khaleghezey (سه شنبه 26 فروردین 93), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 26 فروردین 93), هم آوا (سه شنبه 26 فروردین 93), دختر بیخیال (سه شنبه 26 فروردین 93)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 10:14]
    تاریخ عضویت
    1392-12-13
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    1,682
    سطح
    23
    Points: 1,682, Level: 23
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 50 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام از همتون ممنونم واقعآ حرفایی که زدین منو به فکر واداشت....آقای خاله قزی این حرفتون واقعا قشنگ بود دقیقآ احساس میکنم همینجوری شدم"فکر کنم شما دارای شخصیت معلم گرا هستید یعنی دقیقا دارید همان کار یرا انجام میدهید که مادر ایشون انجام میدن چیکار کنه کجا بشینه کجا حرف بزنه کجا حرف نزنه و....."از بقیه متناتون واقعا استفاده کردم همسرم شخصیت نمایشی داره و این موضوع واقعا کمک کرد ممنون...حق با شماست فرشته اردیبهشت واقعا یه مدت عصبی و پرخاشگر شده بودم دلم خیلی براش تنگ میشد ولی اصلا دلم نمیخواست بیاد خونمون...خیلی شرایط بدی بود الان بهتر شدم مقصرم بودم خیلی حساس شده بودم رو رفتارای همسرم و حرفای خونوادم مخصوصا مقایسه مامانم که همسرم رو با شوهر خواهرم مقایسه میکرد...hajes جان و واحد جان همسرم واقعا از نظر محبت واسم کم نمیذاره مخصوصآ جلو جمع..بااینکه از نظر تیپ و قیافه کم نداره ولی با هیچ دختری رابطه نداشته و الان من بااینکه یه دختر معمولیم ولی واسش یه فرشته ام واسه همین خیلی نگرانم نکنه با رفتارام این اخلاقاشو از دست بدم حتی مشاوره حضوری رفتم ولی شهرمون کوچیکه و مشاور خوبی نبود متاسفانه>راستش جای دیگه نمیتونم با کسی صحبت کنم مشکلات زیادی ذهنمو مشغول کرده خواستم بابت اونا هم ازتون مشورت بگیرم....میدونین ازدواجم طوری شد که وقتی واسه تحقیق میخواست داداشم به محل کارش بره زمانی بود که منو همسرم باهم در تماس بودیم و منم بهش گفتم داداشم داره میاد و میدونم اشتباه کردم...چند وقت بعد عروسیمون همسرم خب باتوجه به اینکه مدرکش پایینه ولی شغل خوبی گیرش اومده و کارمنده، به من گفت مسئول بایگانی و نامه بری هستم ولی بعد یه مدت از حرفاش به شک افتادم ...از کارش متنفره همش میگه کاش بتونم یه کار دیگه گیر بیارم حتی با وجود اینکه حقوقشم خوبه ،راستش دستاشم خیلی درشت شده و از حرفاش یه چیزی تو ذهنمه ....من شک کردم که اون آبدارچیه!!! یه جورایی مطمئنم خیلی نگرانم به هیچکسم نمیتونم بگم بره تحقیق نمیخوام شوهرم کوچیک شه ...اصلا مغزم کار نمیکنه خیلی سعی کردم بهم اعتماد کنه ولی کلا آدم توداریه ماهم از هم دوریم واسه همین اصلا از مشکلاتش حرف نمیزنه !! نمیدونم پیگیر این ماجرا شم؟ از خودش بپرسم؟؟اگه درست باشه چیکار کنم؟؟ از یه طرف خونوادمو موقعیت خودم که میدونم این شغلو هیچکی قبول نمیکنه از اونور چجوری با دروغش کنار بیام یا اصلا نگران خودشم اینقد اذیت میشه ...اگه واقعیت داشت باید چجوری برخورد کنم کمکم کنین؟!!بعدش ما چون 400 کیلومتر از هم فاصله داریم نمیتونیم کنار هم باشیم ولی شوهرم توقع داره همش اونجا باشم درک نمیکنه کنار خونواده شوهر رفتن سخته میرم ولی کم...از این ور مامان بابام راضی نیستن برم میگن زیاد رفتن خوب نیست منم موافقم ولی نمیتونم قانعش کنم احساس میکنه من دوسش ندارم یا دلم تنگ نمیشه... مخصوصا وقتی میرم رفتاراش یکم تغییر میکنه جلو خونوادش ....چند تا اخلاق خاصم داره فقط میخوام ببینم چرا اینجوریه آخه بنظرم مردا واقعا عجیبن و شناختنشون سخت!!وقتی بهش ابراز علاقه نمیکنم روزی صدبار زنگ میزنه و کلی قربون صدقم میره ولی خدا نکنه یه روز بهش بگم دوستت دارم دیگه تا شب ازش خبری نیست!!! میگم حتما نباید بهش ابراز علاقه کنم.خب منم آدمم وقتی ابراز علاقه میکنم دلم میخواد اونم همون موقع جواب بده ولی اینطوری نیست یا مثلا تو اوج احساساته بعد من که تریپ احساسی برمیدارم یهو میزنه کانال شوخی و خنده اینم واقعا واسم عجیب شده!!هرچند وقتم گیر میده تو منو واسه نماز بیدار کن بهش میگم خب گوشیتو کوک کن انگار فحشش میدم ناراحت میشه واسه همین صبح من زنگ میزنم بیدارش میکنم نمیدونم این چه اخلاقیه واقعا؟!!ببخشید دیگه بازم ممنون بابت کمکتون

  12. 2 کاربر از پست مفید asemuni-68 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 07 اردیبهشت 93), کاغذ بی خط (دوشنبه 08 اردیبهشت 93)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 تیر 93 [ 18:31]
    تاریخ عضویت
    1393-2-07
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    319
    سطح
    6
    Points: 319, Level: 6
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger First Class250 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 40 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم غصه نخور زندگی سخته .
    همسر من هم اوایل نامزدیمون رفتارش یه کم بچه گانه بود . دلیلشم این بود که بیش از حد خودش پاک و مهربون و صاف و ساده است . همه رو خوب می دونه انگار براش هیچ کس تو دنیا بد نیست . اما به مرور زمان خوب شد پخته شد .
    هر کس عیب و ایرادی داره عزیزم خود تو هم بی عیب نیستی . اگرم می خوای چیزی رو بهش بگی سعی کن غیر مستقیم بگی . مثلا اگه می خوای بهش بگی تو جمع پر خوری نکنه جوری نگو که مستقیم باشه و بهش بربخوره بگو یه بنده خدایی بود وقتی تو جمع بودیم سر سفره انقد پر خوری می کرد من انقد از این مردا بدم می یاد که شکمو هستن .
    بعدم ازش تعریف کن بگو تو تکیه گاه من هستی من بهت تکیه کردم و .... مردا دوست دارن ازشون تعریف بشه حتی کوچکترین کاراشونو تعریف کنن تشویق بشن . خلاصه همه چی رو سعی کن با زبون و قربون صدقه و ملایمت پیش ببری . کار سختی در پیش داری ولی می ارزه چون همسرت ذاتش خوبه و پاکه و مهم تر از همه عاشقته این خیلی مهمه پس برای زندگیت از ته ته دل بجنگ و تلاش کن .
    موفق باشی گلم

  14. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    خوشحالم دختر خوب و حرف گوش کنی هستی

    در مورد خوشتیپی و ترس واسه گول خوردنش نترس بابا از این خبرا نیست اگه قبلش پسر خوبی بوده باشه انشاالله شما هم همسر خوبی براش باشی هیچ اتفاقی نمیوفته.

    در مورد شغلش اینو یادت باشه بانو درسته شغل و کلاسش مهمه میدونم دختری و خیلی خوب درک میکنم چه احساسی داری ولی اینکه نون حلال میاره سر سفره زن و بچش خیلی باارزشه انشاالله با کمک همدیگه ایشونم درس میخونه و یه شغل بهتر نصیبش میشه.
    بعدشم ذهنتو مشغول نکن ازش بپرس یا اینکه یه تحقیق کنید توی اداره ای که هستند مهم اینه راستشو بگه.

    بقیشم بگم یعنی کلی فتوکپی خودمه شوهرت البته من یکم تجربم بیشتر و ورژنم بالاتر رفته ولی درکل خیلی شبیه منه.ماها تیپمون اینجوریه تحویلمون بگیری پررو میشیم تحویلمون نگیری هی میایم طرفت. خیلی ساده ایم اینم بگم برای بعدها ایشالله رفتین خونه زندگی همدیگه یادت باشه این تیپ شخصیتی قربون صدقش میری خودشو لوس میکنه ولی نشون نمیده اگه بهتم توپید یعنی بازم میخواد قربون صدقش بری یکجورایی غیرمستقیم بهت میگه.

    در مورد اینکه زنگ میزنه خوب احساساتیه و نیاز داره همسرش کنارش باشه خیلی سخت نگیر خیلی زود تموم میشه این دوران.
    اینم بگم میری پیش خانوادش اینجور تیپ ها فرق میکنن 180 درجه یکم طول بکشه متومه میشی اونجا رفتی بزار واسه خودش باشه به پروپاچ نپیچ بهش وقت بده یکم تا تغییر کنه البته کم کم.بعدشم یکم ازش تعریف کن مخصوصا جلوی خانوادش و خانواده خودت.

    در مورد شغلش یه تحقیق کن حتما تا از نگرانی در بیای مهمه بدونی راست گفته یا نه البته شغلشم مهمه ولی شغل را میشود با درس خواندن و کسب مهارت های لازمه بالا بردن شغلی رفعش کرد اینو یادت باشه.

    این تیپ احساساتی هستن صبح ها بهش زنگ بزن بهش یه پیامک عاشقانه هم بده.(خدا وکیلی ماها تیپ باحالی داریم)
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 10:14]
    تاریخ عضویت
    1392-12-13
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    1,682
    سطح
    23
    Points: 1,682, Level: 23
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 50 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از کمکتون چند روزه منتظر کمکم...samir65 شما خوب میتونین درک کنین آخه همسرم دقیقآ سادست و مهربون باید گذر زمان درستش کنه...حق با شماست منم بدون ایراد نیستم زود ناراحت میشم و همش با تیکه انداختن بیشتر ناراحتش میکنم چند بارم بهم گفت تیکه ننداز خیلی ناراحت میشم از صدتا فحش بدتره ولی خب منم بی تجربه فکر میکردم اینجوری بهتر میشه بیشتر سعی میکنه خوب باشه ولی .....واقعا کار سختی در پیش دارم خیلی حساس شدم نمیدونم چیکار کنم ممنون کارایی که گفتی رو انجام میدم واسم دعا کنین... khaleghezey از شما هم فوق العاده ممنونم.. این دفعه که رفتم پیشش هر جور شده تحقیق میکنم ولی ته دلم یکم میترسم اگه دروغ گفته باشه چی اگه واقعیت داشت چیکار کنم!!!چجوری رفتار کنم چجوری با دروغش کنار بیام میدونم بخاطر من داره زحمت میکشه ولی دروغ گفتنشو چیکار کنم... شما مرد خوبی هستین خوشم میاد هر جا جواب دادین از همسرتون حرف زدین ...این یعنی تموم زندگیتونه...امیدوارم صد و بیست سال عاشقانه زندگی کنین...و امیدوارم همسرم تجربه اش بره بالا و همینطوری بمونه... اینو واقعا گل گفتین وقتی میرم پیشش180درجه فرق میکنه واسه همین دلم نمیخواد اصلا برم ... تو تنهاییمون خوبه ولی جلو مامان خانومش یکم سرسنگینه• ...از حالا ماتم دارم که باز قراره برم!!! ولی اگه قسمت شد و رفتم پیش امام رضا همتونو دعا میکنم..آخه تیپ باحالی هستین قبول این بماند ولی جرات ندارم صبح بهش پیام عاشقانه بدم چون مجبورم تا شب منتظر بمونم که شاید زنگ بزنه بهم203 منم که بدجور عادت کردم بهش...بازم یه دنیا ممنون• نمیدونم چرا نمیشه شکلک بذارم ددیگه ببخشید گل تقدیم به همتون

  16. 2 کاربر از پست مفید asemuni-68 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 08 اردیبهشت 93), samir65 (جمعه 26 اردیبهشت 93)

  17. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 تیر 93 [ 18:31]
    تاریخ عضویت
    1393-2-07
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    319
    سطح
    6
    Points: 319, Level: 6
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger First Class250 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 40 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم . غصه نخور همه چی درست می شه فقط باید یه کم با سیاست برخورد کنی . هیچ وقت فکر نکن مردت بزرگ شده چون مردا به نظر من هیچ وقت بزرگ نمی شن اما اصلا این رو به روش نیار سعی کن ازش تعریف کنی کاری که می کنه رو قدردانی کن بذار بدونه تو بهش تکیه کردی اما غیر مستقیم خودت باید بزرگش کنی خلاصه که تا می تونی با سیاست برخورد کن اینم بدون مردا عاشق تشویق شدن و ستایش شدن هستن . دوست دارن برای زنشون یه ناجی باشن شاید در ظاهر نباشن اما تو این طور وانمود کن بذار فکر اینجوری فکر کنه که ناجی تو هست . ایشالا با خبرای خوب برامون پیام و مطلب بذاری . ممنون که دعامون می کنی منم دعات می کنم گلم . موفق و خوشبخت باشی


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو دوران عقدم و مشکلات زیادی دارم
    توسط شاهپری در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 دی 96, 00:10
  2. جدا شدیم و حالا تو شوک این کلک بازیش موندم
    توسط reza-m در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: یکشنبه 22 شهریور 94, 21:39
  3. چه طور جلوی صحبت کردن زیادی خودمو تو محل کار بگیرم؟
    توسط mina64 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: دوشنبه 05 خرداد 93, 20:41
  4. مشکلم تو این سن خیلی زیاده !!!
    توسط name1 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 28 شهریور 92, 21:39

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.