به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 6 نخستنخست 123456
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 59 , از مجموع 59
  1. #51
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 00:51]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    45,048
    سطح
    100
    Points: 45,048, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,996

    تشکرشده 6,481 در 1,467 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    0
    Array
    واااای الهام خانوم ازدست تو!!
    توباشوهرت چکارکردی که این همه دیونه شده!؟اصلا انگارهیچی ازبیان وگفتارخوب نمیدونی!!!ببخش اینقدررک میگم امایه نگاه به حرفهایی که زدی بنداز.منم اگه جای شوهرت بودم ترجیح میدادم ازدورفقط مواظبت باشه ونزدیکت نشه.چون توخودت اون روباهرجمله ات میرنجونیش.الهام شوهرت خیلی دوستت داره باورکن.فقط توباحرفهات داری خودتون روازهم جدامیکنید.چرااینقدربهش میگی بایدبه خانوادم احترام بزاری.چراباهاش معامله کردی روی رابطه تون.توداری ازش باج میگیری تااون به خانوادت احترام بزاره.تواینجورهم اونوخوردش میکنی هم پدرومادرت رو!!!یه کم عاقل باش دختر.خیلی تعجب کردم وقتی دیدم شوهرت این جوری حرف زده باهات.مشخصه که خیلی ازت دلگیره. اون داره فرارمیکنه ازاین همه مشکلات وبه جایی پناه میبره که خوشحالش میکنن.دلش روبه چیزهای خوش میکنه که واسش غم وغصه درست نمیکنن.
    میدونم توهم خیلی ضربه خوردی امامتاسفانه بایدبگم حرف شوهرت درسته ازاول قدم اشتباه برداشتی.توبایدشوهرت روالویت اول زندگیت قراربدی جوری که شوهرت اینوباتمام وجودحس کنه.
    الهام جان دوست خوبم خودت وشوهرت روبیشتردریاب!!!!
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  2. 4 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    Eram (چهارشنبه 20 فروردین 93), shabnam z (چهارشنبه 07 اسفند 92), الهام20 (چهارشنبه 07 اسفند 92), رها70 (پنجشنبه 08 اسفند 92)

  3. #52
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 94 [ 10:58]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    186
    امتیاز
    3,023
    سطح
    33
    Points: 3,023, Level: 33
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    499

    تشکرشده 142 در 78 پست

    Rep Power
    29
    Array
    باور کنید اینقدرام داغون نیستم!!
    من تو زندگیم خیلی بی سیاست و بچه گانه رفتار کردم.قبول دارم اما خیلی جاهام کنترل همه چیز خارج از دست من بود و دست کسای دیگه بود.
    1.مثلا همین رابطه شوهرم و خونوادم.خب منو خونوادم یه گوشه جریان بودیم که بعدا اضافه شدیم! عامل اصلیش مادر شوهرم بود که شوهرمو کاملا تو مشتش داشت و داره.به خاطر اینکه از اولشم از من و خونوادم خوشش نمیومد(خود شوهرم اوایل میگفت مامانم ازت متنفره!) اینکارارو کرد.(ایناروم خود شوهرم میگفت.اوایل میگفت مامانم فوق العاده دو به هم زن و حسوده.پیشش حرفی نزن!)

    - - - Updated - - -

    2.مثلا همین که شوهرم خیلی راحت جای منو با بقیه پرمیکنه و شما میذارین پای اینکه دنبال شادیه!
    باور کنید رابطهمون عالی شده بود.داشت بهمون خوش میگذشت و منم داشتم خوب رفتار میکردم و روحیه مم خوب شده بود.اما یهویی تا خواهرشو دید باز رفتیم سر خونه اول!

    من خواهرزادشو دوست دارم.حتی بار اخری که خونشون بودیم سر اینکه کی بغلش کنه باهم بحث میکردیم.اما وقتی میبینم اون شور جریان رو در میاره حرصم میگیره!!
    من هم باید از یه جایی شارز شم به هر حال.اون حتی به پدر و مادرم سلام نمیده.اما توقع داره من هرشب پاشم برم دیدن یه بچه دو ماهه!

    - - - Updated - - -

    3.غیر ازینه که همه ماها دوست داریم شوهرمون جلو خونوادش با ما و خونوادش خوب رفتار کنه؟؟
    خب تصورشو بکنید.همه خونوادش میدونن که به خونواده من کوچکترین احترامی نمیذاره.یا حتی به خودم.
    برای اینکه با من خوب رفتار کنه باید یکی شون منتشو بکشه.
    خب همه اینا فشاره که روی منه.
    ولی اون نمیفهمه.هیچکس نمیفهمه.تازه بهم میگن برو به دایی ش بگو.چون ازش حرف شنوی داره.!!
    خب این خیلی بده.و شاید تا جای من نباشین درک نکنین

    - - - Updated - - -

    راجع به معامله مون:

    راستش معامله مون فسخه.فقط میخوام همون عید موقع عید دیدنی بهش بگم.بگم اگه از ته دل راضی نیست به اومدن نیاد.(که میدونم نیست و نمیاد)

  4. #53
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 00:51]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    45,048
    سطح
    100
    Points: 45,048, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,996

    تشکرشده 6,481 در 1,467 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    0
    Array
    الهام جان میدونم شماهم خیلی سختی کشیدی.درک میکنم این بی احترامی به خانوادت چقدرآزارت میده..خودمن بارها تجربه کردم.
    اون مکالمه ای که نوشتی پرازکنایه وزخم زبون بود.شوهرت ازاینهافرار میکنه.نه ازخودت. من به شخصه ازت انتظار بیشتری دارم.چون شماهرروزداری به این تالارسرمیزنی ومطالعه داری.
    بایدمهارتهای گفتگوروبخوبی دیگه یادگرفته باشی.اگه نه سعی کن روی این موضوع خیلی تلاش کنی.متاسفانه توبااین کلامت همه مهربونی هات وفداکاری هات وصبرقابل تحسینت روبه بادمیدی.
    دخترخوب شما باتوجه به سنت خیلی هم فهمیده ای اما بایدباشوهرت بهتررفتارکنی وباهوشترعمل کنی نه مثه بچه ها!!!درضمن ازشوهرت هم که سنش پایینه کمترانتظار داشته باش.بایدبهش کمک کنی.من میدونم که ازپسش برمیای.
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  5. کاربر روبرو از پست مفید paiize تشکرکرده است .

    الهام20 (چهارشنبه 07 اسفند 92)

  6. #54
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 94 [ 10:58]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    186
    امتیاز
    3,023
    سطح
    33
    Points: 3,023, Level: 33
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    499

    تشکرشده 142 در 78 پست

    Rep Power
    29
    Array
    4.تو همین مکالمه ای که میگین.
    من بد حرف زدم و قبول دارم.عصبانی بودم و کاش اصن بحث رو شروع نمیکردم.
    ولی باورکنید حرفاش بی منطقه.

    اون داره بی احترامی ها و بی مسیولیتی هاشو معلوله رفتار من میدونه.
    در صورتیکه کاملا برعکسه.علت رفتارای اونه.

    روزای اول پدر و مادرم براش میمردن.اما اونو باید میدیدین!!! یه رفتارایی داشت که اگه بگم ...
    مثلا ناهار دعوتش میکردن.میگفت نمیام! تو یه بار اومدی خونه ما من دوبار.
    یا وقتی مهمون داشتیم.تا میدید میزو چیدیم میرفت.بعدم از تو حیاط داد میزد به بقیه بگو دلم درد میکنه!اخرشم اس ام اس میداد شرمنده حوصله نداشتم.
    باورتون میشه هرجا منو پاگشا میکردن تنها میرفتم؟؟
    این ادم حتی یه بار با ما تا پارک سر کوچه نیومده.
    از شبی که وارد خونمون شد شروع کرد.
    الان که مینویسم اشکام میاد.فقط این وسط خونوادم بودن که در جریان بود و دلشون با من یکی بود.چقد باهاش صحبت میکرد مامانم.چقد...
    اما اون چی؟فقط بی احترامی.بی محبتی.بهانه گیری...
    باور کنید خودشون همیشه میگفتن از دستش خسته میشین.


    اینارو میگم که بدونین که الان نقطه شروع ماجرا نیست.جریان مال روز اول ازدواجمونه.
    واسه همین وقتی خونوادمو مقصر میدونه حسابی از دستش دیوونه میشم.عصبانی میشم.
    چون اون رفتاراش هنوز جلو چشممه.
    که چقد التماسش میکردم اینجوری نباش.بذار زندگیمونو کنیم

    - - - Updated - - -

    من که با کسی تعارف ندارم.

    از شما چه پنهون تو خودم جسارت طلاق گرفتن رو هم نمیبینم.

    فردا 92.12.8
    با اینکه دلم خیلی پره.با اینکه امیدم خیییلی کمه(چون من بهتر از هر کسی مشناسمش.هم اونو هم خونوادشو)
    اما دوباره بلند میشم.
    اقای مدیر گفتن حداقل تا 3ماه هیچ توقعی از پیشرفت و بهبود نداشنه باشم.من تا 93.2.8 سرمو میندازم پایین و فقط فقط چیزایی که یاد گرفتمو اجرا میکنم و میام اینجا مینویسم تا اشکالامو بگین.
    من اینجا خیلی چیزا یاد گرفتم.
    داشتم خوب پیش میرفتم.که خراب شد.اشکالی نداره.
    از خونه اول باز شروع میکنم.

  7. #55
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 00:51]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    45,048
    سطح
    100
    Points: 45,048, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,996

    تشکرشده 6,481 در 1,467 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    0
    Array
    آفرین دخترخوب الان شدی اون الهامی که میشناسیم.ازته دلم واست دعامیکنم.

    الهام جان ببخش اگه ناراحتت کردم ویاداون اتفاقها افتادی.دوست خوبم آروم باش.من میدونم رفتارشوهرشمااشتباه ست.امابایدریشه این مشکل روپیداکرد.خودت فکرمیکنی دلیلش چی میتونه باشه؟معذرت میخوام امافکرنمیکنم ازنظرعقلی مشکلی داشته باشه حتما یه چیزی هست دیگه.الهام جان شوهرشمااخلاقهای خاصی داره.بایدمساله اصلی زندگیت روپیداکنی وروی اون زوم کنی.
    یادشوهرخودم افتادم میدونی چندباربامنم همین کاروکرد؟؟؟وموقع غذاخوردن گذاشت رفت وآبروی منوبرد.نمونه نزدیکش همین دوماه پیش.اماهمه اینه راه حل داره.راه حلش لجبازی وقول وقرارهای بچه گانه نیست.ششمابایدبه طوراساسی این مشکل روبرطرف میکردین(دعوای شوهرت باخانوادش).شوهرت الان پیش خودش میگه من بایدتاموعدقرارمون همین رفتاروداشته باشم وبه بی احترامی هام ادامه بدم تاعید...!!!این قراری که باهاش گزاشتی مال کسایی که ازهم دورن وتااون موقع همدیگه رونمیبینن.نه شماکه هرروزهمومیبینیداین میشه که شما بی احترامی هاش رومیبینیدوناراحت میشید ودلسردمیشیدبرای ادامه.امیدوارم تاعیداین مشکل برطرف شه وآرامش دوباره به دست بیارید.
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...
    ویرایش توسط paiize : چهارشنبه 07 اسفند 92 در ساعت 19:57

  8. کاربر روبرو از پست مفید paiize تشکرکرده است .

    الهام20 (چهارشنبه 07 اسفند 92)

  9. #56
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 94 [ 10:58]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    186
    امتیاز
    3,023
    سطح
    33
    Points: 3,023, Level: 33
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    499

    تشکرشده 142 در 78 پست

    Rep Power
    29
    Array
    فقط تو پست قبلیم یه سری سوال داشتم که ج ندادین.
    اگه میشه یه نیگاه بندازین.

    اخه فقط مید.نم کدوم رفتارام غلطه.نمیدونم درستش چیه.
    ممنونم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط paiize68 نمایش پست ها
    الهام جان ببخش اگه ناراحتت کردم ویاداون اتفاقها افتادی.دوست خوبم آروم باش.من میدونم رفتارشوهرشمااشتباه ست.امابایدریشه این مشکل رو پیدا کرد.به نظرت دلیلش چی میتونه باشه؟
    نمیدونم.دوست دارم یه بار دوستانه ازش بپرسم.
    کلی سوال دارم.
    بپرسم چرا اونکارارو میکرد.
    من میدونم.سنش کم بود.اما خیلی از رفتاراش ربطی به سن نداره! من ادم سن پایین زیاد دیدم.

    البته قبل ازدواج که مشاور رفتیم مشاور بهش گفت رفتارت طبیعی نیست و احتمالا مشکلی داری که باید حل شه.
    بعدشم هرکار کردم نیومد اونجا و گفت مشاورهش دیوونه س!

    - - - Updated - - -

    اما قبول دارم که
    1.من تو رابطه جنسی مشکل دارم و خیلی سردم.
    که باید درمانش کنم.
    2.زبون سرخم همیشه سر سبزمو به باد میده و موقع حرف زدن هیچکدوم ازون تکنیکهایی که یاد گرفتمو استفاده نمیکنم.
    3.بدجور عصبانی میشم و هرچیزی رو که به زحمت بدست اوردم رو راحت از دست میدم

    - - - Updated - - -

    راستی.
    یه مشکلی دارم.
    1.اونم اینه که شوهرم خیلی راحت دروغ میگه.
    2.قبل ازدواج هم یه بار بهم خیانت کرد.که خودش اومد بهم گفت و کلی گریه کرد که منو ببخش.
    ولی خونوادش گفتن نباید میگفتی و...
    3.خیلی حواسش به دختراس و همیشه به من میگه ببین فلانی چه خوشگله یا خوشتیپه یا... کلا یه جورایی حس میکنم سر و گوشش میجنبه
    4.اعتماد به نفس کاذب داره.همیشه فک میکنه دخترا تو نخشن!!
    5.تو خونوادشون این جریان خیانت رو زیاد بد نمیدونن!
    واسه همین همهش فک میکنم داره بهم خیانت میکنه.
    مخصوصا اینجور وقتا که انقدر طولانی میشه رابطه نداشتنمون و اون اصن به روی خودش نمیاره.

    شمارو خدا یه راه بگین مطمین شم ازش.همهش ذهنم درگیره

    - - - Updated - - -

    مرسی paiize68 جونم.کلی حالم بهتر شد.
    خانوم she و اقای khaleghezy کجان راستی؟؟
    کاشکی اونام زودتر بیان بهم سر بزنن.
    ویرایش توسط الهام20 : چهارشنبه 07 اسفند 92 در ساعت 20:08

  10. #57
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 00:51]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    45,048
    سطح
    100
    Points: 45,048, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,996

    تشکرشده 6,481 در 1,467 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    0
    Array
    سلام الهام جان.دیشب کلی واست نوشتم اماهمش پرید!!دوباره مینویسم...
    فک کنم منظورت ازسوالهات درموردعکس العملت درمقابل بی احترامی های شوهرته درسته؟
    اولااگه میتونی سعی کن به کمک یه واسطه این مشکل روحل کنی وهرچه زودتردوطرف روآشتی بدی.مثلا همون داییش.البته اگه ازموضوع خبرداره.
    دوماتاجایی که میتونی بایدطوری برنامع ریزی کنی که کمترشوهرت باخانوادت روبه روبشه.که شوهرت هم نخوادبی احترامی کنه وشما دلت بشکنه و...
    اگه هم درموردشون حرف بدی زداول سعی کن آرامش خودت روحفظ کنی.میدونم سخته امافعلا چاره ای نیست ونمیشه مشاجره کنی باهاش.وقتی چیزی گفت توخیلی راحت احساست روبهش بگو.بگوکه ازاینکه اینجورمیگی خیلی ناراحت میشم چون اونها پدرومادرمنن.کسایی که بیش از20 سال واسم زحمت کشیدن.بعددستاشوبگیرونوازش کن وبه آرومی بهش بگومن میدونم که تومنوخیلی دوستم داری وحاضرنیستی دلم بشکنه وناراحت بشم.بگومیدونم ازشون دلخوری امااین دلخوری روتوی دل خودت نگه دارتامن بیشترازاین ناراحت نشم.بگومن میخوام وقتی پیش توام ازت آرامش بگیرم چون عزیزترینه منی. نه اینکه بااین حرفهاوناراحتی هابیشترغصه بخورم.
    همه این حرفهاروبهش بگوحتی اگه زمان برد.آخرشم هم ببوسش وازش تشکرکه به حرفهات گوش داده.یادت باشه فقط تشکرکن اشاره ای به قبول کردن حرفهات نکن.مثلابگوممنون که اینقدرمنودرک میکنی وباحوصله به حرفهام گوش دادی.بگوتوتنهاکسی هستی که من دارم ومیتونم باهاش خوشبخت باشم.
    الهام جان بایدمهارتهای گفتگوت روببری بالا تانتیجه بهتری بگیری.
    درمورددروغهاش بیشتربگو.مثلا چه دروغهایی میگه.یادت باشه نبایدمستقیم به روش بیاری یامچ گیری کنی.بیشترتوضیح بده.
    این چه حرفیه که خیانت توی خانوادشون عادیه؟!!!!اصلا دراین موردچیزی بهش نگوکه اگه اون توی فکرش نیست توباااین حرفهات یادش بدی!!!گذشته هاروهم فراموش کن.فعلا فقط فقط بایدباعشق ومحبت اونوسیرابش کنی.
    اگه خوشت نمیاددرمورددخترهاحرف بزنه میتونی بهش بگی.ازاحساسی که بهت دست میده وقتی این حرفهارومیزنه.بگواحساس ناراحتی میکنم چون من نیازدارم که توفقط ازمن تعریف کنی ومنو زیباببینی.چون تموم زندگیم وعشقم تویی ودوست دارم واست خواستنی باشم وخودموباکسی مقایسه نکنم.
    الهام جان خیلی راحت میتونی ازاحساست وناراحتی هات وحتی خوشحالی هات باهاش صحبت کنی.البته بایدخیلی تمرین کنی


    - - - Updated - - -

    سلام الهام جان.دیشب کلی واست نوشتم اماهمش پرید!!دوباره مینویسم...
    فک کنم منظورت ازسوالهات درموردعکس العملت درمقابل بی احترامی های شوهرته درسته؟
    اولااگه میتونی سعی کن به کمک یه واسطه این مشکل روحل کنی وهرچه زودتردوطرف روآشتی بدی.مثلا همون داییش.البته اگه ازموضوع خبرداره.
    دوماتاجایی که میتونی بایدطوری برنامع ریزی کنی که کمترشوهرت باخانوادت روبه روبشه.که شوهرت هم نخوادبی احترامی کنه وشما دلت بشکنه و...
    اگه هم درموردشون حرف بدی زداول سعی کن آرامش خودت روحفظ کنی.میدونم سخته امافعلا چاره ای نیست ونمیشه مشاجره کنی باهاش.وقتی چیزی گفت توخیلی راحت احساست روبهش بگو.بگوکه ازاینکه اینجورمیگی خیلی ناراحت میشم چون اونها پدرومادرمنن.کسایی که بیش از20 سال واسم زحمت کشیدن.بعددستاشوبگیرونوازش کن وبه آرومی بهش بگومن میدونم که تومنوخیلی دوستم داری وحاضرنیستی دلم بشکنه وناراحت بشم.بگومیدونم ازشون دلخوری امااین دلخوری روتوی دل خودت نگه دارتامن بیشترازاین ناراحت نشم.بگومن میخوام وقتی پیش توام ازت آرامش بگیرم چون عزیزترینه منی. نه اینکه بااین حرفهاوناراحتی هابیشترغصه بخورم.
    همه این حرفهاروبهش بگوحتی اگه زمان برد.آخرشم هم ببوسش وازش تشکرکه به حرفهات گوش داده.یادت باشه فقط تشکرکن اشاره ای به قبول کردن حرفهات نکن.مثلابگوممنون که اینقدرمنودرک میکنی وباحوصله به حرفهام گوش دادی.بگوتوتنهاکسی هستی که من دارم ومیتونم باهاش خوشبخت باشم.
    الهام جان بایدمهارتهای گفتگوت روببری بالا تانتیجه بهتری بگیری.
    درمورددروغهاش بیشتربگو.مثلا چه دروغهایی میگه.یادت باشه نبایدمستقیم به روش بیاری یامچ گیری کنی.بیشترتوضیح بده.
    این چه حرفیه که خیانت توی خانوادشون عادیه؟!!!!اصلا دراین موردچیزی بهش نگوکه اگه اون توی فکرش نیست توباااین حرفهات یادش بدی!!!گذشته هاروهم فراموش کن.فعلا فقط فقط بایدباعشق ومحبت اونوسیرابش کنی.
    اگه خوشت نمیاددرمورددخترهاحرف بزنه میتونی بهش بگی.ازاحساسی که بهت دست میده وقتی این حرفهارومیزنه.بگواحساس ناراحتی میکنم چون من نیازدارم که توفقط ازمن تعریف کنی ومنو زیباببینی.چون تموم زندگیم وعشقم تویی ودوست دارم واست خواستنی باشم وخودموباکسی مقایسه نکنم.
    الهام جان خیلی راحت میتونی ازاحساست وناراحتی هات وحتی خوشحالی هات باهاش صحبت کنی.البته بایدخیلی تمرین کنی
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  11. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 09 اسفند 92), الهام20 (پنجشنبه 08 اسفند 92)

  12. #58
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 94 [ 10:58]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    186
    امتیاز
    3,023
    سطح
    33
    Points: 3,023, Level: 33
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    499

    تشکرشده 142 در 78 پست

    Rep Power
    29
    Array
    مرسی عزیزم.
    همینارو میخواستم بخوام دقیقا.مرسی.مرسی

    راستی یه تشکر ویزه م به اقای khaleghezy بدهکارم که خانوم she رو دعوت کردن به تاپیکم و از خانوم she هم ممنونم که اومدن.
    از همه تون ممنونم

  13. کاربر روبرو از پست مفید الهام20 تشکرکرده است .

    khaleghezey (پنجشنبه 08 اسفند 92)

  14. #59
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    این تاپیک از ظرفیت مجازش عبور کرده

    الهام عزیز

    خیلی خوشحالم که روابط شما با همسرتون بهتر شده و ان شاء الله بهتر هم خواهد شد


    اما دقت داشته باش که مشاوره گزارش دهی روزانه و خاطره نویسی نیست و اگر شما این کار را بکنید یا برای هرکار و مسئله کوچکی بخواهید بیایید و از دوستان راهنمایی بخواهید قدرت تدبیر و خلاقیت شما به کار نمی افتد و وابسته به عوامل بیرونی در تصمیمات و روند و روش و رفتارتون در زندگی می شوید و این اصلاً به نفع شما نیست .

    در پست اخیر جزییاتی از رابطه با همسرتان را بیان کرده ای که اصلا نیاز به بیان نداشت و حریم خصوصی بین شما هست که لزومی ندارد اینجا مطرح شود و بهتر هست نزد خود نگهدارید ، می توانستید خیلی معمول از بهتر بودن اوضاع بگویید .

    در هر حال توصیه می کنم بر اساس راهنماییهای قبلی و همچنین بهره گیری از تاپیک خانم شی پیش بروید و هیجانات خود را بیشتر کنترل کنید تا نیاز نداشته باشید فعلا تاپیک جدید باز کنید


    موفق باشید





  15. 2 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 09 اسفند 92), she (شنبه 10 اسفند 92)


 
صفحه 6 از 6 نخستنخست 123456

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ریزش مو و اعتیاد پدرم و بیزاری از هویتم - چه کنم؟
    توسط Yellow.king در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 66
    آخرين نوشته: چهارشنبه 23 تیر 95, 21:31
  2. ما مشکلی نداریم اما سر کوچکترین چیزا بطور افتضاحی باهم قهر میکنیم
    توسط Agreen در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 شهریور 92, 21:05
  3. کم کردن میزان خواب
    توسط داملا در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 05 شهریور 90, 07:46
  4. همه چیزدرموردچاقی
    توسط tina_asheghetanha در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 09 خرداد 87, 07:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.