به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 59
  1. #41
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 00:51]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    45,048
    سطح
    100
    Points: 45,048, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,996

    تشکرشده 6,481 در 1,467 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    0
    Array
    سلام دخترخوب.
    به قول خاله قزی صداقتت قابل تحسینه اما کارت اصلا...
    ببین مواظب خودت باشواین دیگه ربطی به کسی نداره.اینجاکه دیگه دست خودته ومیتونی مواظب خودت باشی.وگرنه یه اشتباه غیرقابل جبران واسه خودت میسازی.اگه تاالان مشکلاتت رومیتونستی حل کنی یا واسشون تلاش کنی امااین اشتباه واقعا قابل جبران نیست.وآشوبی که توی زندگیت درست میشه بزرگترازهمه مشکلاتیه که تاالان داشتی. حتی اگه واقعا فکرمیکنی که دیگه نتونی باشوهرت ادامه بدی این راه درستی نیست .فوقش اینه که ازش جدامیشیوهیچ گناهی هم مرتکب نشدی.امااین کارت فقط دل شیطون روخوشحال میکنه.واسه تنهاییهات به خداپناه ببرنه به بنده اش.باخداخلوت کن وازش بخواه که همدمت باشه.من میدونم شما نسبت به سنت خیلی هم دخترعاقل وفهمیده ای هستی.پس ازت انتظاردیگه ای داریم.موفق باشی
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  2. 4 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 04 اسفند 92), shabnam z (یکشنبه 04 اسفند 92), کاغذ بی خط (دوشنبه 05 اسفند 92), الهام20 (یکشنبه 04 اسفند 92)

  3. #42
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 94 [ 10:58]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    186
    امتیاز
    3,023
    سطح
    33
    Points: 3,023, Level: 33
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    499

    تشکرشده 142 در 78 پست

    Rep Power
    29
    Array
    میدونم اشتباهه.
    اما اشتباهو کسی نمیکنه که نخواد از چشم بقیه بیوفته.
    من که همیشه محکومم.چرا باید زندگی رو به خودم کوفت کنم؟؟

    شوهرمم ازاد باشه هرکار دوست داره بکنه.

    شوهرم هیچوقت نمیذاره با همکلاسیای پسرم تو دانشگاه تو فیسبوک دوست باشم.
    منم مشکلی ندارم.اگه میذاشت هم خودم اینکارو نمیکردم/

    ولی دیشب دیدم تو عکسای فیسبوکش عکس همکلاسیش بود.میگم این کیه؟
    میگه من که باهاش دوست نیستم و...(خلاصه یه داستانی سرهم کرد که سر این جریان عکسش اینجاست)
    رفتم تو لیست دوستاش دیدم دوستشم هست.
    میگم خب مگه من الاغم که سر هر چیزی بهم دروغ میگی؟؟
    انکار کرد و مثه همیشه چرت و پرت تحویلم داد.اخرشم بدهکار شدم بهش که شوهرداری بلد نیستم و بهش توجه نمیکنم و فقط بلدم مچ گیری کنم و...

    الانم قهریم.ولی دیگه اصلا برام مهم نیست.بذار خوش باشه.
    برا من که چیزی عوض نشده.بود و نبودش چندان فرقی م نداشت

    - - - Updated - - -

    اصلا میدونین.میخوام اونم یه کم احساس خطر کنه.همون احساسیکه من روز و شب نسبت به اون دارم و اون اسمشو میذاره خاله زنک بازی!!

    یادش نمیاد زن داره بعد میگهمن تورو ازاد گذاشتم!

  4. کاربر روبرو از پست مفید الهام20 تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 04 اسفند 92)

  5. #43
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بانو الهام

    نوشته هات درسته حق هم داری هرکسی بجز تو بود من یکی بهش چیزی نمیگفتم ولی تو یکی فرق داری خمیر مایت فرق داره مثل بعضی ها نیستی زندگی و تعهد براشون ارزش نداره

    همیشه حق رو توی بیشتر موقاع به شما دادم و حرفات رو قبول کردم ولی ایندفعه نه دیگه شرمنده اگه اینجوریه من یکی بزرگترین خیانتکار عالم میشم چون تیو شبکه اجتماعی کلوب دوهزارتا دوست دارم نصف بیشترشون دختر هستن اصلا هم نمشناسمشون اددلیست هم هزراتا دارم مال قدیم هستن بعضی وقتا ماهی یکبار انلاین شاید بشن از احوال هم میپرسیم چه خبر چیکارا انجام میدیم این خیانته پس؟ همسرم باید بیاد سیستمم رو ببینه و هرروز چک کنه چیکار میکنی توی سرم بزنه؟

    دلخوری میدونم زندگی دیگران رو میبینی عاشقانه باهم رفتار میکنم اینم میدونم شوهرت درکت نمیکنه و مسولیت پذیر نیست همه اینارو میدونم ولی این مسری که داری میری درست نیست.

    چرا میخوای ادای کسایی رو در بیاری که نیستی؟چرا میخوای ادای کسایی رو در بیاری که کم آورده و شکست خورده در صورتی که اینجوری نیستی خودتم خوب میدونی که اینجوری نیستی شاید شوهرت همه این اخلاقا رو داشته باشه ولی مسلما اخلاقای خوب هم داره.

    امروز اومدم خیلی خیلی خوشحال شدم نوشته بانو she رو خوندم خیلی خوشحال شدم برو بخونش این اون الهامی هستش که من میشناسم و خیلی از بچه های دیگه که برات مطلب میزارن.3این اون الهامی هستش که بچه ها دوسش دارن

    خواهشا دیگه کشش نده تمومش کن
    ویرایش توسط khaleghezey : یکشنبه 04 اسفند 92 در ساعت 12:48

  6. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    paiize (یکشنبه 04 اسفند 92), کاغذ بی خط (دوشنبه 05 اسفند 92), الهام20 (یکشنبه 04 اسفند 92)

  7. #44
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    سلام الهام جان. من نمی خواستم بیام تاپیکت رو بخونم ولی... ببین دختر خوب نوشته هات اعصاب میخواد واقعن!

    من اگر جای شوهرت بودم حتمن خیلی زودتر از اینها طلاقت میدادم.

    این چه وضعیه آخه؟ بس کن دیگه بچه بازی رو. اینکه شوهرت به خانوادت بی احترامی می کنه تو مقصری. تو! خودت! اصن معلوم هست چی میخوای؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


    1. تو شوهر کردی. ازدواج کردی. تو همسرت رو به عنوان مرد زندگیت قبول کردی. تو زن زندگی شدی. قراره یه زندگی تشکیل بشه و تو پذیرفتی. خب؟ پس عروسی کن.

    2. شغل شوهرت مناسب نیست؟ به جهنم. خودت انتخاب کردی. برو و با همین اوضاع کارش بساز. تا کی می خوای صبر کنی که کارش درست بشه؟ هان؟

    3. مغازه اش زیر خونه شونه؟ خب باشه. مگه نمیگی با خانواده اش رابطه ات رو خوب کردی. به همین رابطه ی خوبت ادامه بده.

    4. ازدواج کن.

    5. ازدواج کن!!!!!

    6. مث بچه ها هی گریه نکن. مردها بدشون میاد. نکن دختر جون. اگر هم گریه می کنی جلوی شوهرت نباشه!

    7. حرمت ها رو تو از بین بردی. تو خودت با بی تجربگی همه چیز رو لوث کردی. اون هم بی تجربه تر از تو.

    8. محکم باش.منطقی باش. گندش رو درآوردی دیگه دخترجون!

    9. ازدواج کن. اگر لازمه با خانواده اش در این باره حرف بزن. از اون ها کمک بگیر برای آشتی دادن خانواده ها و ازدواج.

    10. به کار و شرایط مالی شوهرت رضایت بده و زندگیت رو بساز!

  8. 7 کاربر از پست مفید she تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 04 اسفند 92), paiize (یکشنبه 04 اسفند 92), terme00 (یکشنبه 04 اسفند 92), کاغذ بی خط (دوشنبه 05 اسفند 92), الهام20 (چهارشنبه 07 اسفند 92), رها70 (یکشنبه 04 اسفند 92), ساحل75 (چهارشنبه 07 اسفند 92)

  9. #45
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اسفند 92 [ 15:12]
    تاریخ عضویت
    1392-5-10
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    622
    سطح
    12
    Points: 622, Level: 12
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    65

    تشکرشده 40 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    الهام جان وقتی از داییش حرف شنوی داره میتونی از داییش بخوایی باهاش صحبت کنه.

  10. کاربر روبرو از پست مفید رها70 تشکرکرده است .

    الهام20 (چهارشنبه 07 اسفند 92)

  11. #46
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    سلام دوباره الهام خانوم. خیلی از دستت عصبانیم...

    الهام من فکر می کنم تو هم مثل خیلی از زن های ایرانی با چندتا موضوع اساسی مشکل داری. یکی اش مردها هستند و دومیش رابطه جنسی.

    الهام معامله ای که تو با همسرت کردی یه فاجعه است!!!!!! یه فاجعه ی دردناک!

    هیچ شوهری با زنش چنین کاری نمی کنه. حتی هیچ دوست پسری با دوست دخترش اینکارو نمی کنه. یعنی رابطه ی شما نه تنها از شکل زن و شوهری خارج شده، بلکه حتی اسمش دوستی هم نیست!

    فقط مردی که یه دختر رو میدزده تا بهش تجاوز کنه اونو میبره تو خونه باغ و توی سرما و گرما به قول خودت تا فقط و فقط نیاز جنسی اش رو برطرف کنه، بدون توجه به اینکه دختره چه احساسی داره، ...

    تو خودت یه همچین وضعی درست کردی.

    تو باعث شدی همسرت ببخشیدها ولی در حد یه حیوون، پایین بیاد! چرا الهام؟ چرا همچین کاری باهاش کردی؟ چرا اینقدر کوچیکش کردی؟

    چون همه ی مردها بد هستند؟!!!!!!!!!

    تو هستی که برای خودت احترام قائل نیستی. تو قدر خودت رو نمی دونی. اون هم از تو یاد گرفته که نباید به الهام احترام بذاره.

    وقتی اون به تو احترام نمیذاره و اینقدر کوچیکت میکنه، چطور توقع داری به خانواده ات احترام بذاره؟؟؟؟؟

    الهام تو میخوای ثابت کنی مردها بد هستند؟ آره؟ خب پس بسه دیگه ثابت کردی!

    .
    .
    .
    .
    کمی خانوم باش. تو عروس هستی. شخصیت برای خودت قائل باش. وابسته و آویزون نباش.
    خودت رو با نوزاد خواهرش مقایسه نکن!!!
    .
    .
    به شوهرت شخصیت بده.
    بهش بفهمون که آدم ارزشمندیه.
    بهش بفهمون که آدم خوبیه و رفتارش رو میتونه کنترل کنه در جهت خوبی.
    بهش بفهمون که بهش افتخار می کنی.
    مث یه همسر خوب کنارش باش.
    .
    .
    .
    به هیچ وجه در شرایط فعلی مستقیما ازش نخواه که به خانواده ات احترام بذاره.
    نشون بده که خانواده ات رو دوست داری. ازشون به خوبی یاد کن. اما وابستگی نشون نده.
    این موضوع شده نقطه ضعف تو برای آزار دادنت. چون شوهرت هم از دستت کلافه است. هر چی بیشتر تکرار کنی اون بدتر رفتار میکنه.
    .
    .
    به خوب بودن با خانواده اش ادامه بده. خوب اما معمولی. چاپلوسی ای نداری بکنی آخه! فقط درست و محترمانه رفتار کن. طبیعی.
    .
    .
    1. احترام رو برای خودت به دست بیار.
    2. به همسرت احترام بذار و اونو با نگاه مثبت ببین.
    3. به زندگیت سر و سامون بده و عروسی کن.
    4. احترام خانوادت خود به خود با رفتار درست تو به دست میاد. از تذکر دادن در این باره، از خواهش و التماس، از معامله و اشاره مستقیم دست بردار!!!!

    نگاهت رو به همسرت و به رابطه ی جنسی تغییر بده. رابطه ی جنسی یه رابطه ی مقدس و دوست داشتنی و کاملا دو طرفه است!!

    مواظب خودت باش.
    ویرایش توسط she : سه شنبه 06 اسفند 92 در ساعت 09:19

  12. 6 کاربر از پست مفید she تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 06 اسفند 92), paiize (سه شنبه 06 اسفند 92), پشیمون (سه شنبه 06 اسفند 92), الهام20 (چهارشنبه 07 اسفند 92), رها70 (پنجشنبه 08 اسفند 92), ساحل75 (چهارشنبه 07 اسفند 92)

  13. #47
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ایکاش میتونستم 1000 تا لایک بزنم واسه این نوشته زیبای بانو she

    بانو الهام سخته کارایی که نوشتن خیلی هم سخته ولی این نوشته یه مرد نیست که دردتون رو حس نکرده باشه این نوشته یه بانویی مثل شما حتی شاید مشکلش بدتر از شما بوده ولی جلوی مشکلش زانو نزد و شروع نکرد به گریه کردن و غر زدن

    ایشالله بعد بانو she و بانو paeiz88 نوبت شماست خبرای خوب خوب بدیا منتظریم بجنب دختر عقب نمونی

  14. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    paiize (چهارشنبه 07 اسفند 92), الهام20 (چهارشنبه 07 اسفند 92)

  15. #48
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 00:51]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    45,048
    سطح
    100
    Points: 45,048, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,996

    تشکرشده 6,481 در 1,467 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    0
    Array
    سلام الهام جان کاش زودتربیای وبه تاپیکت سربزنی.
    ازاون روز خیلی نگرانتم.میترسم بازدوباره یه مشکل جدیددرست کنی.
    جناب خاله قزی حالا ماشدیم 88!!!!
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  16. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 06 اسفند 92), الهام20 (چهارشنبه 07 اسفند 92)

  17. #49
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 94 [ 10:58]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    186
    امتیاز
    3,023
    سطح
    33
    Points: 3,023, Level: 33
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    499

    تشکرشده 142 در 78 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام سلام سلام.
    واااییی.به خدا چند ماهی میشد که انقد ذوق نکرده بودم!! ممنونم که به تاپیکم سر زدین. sheعزیز ممنون.اقای khaleghezy ممنون.paiize68 عزیز ممنون.رها جان ممنون.
    چقد خوشحال شدم اینهمه چیزو یه جا دیدم! اخه نمیتونستم ارد سایت بشم.اعصابمم داغون بود.داشتم خفه میشدم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط she نمایش پست ها
    سلام دوباره الهام خانوم. خیلی از دستت عصبانیم...

    الهام من فکر می کنم تو هم مثل خیلی از زن های ایرانی با چندتا موضوع اساسی مشکل داری. یکی اش مردها هستند و دومیش رابطه جنسی.(اره اره.اصن ازین رابطه متنفرم.هیچوقت حوصله این رابطه رو ندارم.فک میکنم یه جور سواستفاده از منه.وقتی بهم خوش نمیگذره چرا باید تن بدم به این کار؟؟ حالا بماند که الان 21 روزه رابطه نداشتیم و اونم خوشحال و راضیه و هیچی نمیگه!!!)

    الهام معامله ای که تو با همسرت کردی یه فاجعه است!!!!!! یه فاجعه ی دردناک!

    هیچ شوهری با زنش چنین کاری نمی کنه. حتی هیچ دوست پسری با دوست دخترش اینکارو نمی کنه. یعنی رابطه ی شما نه تنها از شکل زن و شوهری خارج شده، بلکه حتی اسمش دوستی هم نیست!

    فقط مردی که یه دختر رو میدزده تا بهش تجاوز کنه اونو میبره تو خونه باغ و توی سرما و گرما به قول خودت تا فقط و فقط نیاز جنسی اش رو برطرف کنه، بدون توجه به اینکه دختره چه احساسی داره، ...

    تو خودت یه همچین وضعی درست کردی.

    تو باعث شدی همسرت ببخشیدها ولی در حد یه حیوون، پایین بیاد! چرا الهام؟ چرا همچین کاری باهاش کردی؟ چرا اینقدر کوچیکش کردی؟
    (خب من بودم که کوچیک شدم.که باهام به قول شما مثه یه حیوون رفتار میشد!!
    اصن این به کنار.همه تو این تالار گفتن اینکارت بده.ولی هیچکس نمیگه من تو اون شرایط چیکار باید میکردم؟؟
    نباید باهاش میرفتم باغ؟؟ خب اون میرفت با کسه دیگه ای میخوابید!اونوقت باز من و خونوادم مقصر این جریان میشدیم.که شوهرمو ازینجا بیرون کردیم !!بدون اینکه کسی به ما حق بده از یه دوماد توقع یه اپسیلون احترامرو داشته باشیم
    نباید در ازاش ازش میخواستم بیام خونمون؟؟ شما که نمیشناسیدش! اگه هزار سال دیگه م بگذره اون تن به اینکه بیاد با پای خودش بیاد خونمون نمیده.
    همه چی خوب و خوش بود نمیومد چه برسه به الان که مامانم بهش گفته نیا اینجا نخواب!!...
    میشه لطفا بگین رفتار درست اونجا چی بود؟بدجوری درگیرشم)


    چون همه ی مردها بد هستند؟!!!!!!!!!

    تو هستی که برای خودت احترام قائل نیستی. تو قدر خودت رو نمی دونی. اون هم از تو یاد گرفته که نباید به الهام احترام بذاره.

    وقتی اون به تو احترام نمیذاره و اینقدر کوچیکت میکنه، چطور توقع داری به خانواده ات احترام بذاره؟؟؟؟؟
    (خانوم she من هرجایی که بخوام احترامم حفظ شه به دست شوهرم.هر روزی که باشه و در هر نقطه ای از زندگی که باشیم باید این زندگی رو رها ش کنم و برم.چون اون یه ادم غیر منطقیه و خودخواهه(نمیخوام برچسب بزنم.ولی جور دیگه ای نمیشه توصیفش کرد!)که همیشه حق رو به خودش و خونوادش میده و هیچوقتم به هیچ عنوان از کاراش پشیمون نمیشه

    الهام تو میخوای ثابت کنی مردها بد هستند؟ آره؟ خب پس بسه دیگه ثابت کردی!

    .
    .
    .
    .
    کمی خانوم باش. تو عروس هستی. شخصیت برای خودت قائل باش. وابسته و آویزون نباش.(دقیقا الان همه تمرکزم رو همینه.که این موضوع رو کمش کنم.چون واقعا اویزونم)
    خودت رو با نوزاد خواهرش مقایسه نکن!!!
    .
    .
    به شوهرت شخصیت بده.
    بهش بفهمون که آدم ارزشمندیه.
    بهش بفهمون که آدم خوبیه و رفتارش رو میتونه کنترل کنه در جهت خوبی.
    بهش بفهمون که بهش افتخار می کنی.
    مث یه همسر خوب کنارش باش.
    .
    .
    .
    به هیچ وجه در شرایط فعلی مستقیما ازش نخواه که به خانواده ات احترام بذاره.
    نشون بده که خانواده ات رو دوست داری. ازشون به خوبی یاد کن. اما وابستگی نشون نده.
    این موضوع شده نقطه ضعف تو برای آزار دادنت. چون شوهرت هم از دستت کلافه است. هر چی بیشتر تکرار کنی اون بدتر رفتار میکنه.
    .
    .
    به خوب بودن با خانواده اش ادامه بده. خوب اما معمولی. چاپلوسی ای نداری بکنی آخه! فقط درست و محترمانه رفتار کن. طبیعی.
    .(یه چیزی این وسط پاک نا امیدم میکنه از ادامه این روند احترام امیز!! اونم شوهر مه.که هر چقد من بیشتر به خونوادش احترام میذارم بیشتر فک میکنه که خوبی از خونوادشه که من دارم باهاشون میرم و میام و میگم و میخندم!
    اگه نه منم مثه اون چشم نداشتم خونوادشو ببینم.
    این طرز فکر ایشونه!! منطقشو توجه کنید!)
    .

    1. احترام رو برای خودت به دست بیار.
    2. به همسرت احترام بذار و اونو با نگاه مثبت ببین.
    3. به زندگیت سر و سامون بده و عروسی کن.
    4. احترام خانوادت خود به خود با رفتار درست تو به دست میاد. از تذکر دادن در این باره، از خواهش و التماس، از معامله و اشاره مستقیم دست بردار!!!!(یه مشکل بزرگی که تو این مورد دارم.رفتار من مهمه منظور یعنی چه رفتاری؟یعنی چه رفتاری درسته؟
    وقتی جلوی من به پدر و مادرم سلام نمیده.یا پشت سرشون مسخرشون میکنه.یا تو روی من میگه ازشون بدم میاد.
    من چه عکس العملی باید داشته باشم؟؟ عصبانی شم؟ناراحت شم؟بخندم؟ هر کار ی کنم اون برداشتی که دوست داره رو میکنه!)
    درستش چیه؟؟

    نگاهت رو به همسرت و به رابطه ی جنسی تغییر بده. رابطه ی جنسی یه رابطه ی مقدس و دوست داشتنی و کاملا دو طرفه است!!

    مواظب خودت باش.
    ممنون ممنون ممنون که وقت گذاشتین برام.

    - - - Updated - - -

    [


    - - - Updated - - -

    میدونین راستش جریان ازین قراره که همه چی خوب بود.
    من خوشحال.روحیه م خوب بود و ... خلاصه راضی بود.
    تا اینکه خواهر شوهرم بار و بندیلشو جمع کرده باز اومده خونه مامانش لنگر انداخته.
    از روزی که اومدن اینجا(حدودا 17 روز پیش) باز بی توجهی ای شوهرم به من شروع شد.
    من خودم میدون جریان خیلی خنده داریه این مقایسه خودم با یه نوزاد! ولی به خدا من قیاس نمیکنم.فقط ناراحتم ازینکه هیچوقت برای شوهرم اندازه یه نوزاد هم ارزشمند نبودم که به خاطرم همه چیزو فراموش کنه!
    خلاصه از روزی که اومدن اینجا نه ما شبی بیرون رفتیم نه شوهرم ازم میخواد برم پیشش تو مغازه نه... هیچی .مثه دو تا غریبه.
    هرچقد من بهش زمیزدم و خودمو قاطیش میکردم فایده نداشت.سخت مشغوله.
    حتی بهش به شوخی گفتم دارم از دستت به بیماری کمبود عاطفه مبتلا میشم!! ولی انگاار نه انگاار.
    همشم زیر همین نوزداس.
    اشکالی نداره.اما من دلم نمیخواد منو به خاطر اون کنار بذاره.
    از وقتی اون اونجاست همه دور همه ن.خودشو شوهرشو بچه شو پدر مادرشو... فقط منم که غریبه م و کمبودم حس نمیشه!
    لااقل از شوهرم انتظار داشتم دلش برام تنگ شه

    - - - Updated - - -

    انصافا از دستش ناراحت بودم.من دلم میخواد باهم بشیم.دلم میخواست وقتمو باهم بگذرونیم...
    ولی اون چی؟؟
    همش همش همش فکر و ذکرش این خواهرزادس.
    هی عکسی رو انداخته پشت گوشیش در میاره با یه لبخند نییم متری نیگا میکنه و باز گوشی رو میذاره تو جیبش. خب این طبیعیه الان؟؟
    یا اگه اسمون به زمین میومد یه روز در میون میرفت خونهخواهرش با این بچه ور بره!!

    - - - Updated - - -

    خلاصه.من ازین طرف اعصابم خراب بود که چرا باهم نیستیم و کم همو میبینیم که اون جریان فیسبوک پیش اومد دعوامون شد.
    منم هرچقد سر سنگین تکون خوردم واسش فرقی نداشت و اصلا مهم نبود واسش.
    تا اینکه یه شب(دو شب پیش9 حرصم گرفت و بهش اس ام اس دادم" به نظرت کیا باید طلاق بگیرن؟"
    -اونایی که یکی دیگه رودوست دارن.یا ازهم نا امید شدن. چرا؟
    -واسه دوستم میخوام.
    -ok
    -ولی فک میکنم تو این همه راه منو کشوندی و عذابم دادی که اخرش خسته شم خودم برم پی کارم
    -چرا/
    -از دور که به زندگیمون نیگاه میکنم میفهمم.جایی تعجب داره چطوری تا حالا دووم امردم
    -از کجا نیگاه میکنی بگو مام ببینیم شاید تعجب کردیم!
    -تو؟؟ تو که حق داری همیشه.کاراتم درسته.تعجبم نباید بکنی برات ضرر داره همیشه!! منم که موندم چرا تا حالا ولت نکردم؟
    -خب لابد خیلی خاص بودم که نمیتونی ولم کنی
    -نه من خیلی خل بودم.تو خاص نبودی
    -چت شده باز؟؟ من چیزی گفتم ناراحتی؟
    -خیلی مهمه؟خیلی خسته شدم.توام که انگار نه انگار
    -من چیکار میتونم کنم جز اینکه وایستم تا حالات خوب شه.
    -هیچوقت نشد اسباب ارامشم باشی.یا راجع به من احساس مسیولیت کنی.نمیدونم چرا ولی هیچوقت برات مهم نبودم.هیچوقت تکیه گاهم نشدی
    -میدونی چرا؟ چونهمیشه خونوادتو به من ترجیه دادی.همش منو به اونا فروختی.همیشه اولویت زندگیت خوشحالیه اونا بود نه خودمون.از روز اول.
    -از روزای اول چیزی یادم نمیاد.جز اینکه با ذوق و شوق زن تو شده بودم بعد تو واسه خونه ما خوابیدن گریه میکردی و به خاطر بقیه به من پشت میکردی
    -میدونی.خیلی عجیبی.زود بهت برمیخوره دیرم یادت میره.اگه منم مثه تو بودم الان طلاق گرفته بودیم.تو ماشین تا اون سر دنیام که بریم حرفی نداری با من بزنی.ولی یه چیزی راحع بهت فهمیدم که زیاد نباید وابسته ت باشم.اخه تا ببینی کسی گیرته خوب بلدی بچزونیش از همون جاییش که بلدی کجاس
    -اره.منم همین فکرو میکنم.اگه به اندازه تو خودخواه بودم تا الان طلاق گرفته بودیم.
    -اگه من راضی نمیشدم عید بیام خونتون الان بودی؟ نه رفته بودی
    -اگه من منت تورو نمیکششیدم این اخرا که بیا بریم باغ کارتو بکن باهام الان بودی؟ نه رفته بودی
    -همون کارتم به خاطر خوشحالیه مامان بابات بود.که قهر نشیم غصه بخورن یه وقت. همه بدبختیامون ازوناس ولی تو دست بردار نیستی.اونا مارو از هم جدا کردن.
    -اذیت نمیشی با این طرز فکرت.
    چرا ممیشم.چون همیشه اولویت دومم
    -منوم داری اذیت میکنی
    -بیخیال.کلا تو عیب از خودته اگه من تکیه گاهت نیستم.اگه میگی تنهایی.خشت اولو کج گذاشتی تا اخرم کج میری.
    -اگه بخوام تورو داشته باشم باید همه رو بذارم کنار .ولی تو چی؟ از هیچیت به خاطر من نمیگذری
    -حرف من همونیه که گفتم.خشت اولت کجه
    -اوکی.خستم کردی.شب بخیر


    - - - Updated - - -

    همه حرفاش بی منطقه.
    میخواد همه چیزو به خونوادم ربط داره.اخه ازشون متنفره. چون مامانش خواست که متنفر شه.همه رو مامانش انداخت به جون هم.همه مشکلات زندگی منو شروع کرد حالام وایساده کنار گود تشویق میکنه.
    چقد روزایی که شوهرم با خونوادم خوب بود حسادت میکرد.چقد وقت گذاشت تا تونست هرجور که میخواد اوضاع رو بچرخونه.
    و حالا من موندم با این همه نفرتش چیکار کنم؟ چقد زمان بدم؟ چقد؟؟ خسته م.مخصوصا که پیشرفتی نمیبینم
    ویرایش توسط الهام20 : چهارشنبه 07 اسفند 92 در ساعت 12:08

  18. 4 کاربر از پست مفید الهام20 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 07 اسفند 92), paiize (چهارشنبه 07 اسفند 92), shabnam z (چهارشنبه 07 اسفند 92), she (چهارشنبه 07 اسفند 92)

  19. #50
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    الهام جان کاش این مکالمه رو نمی نوشتی!!! چون لااقل یه اپسیلون فکر می کردیم شوهرت مقصره! ولی حالا باید بگم اون یکی از بهترین مردهاییه که تا حالا راجع بهش شنیدم!

    شوهرت یه مرد فوق العاده است الهام. ولی شما خیلی جدی باید رفتارت رو اصلاح کنی. خودت و یا با کمک مشاور.

    هرگز هرگز هرگز به شوهرت نباید بگی منو میبردی باغ که کارتو بام بکنی!!!!!!!!



    تو اصن می فهمی داری چی میگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    رابطه جنسی باید باعث نزدیکی شما به هم باشه. اگر با این موضوع مشکل داری برو دکتر! برو پیش روانشناس ولی این راه زشت رو ادامه نده.


    تو داری شوهرت رو هم مریض می کنی! ذهنیت اون رو هم خراب می کنی!!!

    ببین دختر جون بهت گفتم دیگه آخرین بارت باشه اسم پدر و مادرت رو پیش همسرت میاری که بیا به اونا احترام بذار یا چرا احترام نذاشتی و فلان. تمومش کن!! هر بار که نشون بدی به خاطر خانوادت از دست شوهرت ناراحتی، اون بدتر و بدتر می کنه. من هم بهش حق میدم!

    اون داره داد میزنه که میخواد برای تو مهم باشه! اولویت داشته باشه! اما تو چی؟؟؟ تمام دغدغه ات شده این که اون به خانواده ات احترام بذاره!!! هر کی جای اون بود بدتر می کرد!!

    اون دایی شده! باید براش خوشحال باشی، ذوق کنی، همراهش باشی. برای بچه چی خریدی؟ چند دفعه بغلش کردی؟ قربون صدقه اش رفتی جلوی شوهرت؟

    معلومه که شوهرت کنار اون نوزاد خوشحال تره تا کنار تو!!! شوهرت خوشحالی میخواد وگرنه اگر پیش تو شاد بود که تنهات نمیذاشت.

  20. 5 کاربر از پست مفید she تشکرکرده اند .

    Eram (چهارشنبه 20 فروردین 93), khaleghezey (چهارشنبه 07 اسفند 92), paiize (چهارشنبه 07 اسفند 92), shabnam z (چهارشنبه 07 اسفند 92), الهام20 (چهارشنبه 07 اسفند 92)


 
صفحه 5 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ریزش مو و اعتیاد پدرم و بیزاری از هویتم - چه کنم؟
    توسط Yellow.king در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 66
    آخرين نوشته: چهارشنبه 23 تیر 95, 21:31
  2. ما مشکلی نداریم اما سر کوچکترین چیزا بطور افتضاحی باهم قهر میکنیم
    توسط Agreen در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 شهریور 92, 21:05
  3. کم کردن میزان خواب
    توسط داملا در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 05 شهریور 90, 07:46
  4. همه چیزدرموردچاقی
    توسط tina_asheghetanha در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 09 خرداد 87, 07:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.