سلام سارا جان...
در اینکه کارت عین سادگی و خامی بوده شکی نیست اما یه نکته باریکتر از مو در مورد تو وجود داره که درعین حال مثل لبه برنده شمشیر می تونه سرتو از تنت جدا کنه و در پستهای ارسالی وجود نداره.
تو با اون آقا رابطه برقرار کردی. همه بهت میگن اشتباهه عقل تو هم پذیرفته اما... نکته باریکتر اینه که سیستم دفاعی بدنت الان فعال شده و از پذیرفتن این اشتباه چه از جانب خودت و چه از جانب اون آقا سرباز می زنه. این میون بدنت دل تورو مامور کرده تا به این رابطه لقب عشق بدی تا وجدان خودش رو رها کنه و کمتر زجر بکشه. تو الان در ناخودآگاه ذهنت داری پیش خودت توجیه می کنی اون آقا تورو دوست داشته و این ارتباطتون رنگ عشق داره واسه همین راه میفتی دنبالش تا ثابت کنی همه دارند اشتباه می کنند، اون آقا ازت سواستفاده نکرده. اما قسمت تاسف برانگیزش اینه که هرچی بیشتر سمت آقا بری اونم ازت دورتر میشه تاااا یه جا! تا کجا؟ تا جایی که دوباره تورو به بهره کشی جنسی اما اینبار با میل قلبی خودت وادار کنه و اونوقته که بعد از یه مدت که تن به این کار دادی و دیدی که سرابی بیش نیست هی تشنه و تشنه تر میشی، اونوقته که دچار افسردگی میشی و ته ته اش عمر ازدست رفته ات هست و یک عمر پشیمانی.
تا همینجا بسه! تمومش کن! قاطع! فکر کن طناب دار دور گردنته. یک حرکت دیگه بکنی خفه شدی! طناب رو از دور گردنت دربیار خواهر گلم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)