به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 98 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-10
    نوشته ها
    485
    امتیاز
    9,513
    سطح
    65
    Points: 9,513, Level: 65
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,478

    تشکرشده 1,276 در 407 پست

    Rep Power
    73
    Array
    آفرین خانم سرافراز
    ای کاش همه ی اونایی که یه روزی از شکست عشقیشون اینجا تاپیک باز کردن و با چنان سوز و گدازی از حالشون میگن که انگار دنیا براشون به آخر رسیده و تصمیم میگیرن تا آخر عمر ازدواج نکنن و .. بعد یه مدت بیان به تاپیکشون سر بزنن و بگن که چقدر احساساتشون تغییر کرده و اون ماجرا به نظرشون مضحک میاد!
    واقعا این تاپیک ها درس عبرتیه برای کسایی که فکر میکنن نمیتونن از پس این دوران بربیان و موردشون خیلی خاصه!

  2. 7 کاربر از پست مفید sara 65 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 27 بهمن 92), shabnam z (یکشنبه 27 بهمن 92), فرشته مهربان (دوشنبه 28 بهمن 92), میشل (سه شنبه 29 بهمن 92), ستیلا (یکشنبه 27 بهمن 92), سرافراز (یکشنبه 27 بهمن 92), شیدا. (چهارشنبه 30 بهمن 92)

  3. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    94
    Array
    ممنون ممنون ممنون از همه شما

    خب...

    آقای کامروا... گفتید که هیچوقت از بین نمی ره ولی کمرنگ و کمرنگتر میشه. این از یه بعد درسته که فقط تبدیل به خاطره می شه مگر آلزایمر بگیرم. اما در مورد احساس، من خودمو می شناسم. می تونم کاملا تموم کنم و عین سنگ بشم. طوریکه اصلا و ابدا یک ذره هم دلم تکون نخوره. شاید این ایراد باشه یا حسن، اما تا می تونم به طرف فرصت می دم اما وقتی دلمو زد، دیگه هیچوقت نمی تونم خودم به برگشت راضی کنم. واقعا اینو جدی میگم: حالت تهوع می گیرم!!

    علیرضا:

    ممنون که شعر منو دوست داشتی. یجورایی حرفای دلم بود.
    گفتی اشتباه نبود بلکه محاسبه نادرست بود. بنظر من هر دو یک معنی میدن. بله! جذابیتهایی در ابتدا وجود داشت که باعث شد من این سمتی بیام. همون سفره دل باز کردن از همه موثرتر بود. چون فکر می کردم بهم اعتماد کرده و من خیلی خاص هستم. اما نه به من اعتماد کرده بود نه من خاص بودم. مهر و محبتهایی اون اولها بود که من فکر می کردم هربار اراده کنم هست اما نبود.

    دوست ندارم پرونده قدیمی رو باز کنم و از باز کردنش مشوش می شم. اما کسی رو جایگزین نکردم بلکه معیارهای درستی برای خودم تنظیم کردم. پیش خودم گفتم من دوست دارم چه کسی کنار من باشه، حتی در حد یک اسطوره ذهنی؟ دیدم این شرایط رو حتما می خوام:

    - با من مهربون باشه.(توهین نکنه. نسبت ناروا نزنه)
    - احترام بگذاره.(وقتی زنگ می زنم یا درخواستی دارم اجابت کنه. نه اینکه صم و بکم بشه)
    - در دسترس باشه( یه وقتهایی دلم داره می ترکه دو کلمه حرف بتون باهاش بزنم نه اینکه من روی زمین باشم ایشون ستاره سهیل)
    - حامی من باشه( نسبت به مشکلات من حساس باشه و در جهت رفع اونها قدمی هرچند کوچیک برداره(همونطور که من کردم)، نه اینکه فقط شعار بده و حرف الکی بزنه)
    - صداقت و راستگویی داشته باشه( نه اینکه صد جا دروغاش رو بشه و بعد بگه بخاطر خودت همه راستو بهت نگفتم)

    دیدم همچین آدمی می خوام و باید کسی که در ذهنم و زندگی ام وارد میشه این خصوصیات رو داشته باشه. اگه نداره پس مناسب من نیست.

    در مورد اون قضیه هم خیلی وقتا خواسته ام توجیه کنم یا یکم از بار سنگینی قضیه کم کنم اما هر جاشو می گرفتم یه جای دیگه اش در می رفت. پس به این نتیجه رسیدم شروعش از اول اشتباه بود که البته بگم واقعا قصد شروع نداشتم و به صراحت می گم اون آقا خودش شروع کرد و بعدش گفت اشتباه کرده. اما بنظر شما هر اشتباهی تاوان نداره؟ تاوانش رو کی می خواد بده؟ حتی یه عذرخواهی ساده هم لازم نداره؟

    بگذریم...

    دیگه احساسی ندارم که حتی بخاطرش عصبانی یا نگران بشم.

  4. 5 کاربر از پست مفید سرافراز تشکرکرده اند .

    alireza35 (دوشنبه 28 بهمن 92), khaleghezey (دوشنبه 28 بهمن 92), sanjab (یکشنبه 27 بهمن 92), کامران (دوشنبه 28 بهمن 92), میشل (سه شنبه 29 بهمن 92)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 آذر 93 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-13
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    1,059
    سطح
    17
    Points: 1,059, Level: 17
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    131

    تشکرشده 275 در 125 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خانم،
    نوشتید دوست ندارید پرونده قدیمی رو باز کنید مشوش میشید ، اما بدونید ، بهتره باز بشه باز باز که دیگه کلا بسته بشه نه اینکه شما هنوز یک سری سوالاتی در موردش در ناخودآگاه تون داشته باشید و بهرحال خواهی نخواهی به اون فکر خواهید کرد.



    اما در مورد بحث خودم ، ایشون شما رو گول نزده بوده ، شما اشتباه کرده بودید. یعنی تقصیر ایشون نبوده.... یک مثال برای شما میزنم ، فرض کنید شما یک مار خیلی خوشگل رو زمین میبینید یا حتی یک مثلا جانور بامزه ، آیا باید بهش دست بزنید ؟؟ آیا بدونه بدست آوردن اطلاعات باید بهش نزدیک بشید ؟ باید بهش اعتماد کنید ؟



    مورد شما تقریبا مشابه یک موردی هست که من قبلا برخورد داشتم ، اون خانم هم مثل شما جذب مثلا سادگی و معرفت و سفره دل و..شده بود و به عنوان اینکه همه (دخترها و مردم) به من نامردی کردن و... ایشون رو جذب خودش کرده بود تا جای که (حالا نمیدونم شما تا کجا جلو رفته بودین چون تاپیک های شما رو نخوندم ) این دخترخانم بنده خدا به اون آقا کمک مالی هم کرده بود.... ببینید یک دختر خانم ( اتفاقا ایشون هم مثل شما خیلی رمانتیک بودن و ارتباط و دوستی با ایشون لیاقت میخواست ) تا کجا میتونه جلو بره.... بعد از یک مدت حالا دوستی و.. این خانم متوجه میشه که آقای مظلوم با معرفت با فرد دیگه ای هم هست و خیلی از حرف های که میزده دروغ بوده ... حالا قسمت جالب اینجاست که دیگه از اینجا به بعد این آقاهه که از نظر رتبه اجتماعی از خانم پایین تر هم بوده دیگه ایشون رو تحویل هم نمیگرفته تا این که خانم دچار مشکلات روحی و عصبی میشه .....



    حالا این مورد رو برای شما تعریف کردم که کاملا متوجه بشید زندگی خیلی جدیه و شوخی نداره ،
    ممکنه یک کنجکاوی ساده( حتی دست زدن به یک جونور با مزه) میتونه خسارت بزرگی داشته باشه.




    اما برای آینده.... شما اولین چیزی که باید در نظر بگیرید این هست که ".... آیا شعور و لیاقت دوستی با من را داره؟..."
    ویرایش توسط alireza35 : سه شنبه 29 بهمن 92 در ساعت 02:06

  6. 2 کاربر از پست مفید alireza35 تشکرکرده اند .

    میشل (سه شنبه 29 بهمن 92), سرافراز (سه شنبه 29 بهمن 92)

  7. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    94
    Array
    سلام بر alireza35

    ممنونم که به نوشته و تاپیک من توجه داری.

    خیلی خوشم میاد میگی دوستی با دخترهایی مثل من و اون خانم لیاقت می خواد آخه خودم هم همین نظر رو درباره خودم دارم. الان حس خودشیفتگی بهم دست داد

    راستی! خیلی گشتم توی نوشته هام یادم نمیاد گفته باشم گول خوردم! اگه بگم گول خوردم درواقع دارم بیشتر به خودم توهین می کنم. هم درجه حماقتم رو افزایش می دم و هم از خودم سلب مسئولیت می کنم! من گفتم اشتباه کردم! زمینه چینی اون آقا بی تاثیر نبود ولی من گول سادگی و ناآگاهی خودمو خوردم. اون آقا منو گول نزد.

    اون آقا خیلی هم خوب، موفق اجتماعی مهربون و ... اوکی! اما فقط برای خودش بود. برای من نبود. نکات مثبت اون به کار من نیومد. باز کردن پرونده واقعا واقعا دردی از من دوا نمی کنه. اون آقا هم مثل من. یک بشر ضعیف جایزالخطا. قرار نیست به مسلخ بکشمش تا سهم خودم رو از حماقتهایی که مرتکب شدم کم کنم! من سادگی کردم که اصلا اجازه دادم شروع بشه، کش پیدا کنه و زودتر تموم نکردم(البته تلاش می کردم اما نمی دونم چرا موفق نمی شدم).من فقط از یه چیزی خیلی خیلی خوشحالم و اونم اینه که دیگه احساسی ندارم. احساس مثل کمندی در گردنم منو به سمت ارتکاب کارهای احمقانه می کشوند که درنهایت باعث می شد ایشون چه کلامی و چه رفتاری به من توهین کنه. ولی الان دیگه نیست و من ازین بابت خداروشکر می کنم که کلا ازون فاز در اومدم.

    دیگه هم نمی خوام و قصد ندارم این مدلی با کسی حتی همکلام بشم و چندین مواردی که تا به امروز حتی لحظه ای احساس کردم داره به اون سمت کشیده میشه سریع کات کردم. شاید این تنها چیز خوبیه که ازین تجربه بدست آوردم. آدمها لزوما همه راستشو نمیگن. قبلنا فکر می کردم هرکی هرچی میگه داره راست میگه دیگه! چه لزومی داره نگه؟؟ حتما با احساساتش روراسته وگرنه چرا باید بیاد سراغ من؟ اما دنیای واقعی با دنیای ساختگی ذهن من خیلی فرق می کرد. شاید اون آقا هم که این مدلی با من رفتار کرد تلافی ضربه ای که از جای دیگه خورده بوده رو سر من درمی آورده. بهرحال دیگه گذشته. اون آدم هم دیگه نیست. همینکه احساسی بهش ندارم برام کافیه، باقی ماجرا پای خودش.

  8. 6 کاربر از پست مفید سرافراز تشکرکرده اند .

    alireza35 (چهارشنبه 30 بهمن 92), shabnam z (سه شنبه 29 بهمن 92), کامران (چهارشنبه 30 بهمن 92), میشل (سه شنبه 29 بهمن 92), بی نهایت (سه شنبه 29 بهمن 92), شیدا. (چهارشنبه 30 بهمن 92)

  9. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 آذر 93 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-13
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    1,059
    سطح
    17
    Points: 1,059, Level: 17
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    131

    تشکرشده 275 در 125 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم سرافراز ، خوشحالم که شما یک دید و نظر متمدن نسبت به جدا شدن دارید این طرزفکر شما جنبه آموزشی برای بقیه چه مجرد چه متاهل داره.

    اما در مورد "عشق و خوشبینی " خانم حالا خیلی هم بدبین نشی که از اون ور پشت بوم .... ، این دو مقوله در وجود شما پررنگ هست خیلی هم خوبه و نباید سرکوب بشه منتها برای کسی که شعور این چیزا رو داشته باشه .
    موفق باشید.

  10. کاربر روبرو از پست مفید alireza35 تشکرکرده است .

    سرافراز (پنجشنبه 01 اسفند 92)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.