به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 49 , از مجموع 49
  1. #41
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 اردیبهشت 93 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1392-10-22
    نوشته ها
    333
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsOverdriveSocial3 months registered
    تشکرها
    518

    تشکرشده 726 در 247 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبوري نمایش پست ها
    خوب حالا كمي براي من قضيه روشن شد هم حرف شما درسته هم حرف دوستان .
    شما ميگيد بايد اول آشنا شد بعد پيشنهاد ازدواج داد و خانواده ها رو در جريان گذاشت.اين حرف كاملا درسته زماني كه شما از ادامه راه صد در صد مطمعن باشيد
    سلام
    باورم نمیشه بالاخره یه نفر فهمید من میخوام چیکار کنم
    هنوزم تو شوکم که چطور یه نفر فهمید
    یعنی واقعا شده !!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    اولا کیه که 100 درصد از ازدواج مطمئن باشه من با اینکه اسرار از منه در حدود 30 درصد موفقیت در ازدواج میبینم و درصد های بعدی رو گذاشتم بعد از آشنایی اولیه و کامل
    یعنی ممکنه در نهایت زیر 50 درصد طرف رو مناسب بدونم و ازدواج شکل نگیره (آشنایی رو برای همین گذاشتن)

    دوماکسی از آشنایی ضربه نمیخوره آشنایی هیچ ضربه ای به کسی نمیزنه
    اونی که ضربه میزنه وابستگی عاطفی هستش

    یه مثال بزنم از آشنایی و دوستی (که متاسفانه برخی اعضا اونا رو در یک سطح میدونند)
    در مرحله آشنایی طرفین از هم یه سری سوالات میپرسند که مثلا پدر مادرت کیه کجا زندگی میکنی معیارهات چیه برای ازدواج و در ضمن یکسری مسائل رو غیر مستقیم از همدیگه پی میبرند مثلا طرف مقابل چطور اخلاقی داره و ....
    اما در دوستی اس ام اس ها و دیالوگ هایی در ارتباط با رابطه جنسی و از این مسائل مطرح میشه

    بطور کلی دوستی که در اون حرفی از رابطه جنسی و تقاضای طرفین نباشه لطمه ای به کسی نمیزنه و برعکس اگه در آشنایی این موارد مطرح بشه اولا اون آشنایی زیر سوال میره و باید قطع بشه
    ثانیا در صورت ادامه ضربه جبران ناپذیری به یکی از طرفین یا هردو طرف میزنه

    سوما شما چطور میدونید خانواده من موافقن یا مخالف من خودمم نمیدونم برخوردشون چیه ولی اگه موضوع رو مطرح کنم و مادرم جواب منفی دختر رو بشنوه بسبک سنتی 100 سال پیش میره و خودش انتخاب میکنه یا هر روز صحبت این مسائل رو باید داشته باشیم

    من اول دنبال یه جواب از دختر در این حد هستم که "با خانوادم مطرح کنید " "یا باید نظر پدر مادرمو بدونم " یا هر چیزی که نشانه ای از موافقت دختر توش باشه دنبال جواب بله نیستم اما با جواب رد هم خانوادمو مطلع نمیکنم


    من مراحل شما رو قبول ندارم

    3)خانواده شما و خانواده دختر در جريان خواستگاري قرار ميگيرند.(شما با جواب منفي مواجه ميشيد همه چيز تموم ميشه و نه شما و نه اون دختر ضربه نمي خوريد)
    4)خانواده ها موافقند و شما وارد مرحله شناخت ميشويد.(شناخت واقعي در اينجا هر كدوم از شما حق داره نظر منفيه خودشو ابراز و از ادامه صرف نظر كنه.

    به نظر من باید اینطوری باشه
    3)دختر موافقه و وارد مرحله شناخت جزئی میشیم (سنش خلقیاتش روابطش علایقش و ...)
    4)از همدیگه یک مختصر اطلاعاتی بدست آوردیم و تا حدودی میتونیم احتمال موفقیت در ازدواج رو در بین خودمون ببینیم و طرف مقابل رو برای ازدواج مناسب میدونیم پس با خانواده ها مطرح میکنیم (جلسه رسمی خواستگاری در منزل دختر و صحبت والدین و ....)
    5)حالا بیشتر میتونیم از همدیگه شناخت پیدا کنیم (شناخت کامل )
    (این سلسله مراتب رو در هزاران زوج دیدم : برادر و خواهر و دوست و همسایه و فامیل و ..........
    و عقلا هم باید اینطوری باشه نه چیزی که شما میگید)

    ((مطمئنم خودتون هم اینطوری ازدواج کردید و اطرافیانتون هم همینطوری ازدواج کردند و خواهند کرد ولی نمیدونم چرا به دروغ انکار میکنید و چیزی رو که برای خودتون نپسندیدید برای دیگران میپسندید))

    من چطوری خانوادمو راضی کنم که میخوام برم خواستگاری دختری که اصلا نمیدونم که پدر مادر اون دختر کیه یا کجا زندگی میکنه یا هزار تا سوال مهم دیگه که ممکنه پدر مادر از من بپرسن ؟؟؟
    چه جوابی بدم! بگم مامان بیا بریم خواستگاری یکی که اسمشم نمیدونم!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    به نظر شما شدنیه!!!!!!!!!!!!!

    فرضا اومدو پدر دختر زندانی بود یا معتاد بود و من اونارو بردم خواستگاری و اونجا فهمیدن و خواستگاری منفی شد اونوقت به نظر شما حق انتخاب بعدی برای من یا هر شخص دیگه ای وجود داره (لطفا شعار ندید)


    من قبلا هم گفتم چون کاربران این سایت روزانه مطالب زیادی در خصوص طلاق و دوستی و خیانت و ... میخونند یا برای خودشون رخ داده پس ذهنشون خیلی ملتهبه
    میدونم که ممکنه پسری به اسم ازدواج بدنبال مسائل دیگه باشه و شاید مشابه اون اتفاق افتاده اما نمیدونم این سخت گیری های بی اساس برای چیه شما دیگه دارید از اونور بام می افتید

    چیزی که برای من مهمه اینه که دنبال دوستی نیستم و اگر واقعا دنبال دوستی بودم پیشنهاد دوستی میدادم نه ازدواج

    من به هیچ وجه بر اساس مراحل شما تن به ازدواج نمیدم و نخواهم داد
    ولی از اینکه بالاخره یه نفر فهمید من میخوام چیکار کنم خیلی خوشحالم طوری که اگه اون دختر بهم جواب بله میداد انقدر خوشحال نبودم

    - - - Updated - - -

    میدونم که توی این سایت خیلی ها برای اینکه بقول خودشون کار از محکم کاری عیب نکنه (یعنی امکان سوء استفاده از موقعیت رو در نظر میگیرند)کار من رو نادرست میدونند در حالی که تقاضای آشنایی برای ازدواج از جانب من کاملا منطقی و عاقلانه است و یه دختر با کمی محک زدن من و نشستن پای صحبت هام براحتی متوجه میشه که هدفم چیه

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط امیرحسین نمایش پست ها
    پسر خوب . دخترا استاد بامبول بازی هستند . برو ویدئو احسان علیخانی و جوان عاشق پیشه رو ببین . همه چی دستت می یاد
    حرفای احسان علی خانی جفنگیاتی بیش نیست من اونو اولگوی خودم نمیبینم حتی راهنمایی که اون بده ارزشی نداره
    همینطوری وقتی پای صحبت دوستام میشینم و میگم من قصد ازدواج دارم اونا منو مسخره میکنند و میگن الان تو باید کلی دوست دختر داشته باشی و از زندگی لذت ببری و ازدواج تعهد و مسئولیت داره و سخته
    در حالی که من فکر میکنم همینشه که لذت داره

    اونا نظرشون اینه که دخترا با هزار نفر قبل از تو رابطه داشتن و تو رو به عنوان یه آدم ساده میبینن
    تو هم باید این وسط تلافی کنی و .......

    یا اینکه میگن هر وقت خونه و ماشین خریدی ازدواج کن (که من حساب کردم یعنی در سن 35 تا 40 سالگی حدودا 10 تا 15 سال دیگه )
    نمیدونم اون موقع ازدواج به چه دردی میخوره اصلا امکان بچه دار شدن هست اگرم بچه دار شدید حوصله بزرگ کردن بچه هست
    من و دختری که قراره با هم ازدواج کنیم چطوری نیاز های عاطفیمون رو توی این ده سال برآورد میکنیم و ....

    از نظر من همونطور که پسر خوب هست دختر خوب هم هست پمیدونم بعضی دخترا بامبول بازن اما طرف مقابل من با رفتار و شخصیتش تا حالا خلافشو ثابت کرده

  2. #42
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 98 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-10
    نوشته ها
    485
    امتیاز
    9,513
    سطح
    65
    Points: 9,513, Level: 65
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,478

    تشکرشده 1,276 در 407 پست

    Rep Power
    73
    Array
    دوست عزیز اگه فکر میکنی اینجا کسی حرفاتو نمیفهمه و درکت نمیکنه و یا همه ی کسایی که اینجا زحمت خوندن و نوشتن به خودشون میدن قصدشون فقط فرستادن موج منفیه و هیچ راه حل درستی بهت نمیدن چه اصراری داری که مشکلتو اینجا حل کنی؟؟؟ یا حرفتو به یه عده که درکت نمیکنن به زور بفهمونی؟؟ در اون حد که بخوای با الفاظ رکیک جواب بدی؟ واقعا جبهه گیریت در مقابل بعضی نوشته ها خنده دار بود! فک کنم بالای 90 درصد پستات توجیه دیگران بود که کاری که میخوم انجام بدم درسته و شما من رو درک نمیکنین و آخرشم کاری که دوست داشتیو انجام دادی! حالا من که متوجه نشدم اینکه ما چه نظری داشتیم و داریم چه اهمیتی داره؟!
    اگه دلت نمیخواد که اینجا کسی باهات بحث کنه بگو که تاپیکت رو ببندن چون به نتیجه رسیده نه اینکه خودتم بیای و بحث رو ادامه بدی....

  3. 6 کاربر از پست مفید sara 65 تشکرکرده اند .

    ammin (جمعه 04 بهمن 92), Elena1994 (پنجشنبه 03 بهمن 92), toojih (پنجشنبه 03 بهمن 92), فرهنگ 27 (پنجشنبه 03 بهمن 92), ستیلا (جمعه 04 بهمن 92), صبوری (جمعه 04 بهمن 92)

  4. #43
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 تیر 93 [ 19:01]
    تاریخ عضویت
    1392-7-17
    محل سکونت
    البرز کرج
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    833
    سطح
    15
    Points: 833, Level: 15
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    92

    تشکرشده 184 در 65 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    21
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط 1234567 نمایش پست ها
    رفتارش اخلاقش طرز برخوردش سنگسنی و نجابتش و کلی خصوصیات مثبت دیگه منو درگیر خودش کرده
    ایشون به دلیل نوع کارشون باید همچین رفتار حرفه ای داشته باشند
    از لحاظ فیزیکی و بدنی هم دقیقا مطابق چیزیه که من میخوام قدش بلنده اما من چون خدا رو شکر قد بلندم از من کوتاه تره
    این یک مورد از نداشتن اعتماد به نفس هستش !
    بیشترین عامل زیباییش چشماش هستش
    این رو درک میکنم ولی فعلا تحت تاثیر هورمونی باید بذاری یه کم سطحش کمتر بشه اگر زرق و برق اش باز مثل قبل بود ( برو پایین بگم )
    دوشب پیش رفتم برای صحبت اما انقدر پرستار اونجا بود که نتونستم حرف دلمو بگم
    پس منتظر شدم تا کارش تموم بشه فهمیدم ساعت 8 و نیم کارت میکشه و میره بیرون از بیمارستان
    اما از بدبختی من سوار سرویس بیمارستان شد (مینی بوس)
    برای خواستگاری در محل کار و دانشگاه، دو مکان فوق العاده بد و خطرناک هستش که از نظر بنده پیشنهاد دادن در این مکانها خیلی بده. به فکر آبرو طرف هم باش ماشا... ایرانه دهن ملت رو مگه میتونی ببندی !!! حرف و حدیث هم واسه دختره ممکنه درست بکنند (از سر حسادت)

    من 26 سالمه و فوق لیسانس دارم میخواستم ببینم شما قصد ازدواج دارید
    26 سالگی هم برای ازدواج به نظر بنده هنوز زوده، مورد بالا که گفتم شما سریع تحت تاثیر چشم های بنده خدا شدید مشخص شده که تحت تاثیر هورمون بوده که احساساتون کنترل رو به دست گرفته و اقدام کردید، این بلا ها سر من هم اومده...

    ازم پرسید منو چطوری میشناسی
    همین سوال و لحن صحبتش بیشتر منو امیدوار کرد (چون با دختر های زیادی صحبت کردم و طرز برخورد یه دختر چطوریه)
    شما فکر نمیکنی زود عاشق میشی ؟

    من مطمئن شدم که منظورش از طرح این که شما پرسنل اینجایی یعنی دلش میخواد با همکارای خودش و احتمالا یه دکتر ازدواج کنه
    حتی اگر هم دکتری پیش بیاد اینقدر مخ داریم که آدم خوب رو پیدا کنیم و از چرخه بکشیمشون بیرون در ضمن پرستاری کار فوق العاده سختیه مشخصه دنبال کسی باید باشه که بتونه راحت تامینش بکنه
    و همین برای من موجب آزردگی شده چون بیکارم
    ناراحتی داره ؟ ببین دقت نکردی که با جیب خالی نمیتونی شکم کسی رو سیر کنی، زندگی خرج داره ولی نگفتند که دیگه خونه میلیاردی باید داشته باشی در حد توانت !!

    من سابقه عشق و شکست عشقی دارم برای همین فرق عشق و حوس رو درک میکنم
    هنوز هم باز بچه ای (ببخشید بهت بر نخوره)
    اون مدتی که اونجا بودم آروم و قرار نداشتم وقتی میدیدم دکتر ها باهاش صحبت میکنن
    زیاد عصبی نشو مورد بسی بسیار است
    امروز دارم یه نامه زیبای عاشقانه مینویسم و همه احساساتمو توش مینویسم و میخوام وقتی سوار مینی بوس میخواد بشه بدم دستش
    خب خوبه ولی فکر نمیکنی که حرف هاتو زدی ؟ در ضمن گفتم که تو محیط اداری خجالت زدش میکنی ! در ضمن اگر هم آدرس خونه اش رو هم در بیاری از اونجایی که قانونی نیست ممکنه برات دردسر بشه و مزاحمت نوامیس و غیره... بهرته که با پدرتون مشورت بکنی

    لطفا خانم ها بیان بگن چی بنویسم خوبه و یه دختر دوست داره بهش چی بگم
    به مطالبی که در اینترنت خصوص نگارش نامه عاشقانه است اعتقادی ندارم
    از صبح هم دنبال یه کاغذ نامه عاشقانه با پس زمینه ی زیبا هستم ودارم درستش میکنم
    در جامعه عرف این کار رو بد میبینند البته به نحوه نگرش خودت داره ولی بهتره که از افرادی کمک بگیری توی خانواده که 2 برابر شما سن دارند اون وقت نیازی هم به نامه نگاری -- برای این کار، حالا اگر نظر مثبت بود و خدا خواست که به هم برسید و ازدواج صورت گرفت ! این کارها جذاب تره به نظرم---


    بعضی از دوستان فرمودند که نوشتن نامه مسخره به نظر میاد ، خیر اصلا این شکلی نیست. فردی غیر عادی به نظر میرسیم البته برای افرادی که درک صحیحی در این مورد ندارند گفتم عرف جامعه چیزیه که مثل من شما (دوست عزیز 1234567) قبول نمیکنه و بهتره که فعلا بشینیم و بگیم دستمون شکسته چیزی ننویسیم...

    به خانواده ام چی بگم وقتی حتی اسم دختر رو نمیدونم دلیل نوشتن نامه هم همین چیزاست و
    روی اتیکت لباس ایشون اطلاعات لازم هست اگر نداشت که باید شیفت هاشو در بیاری که کار حضرت فیله.

    چون اکثرا همسرتون بهتون خیانت کرده یا طلاق گرفتید یا به اسم ازدواج ازتون سوء استفاده کردن دلیل نمیشه به همه انگ بچسبونید
    والله من برداشت بدی نکردم به نظرم مال این جامعه نیستی، اینجا سنتی میطلبه البته شما هم فکر میکنی پیر شدی و به قول دوستان داری میترشی

    فعلا دنبال پول باش هر از چند گاهی هم یه سر به عشقت بزن

    دوست دارم که بهت چند چیز رو بهت بگم، از اونجایی که فرمودی که پدرتون بیمارستان بستری بودند اینشون توی همون بخشی که پدرتون بودند و بستری شدند مستقر بودند ؟ اگر آره که میتونید برید سرپرستی بخش و بهشون اطلاع میدادید که از کار این خانم راضی هستید، اگر تمکن مالی داشتی میگفتم که یه چند روزی هم به دکتر میگفتی یه کم بیشتر پدر رو توی بیمارستان نگه داری (میدونم جنسم خرابه) که هم بیشتر باهاش برخورد داشته باشی هم به پدرت هم همون موقع جریان رو میگفتی که دیگه اینقدر جلز ولز نمیزدی آخه این شکلی اثر فوق العاده مخربی در دراز مدت روت میزاره چون شما الان میگید که عاشق اش هستم ولی تحمل این رو نداری که صبر داشته باشی و میخوای سریع بهش برسی و اون وقت این عاشقی نیست این دوست داشتن هستش واسه همینه که عشق های زمینی با عرفانی فرق میکنند.

    آدم ها هم با هم فرق میکنند...

  5. #44
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 اردیبهشت 93 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1392-10-22
    نوشته ها
    333
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsOverdriveSocial3 months registered
    تشکرها
    518

    تشکرشده 726 در 247 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    جالبه که آقای فرهنگ 27 که میگفت اول باید مادرتو بفرستی جلو بعد با دختر مورد نظر صحبت کنی خودش این پست رو آغاز کرده
    می خوام اول ترز برخوردشو ببینم اگر قابل قبول بود اجازه بگیرم مادرم با مادرش صحبت کنه

    http://www.hamdardi.net/thread-27888.html

    یعنی خودش هم دقیقا مشکل من رو داشته و به شکل دیگری
    حالا نمیدونم چطور منو درک نکرده
    نمیدونم چرا چیزی رو که برای خودمون نمیپسندیم برای دیگران میپسندیم

    اینم بخشی دیگه از نوشته های فرهنگ عزیز:

    از معیارهاتون:
    چند ماه نامزد باشیم اگر دیدیم مناسب هم نیستم جدا بشیم نه اینکه بگن رو دخترمون اسم گذاشتید
    http://www.hamdardi.net/thread-12036.html
    اینجا هم گفتید :
    تنهام،دوست دارم ازدواج کنم ولی فقط یک شرطو ندارم

    دوست دارم ازدواج کنم.چون سرکار نمی رم جرات نمی کنم به مامانم
    چیزی بگم.چون می دونم جوابش چیه
    چطوری با این فشاری (ت.س) رومه کنار بیام؟
    http://www.hamdardi.net/thread-14396.html

    بعضی مواقع دیگران در شرایط ما قرار میگیرند
    باید خودمونو جای طرف بذاریم و درکش کنیم نه اینکه از خودمون برونیمش

    - - - Updated - - -

    اینم بخش هایی از نوشته های امین خان ammin

    پس ازآشنایی اولیه بادانشجویی مثل خودم(واسه ازدواج)...بدون وجود خرده مسائل بینمون (اینارورعایت میکردیم)...

    دوسال باهم آشنابودیم.من اعتقادی به دوستی پسرودخترندارم
    (جالبه شما برای خودتون بین آشنایی و دوستی فرق میذارید اما برای دیگران آشنایی و دوستی رو یکی میدونید)

    منم ازخواستگاری زیاد رفتن خوشم نمیاد جو جامعه طوری هست که فکرمیکنن باخواستگاری همه چی رسما قبول شده (خوب شما که برای خودت اینطوری فکر میکنی چرا برای دیگران اینطور فکر نمیکنی برادر گرامی !!)


    درمورد سوال میشل؛اول که توی جامعه ما وقتی دختر خواستگار داره احتمالا ومعمولا میره لباس نو میخره،دستی به سروگوش خونه میکشن،و سعی میکنن که مهمان نوازی خوبی داشته باشن(خود اینا کلی هزینه برای اون خانواده داره)

    دوم؛خانواده ها برای اینکه پسرودختر باهم بتونن بیشترآشنابشن وصحبت کنن اونا روصیغه میکنن بغیرازجلسه اول که معمولا صیغه نیستند،

    خب حالا فرض کنید جور نشد(هزینه ای که اون خانواده کردن+اینکه دخترشون صیغه شده هرچقد هم که حدودحدود رو من نگه دارم،به خواستگاربعدی باید بگن دخترمون یه بارصیغه شده اون وقت او چه فکری میکنه؟)


    خواستگاریهایی که من تاحالا دیدم اینجوری بوده که پسره بامادرش یاخواهرش یکی دوجلسه غیر رسمی دختره رو میبینن وپسرهمونجا ۵دقیقه یا۲۰دقیقه صحبت میکنن،بعدش جلسه رسمی خواستگاری که همه هستن،دختروپسر توی اتاق دیگه به صورت رسم میرن صحبت میکنن میان به بقیه میگن که مشکلی نداریم.


  6. #45
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    340
    Array
    اینکه شما در نقش ارباب رجوع دختریو در نقش کارمند ببینی خوشت بیاد و دیگه

    کارتون بهم نخوره با اینکه در نقش دانشجو یا کارمند دختر رو سرکار یا دانشگاه

    ببینی و مرتب با هم برخورد داشته باشید خیلی فرق می کنه.در مورد دوم نمی تونی

    بدون شناخت از احساس اون دختر نسبت به خودت جلو بری.ولی لزومن چیزی که

    فکر می کنی احساس واقعیش نیست منتاها باید یه گوشه چشمی یه نیم نگاهی

    داشته باشه تا آدم حس کنه آره اونم دلش می خواد تا این جراتو پیدا کنه بره جلو.

    البته قبلش باید خانوداش به توافق رسیده باشه.

    ولی در مورد اول اگر بخوایم بفهمیم احساس دختر چیه فقط وقت تلف کردنه.سریع

    باید موضوع خاستگاری مطرح بشه.در مورد دوم هم وقت تلف می شه ولی شاید

    دختر خوشش نیاد بدون اینکه همکلاسیش با خودش مطرح کرده باشه خانوادهاشون

    قرار خاستگاری م گذاشته باشن و او آخرین نفر باشه که در جریان قرار می گیره.پس

    باید اول با خود دختر صحبت کرد.


  7. 3 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    ammin (جمعه 04 بهمن 92), toojih (جمعه 04 بهمن 92), صبوری (جمعه 04 بهمن 92)

  8. #46
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 خرداد 03 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,975
    امتیاز
    33,921
    سطح
    100
    Points: 33,921, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,409

    تشکرشده 6,429 در 1,800 پست

    Rep Power
    0
    Array
    برادر عزیز، آقای۱تا۷گرامی. رفتی یه قسمتهایی رو ازنوشته های تایپیکهای مختلف برداشتی به میل خودت تفسیرکردی ،هرکی بره تایپیک منوتا آخربخونه،متوجه منظورو نتیجه ی من میشه،که اینجا شما ۱۸۰درجه برعکس نتیجه گیری کردید.من چهارسال پیش که خام بودم به اصرارخود دختر،راه آشنایی خارج ازخانواده رورفتم،ته دلم یه شک بودکه این راه درست باشه،دخترهم بسیار زیبابود هم نجیب هم تحصیلاتش روازسراسری گرفته(ملاکهایی که چشم منو اون موقع گرفت) به هرحال بعد مدتی نشد،نتونستیم بهم اعتماد کامل کنیم اگه ازکانال خانواده ومشروع میرفتیم جلو ،نه احساس درگیرمیشد _که بعدا بخاطرش زجرکشیدم_نه بی اعتمادی بیجایی ایجادمیشد،قدم اول رواشتباه کردیم(خشت اول راچون نهد معمارکج،تاثریاکج رود)،اما درتایپیک بعدیم،قبل وبعدازپست مدیرهمدردی که تأکیدکردن ازاول ملاکهارومعلوم کنید تاموارداضافه حذف بشه.ایشون متوجه منظورم شد من گفتم خواستگاریهای زیاد هم واسه خانواده دخترهزینه برهست هم یه سختی های داره_گفتن وقتی مثلاشما بگید که دختره باید چادری باشه دیگه مواردی که مثلا چادری نیست ودیگران معرفی میکنن حذف میشه.

    - - - Updated - - -

    نه اینکه بزنم به جاده خاکی بگم بخاطراینکه زیاد خواستگاری نرم ازاول بادختره منهای اطلاع خانواده آشناشم،من ،هم ،بعد قضیه ی چهارسال پیش که تجربه شخصی بود و هم پستهاومقالات بیشماری توی این تالار ثابت میکرد که دوست شدن وآشنایی بادختر قبل ازخانواده اشتباه هست گفتم عمرا دوباره چنین اشتباهی کنم. امادرموردخواستگاری دوس دارم توی اولین خواستگاریهابه نتیجه برسم ولی اگه پاش بیفته صدبارهم خواستگاریهای مختلف میرم سختیشو اینجابکشم بهتره تا سختی انتخاب اشتباه رو.دوس ندارم ولی مجبوربشم زیاد خواستگاری میرم.

  9. 3 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    reihane_b (جمعه 04 بهمن 92), toojih (جمعه 04 بهمن 92), فرهنگ 27 (جمعه 04 بهمن 92), صبوری (جمعه 04 بهمن 92)

  10. #47
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    64
    Array
    جناب 1234567، من دیگه نمیخواستم اینجا چیزی بنویسم. دنبال چی هستی؟! جواب سوالت؟! اثبات اینکه تو درست میگی؟! اثبات اینکه بقیه اشتباه میکنند؟! مثلا تلاش کردی ما رو قانع کردی بعدش که چی؟!

    دوست من، شما الان اوج جوونی ات هست. دنبال چیزی باش که به پیشرفتت کمک کنه نه اینکه با دست خودت مسیری برای خودت بتراشی که جز بیهودگی نتیجه دیگه ای واست نداره.

  11. 2 کاربر از پست مفید toojih تشکرکرده اند .

    ammin (یکشنبه 06 بهمن 92), sara 65 (شنبه 05 بهمن 92)

  12. #48
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 00 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    604
    امتیاز
    13,683
    سطح
    76
    Points: 13,683, Level: 76
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 367
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,960

    تشکرشده 2,293 در 573 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط 1234567 نمایش پست ها

    دختر خیلی مودبانه و با روی گشاد اومد به سمت من من ازش پرسیدم علت جواب منفیتون چی بوده
    یه کم فکر کرد بعد گفت من خواستگار دارم
    گفت پسر خاله ام رو خونوادش برای من درنظر گرفتن و خونواده من هم موافقن
    من بهش گفتم نظر خودتونم همینه
    گفت نه من نمیخوام باهاش ازدواج کنم اما خونواده من نظرشون پسر خالمه
    بعد از چند دقیقه صحبت شمارمو بهش دادم و گفتم اگه نظرش عوض شد با من تماس بگیره
    بهم گفت نمیخوام یه پسر رو معطل خودم کنم
    منم بهش گفتم من منتظر میمونم چون علاقه ای که بهت دارم هیچوقت عوض نمیشه
    شماره مو گرفت و رفت و تا حالا تماس نگرفته

    من بازم سراغش میرم اما با توجه به اینکه سرم حسابی شلوغه احتمالا چند هفته یا چند ماه دیگه

    نکته مثبت در مورد این دختر اینه که به نظر من مسائل مالی براش با اهمیت نیست و شاید هم در اولویت چندم باشه

    بحر حال رفتار و شخصیت این دختر منو خیلی زیاد به سمت خودش جلب کرده و من دست بردار نخواهم بود

    از اینکه هیچ راه حلی ندادید و فقط انرژی منفی دادید از همه تون متشکرم
    سلام
    این موضوعی که مطرح کردن مشخص نیست چقدر جدی هست چقدر حالت پیشنهادی و نظر خانوادش رو گفته یا ...
    یعنی اگر از خانواده های سرسختی باشن که والدین برای فرزندشون تصمیم میگیرن، راضی کردنشون آسون نیست. بعضی خانواده ها فقط با آشنایان و افراد فامیلشون وصلت میکنند. و شما رو اصلا نمی پذیرن!

    ولی اگر خانواده شون به آقایی رضایت داشته باشن و موافق باشن(یعنی فقط در حدی که نظرشون رو میگن و موافقتشون رو میگن راجب پسر خاله... ولی اجبار نمیکنن که حتما باید باهاش ازدواج کنی) اگه اینجور باشه ،پس شما رو به عنوان یه خواستگار راحت میپذیرن و...

    اگه مورد اول بودن باید جدی تر و خیلی محتاطتر قدم هاتون رو بردارید.

    یه پیشنهاد واسه اینکه با دخترخانم رابطه پنهان نداشته باشید،به نظر من شما میتونید بدون اینکه دختر خانم بدونن و نیاز به صحبت با اون باشه، خودتون یه اطلاعاتی رو از ش بدست بیارید. همون شناختی که میگید لازمه. مثل اینکه پدرش چیکارست،خونشون کدوم منطقه هست،چند خواهر برادرن،اونا چکاره هستن و...

    اما در کل اگه با خانم هم صحبت کنید در مورد این موضوعات،خیلی نمیشه گفت ارتباط پنهانی هستش و مخرب.و توی یکی دو جلسه صحبت میتونید همه این اطلاعات رو بگیرید و مابقی تحقیق رو خودتون داشته باشید ،بعدش هم با خانواده تون صحبت کنید(این هم زمان بر شاید باشه،و شاید نهایتش نظر شما رو عوض کردن،پس نمیشه گذاشتش برای آخرین مرحله!) و خواستگاری و آشنایی و باقی مسائل....

    ------------------------------------------------------------------------------

    راستی دوستانی که این همه وقت میذارن و نظراتشون رو میگن،هر چند مخالف ولی محترمانه، خیلی باید قدردان بود! نظرات متفاوت و دیدگاه های مختلف در کنار هم خیلی وقتا کمک میکنن به شناخت درست تر آدما.
    مثلا ممکنه اون خانم و خانوادش دقیقا یکی از نظرات و طرز فکر یکی از همین دوستانی رو داشته باشه که شما باهاشون برخورد میکنی!
    اونوقت از الان باید تمرین کنید که چطور باید سازگاریتون رو بالا ببرید

    موفق باشید

  13. کاربر روبرو از پست مفید reihane_b تشکرکرده است .

    ammin (یکشنبه 06 بهمن 92)

  14. #49
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 اردیبهشت 93 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1392-10-22
    نوشته ها
    333
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsOverdriveSocial3 months registered
    تشکرها
    518

    تشکرشده 726 در 247 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اینم بخشی از سخنان جناب toojih :

    به نظر من مردی که تقریبا یکسال از عقدش نمیگذره و هنوز علاقه ای به همسرش نداره بدترین شرایطی رو تجربه میکنه که یک آدم میتونه توی اون شرایط قرار بگیره.

    ازدواج ما سنتی بود و سطح خانواده هامون نزدیک به هم هست و هردوتامون تحصیلکرده هستیم.
    هدف من از این تاپیک یه جور درد و دل کردنه. میخواستم بدونم کسی شرایط بدتر از این هم داره یا چون من توی این شرایط قرار گرفتم فکر میکنم که از همه وضعم بدتره. به نظرم هیچ وقت دردهایی که یک مرد در آستانه طلاق میکشه دیده نمیشه مخصوصا وقتیکه خودش مسبب و خواهان این طلاق باشه.




    .................................................. ................................................
    اما سخنان خودم :

    من خیلی دلم میخواد که این بحث رو ادامه ندم اما دوستان تمایل به ادامه دارند برای همین این آخرین پستیه که اینجا میذارم مگر اینکه کسی سوالی بپرسه یا چیزی بگه که جوابشو لازم بدونم بگم البته به مدیر سایت میگم که این بحث رو ببنده

    من بخاطر این طرز تفکراتی که دارم از همه عذر خواهی میکنم
    وبالاخره قبول کردم که من اشتباه میکردم

    1.آشنایی قبل از ازدواج همون دوستیه و با هم فرقی ندارند
    2.باید ندیده و نشناخته بریم خواستگاری تمام دختر های یک شهر تا بالاخره از یکیشون خوشمون بیاد و باهاش ازدواج کنیم
    3.عشق و علاقه توی جلسات خواستگاری بوجود میاد
    4.من دنبال دوستی بودم و خودم نمیدونستم اما حالا دیگه فهمیدم
    5.ازدواج سنتی 100 درصد صحیحه و ازدواج غیر سنتی 100 درصد رد شده هستش

    من این موضوع رو گفتم که هدف من از نوشتن نامه بخاطر شرایط خاص اون محل بودکه اصلا نمیشد صحبت کرد و سریع بیخیال نامه شدم و نامه ای رد و بدل نشد اگر کسی این تاپیکو از اول تا آخر میخوند میفهمید من با 5 مورد بالا بود که مشکل داشتم نه نوشتن نامه که البته مشکلم حل شد و همه 5 مورد رو قبول کردم و متوجه شدم افکارم اشتباه بوده

    من دیگه حوصله ادامه دادن ندارم
    و با بیان این مطلب که اشتباه خودمو پذیرفتم و از این به بعد ندیده و نشناخته میرم خواستگاری مطمئنم شما هم متقاعد شدید که به راه راست هدایت شدم

    این تاپیک اینجا رسما به پایان رسید خدانگهدار دوستان

  15. کاربر روبرو از پست مفید 1234567 تشکرکرده است .

    toojih (جمعه 04 بهمن 92)


 
صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ماندن در دوراهیه ماندن به پای کسی که دوستش داری
    توسط farnaz35 در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد ازدواج
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 12 فروردین 95, 22:30
  2. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 04 فروردین 94, 19:00
  3. خودخواهی کسی که دوستش دارم و درموندگی من
    توسط arameeshgh20 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 25
    آخرين نوشته: سه شنبه 24 تیر 93, 04:15
  4. کسی رو که دوستش داشتم با یکی دیگه ارتباط داره
    توسط anita-n در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: پنجشنبه 21 اردیبهشت 91, 23:35
  5. برادرکسی که دوستش دارم!!!!!!!!!!!!
    توسط srr72 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 30 مهر 90, 21:12

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.