با سلام.
من مهسا، 23 ساله هستم که چند ماهی هست که کارمند بانک شدم. خدا رو شکر از کارم راضیم. تا قبل اینکه برم سرم کار، فقط به درسام فک می کردم. با هیچ پسری دوست نبودم یعنی نخواستم که باشم. نمیتونم بگم خیلی مومنم ولی واجبات دینم رو انجام میدم. تیپ و قیافه متوسط رو به خوبه. تقریبا خوش اخلاق و مهربونم، فقط یه کمی زود جوش میارم!
من به شدت عاشق یکی از همکارهام شدم که 7 سال از من بزرگتره و 5 ساله تو بانکه. طوریکه این آخریا همش بهش فک میکنم. رابطه مون در محل کار خوبه. اما نمیتونم بفهمم که اون چه حسی داره.
چیکار کنم؟ به هیچ وجه نمی تونم به هیچ کس دیگه ای جز ایشون فک کنم. الان که دارم می نویسم مثل ابر بهار اشک می ریزم. امروز فهمیدم 3سال پیش نامزدی داشته که عقد بودن و از هم جدا شدن. اینطور که فهمیدم این شکست براش خیلی سنگین و سخت بوده طوریکه تا مدت ها یهو میزده زیر گریه و به هیچ دختری فک نمی کرده.اما من واقعا دوسش دارم. نمیدونم حتی اگه دوسم داشته باشه مسئله جداشدنش چقد برام مهمه. از یه طرف علاقه شدید من، از طرف دیگه خانواده و مردم.
مشکلاتم ایناست:
اول اینکه چطوری بفهمم برای ازدواج بهم علاقه داره یا نه؟البته مسئله شکستش هم هست که کلا نسبت به دخترها بدبین شده باشه.
دوم چطوری بهش کمکش کنم که روحیه ش خوب بشه؟
سپاسگزارم
علاقه مندی ها (Bookmarks)