[QUOTE=faghat-KHODA;309692]سلام.
سلام
خواستم بابت شوخیم عذرخواهی کنم.حق با شماست ، اصلا با مزه نبود.اگه دوست دارید گزارش بدید حذفش کنن.چون تاپیک شماست من اجازه دخالت به خودم نمیدم.
من که جدی نگفتم.اتفاقا وقتی که مینوشتم با خودم گفتم شما حتما اینو میگید "فقط خدا "منظورم شما بود.
اسم شما هم آدموبی مقدمه یاد خدا وتنها بودنش میندازه.
خیلی قشنگ گفتید.
لطف دارید.
منظورم از ما ، همه ما بچه های همدردی بود.من جمله شما.
من فکر کردم کوچه خودتونو میگید.
اگه ده سال بزرگتر هم بودم همون اصطلاح رو استفاده می کردم.
اصطلاح خواهر وبرادر؟یا کوچکتر؟
این هم خیلی قشنگ بود.واسه همیشه حک میشه تو ذهنم.
خوشحالم یک جمله خوب از من یاد گرفتید.البته این جمله توقرآن بارها تکرار شده.
شاید بی ربط باشه.یادمه تو یه تاپیکی ازتون خوندم که گفتید به این نتیجه رسیدید که نباید از هیچ کسی توقع داشته باشید.اگر واقعا این چیزی رو که بهش رسیدید ، باور کنید خیلی ارامش پیدا می کنید.
امیدوارم همیشه بتونم همینطور باشم که ادعا کردم.اما گاهی فراموش میکنم.واونجاست که به کفر وشرک نزدیک میشم.(خدا نجاتم بده)
یه داستان کوتاه که خوندنش خالی از لطف نیست میذارم.حداقل پستم یه ذره بار معنایی بگیره.
برادران يوسـف وقتـي ميخواسـتند يوسف را به چـاه بيفکنند، يوسف لبـخندي زد.
يهودا (يکي از برادران) پرسيد: چـرا خنديدي؟ اينجا که جاي خـنده نيـست!
يوسـف گفت: روزي در فکر بودم چگونه کسـي ميتواند به من اظهار دشـمني کند با اينکه برادران نيرومندي دارم! اينک خداوند همين برادران را بر من مسلط کرد، تا بدانم که نبايد به هيچ بنده اي تکيه کرد...
من از شما خیلی چیزا یاد گزفتم.این مطلب هم یکی از بهترینهاست.
صد البته.بازم شرمنده یوسف گمگشته گرامی.
من اسم یوسف گمگشته رو خیلی خیلی دوست دارم.
یه جورایی خیلی از یوسف درس میگیرم.
فقط خدا
علاقه مندی ها (Bookmarks)