ممنونم از همراهیتون
بدبختی اینجاست که الان تو این وضعیت هم خودم شدیدا بیمار هستم هم اینکه یه مریض داریم که خیلی خیلی نگرانشم و اصلا فکرم کار نمیکنه و حال و حوصله ندارم
البته گاهی وقتا میگم شاید اینکه تو این شرایط که من از شوهرم خیانت دیدم خدا این بیماری ها و مسائل رو پیش پام گذاشته تا ذهنم از موضوع خیانت یک مقدار منحرف بشه و وقتی به خودم بیام زمان گذشته باشه و من مقداری ارومتر شده باشم
در هر حال شکر خدای مهربون
این چندروزه من خیلی حرف میزنم اما پاسخ نمیگیرم ازش
حال و حوصله نداره
میدونیناحساس میکنم یجور عذاب وجدان داره
من در لفافه و همونطور که دوست خوبم خانوم مجرد گفتن در خلال فیلم یا داستان از موضوع خیانت هم میگم
و یکی دو روزه میبینم وقتی بغلم میکنه میره تو خودش.خیلی حرکاتش عاشقانه تره و خیلی بیشتر به عشقش اعتراف میکنه
من دیگههر اتفاقی میفته رو میگم براش
حتی از سرفه ها و قرص و دارویی که میخورم تا بهتر شم
نمیدونم دیگه چیکار کنم
اگه کمبودش اینا نباشه چی؟

- - - Updated - - -

میخام تمرکزم رو بزارم روی پایان نامم و آزمون دکترام
دیشب بهش گفتم کلی استقبال کرد که فکر خوبیه