به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 47 , از مجموع 47
  1. #41
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1392-5-14
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    10,223
    سطح
    67
    Points: 10,223, Level: 67
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 227
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 260 در 112 پست

    Rep Power
    34
    Array
    ممنونم حنا جون
    مشاور میگه فعلا دست نگه دار، میگه اون آدمی نیست که با حرف بتونی توجیهش کنی. میگه اون همیشه حق به جانبه. (راست میگه) همیشه هروقت باهاش حرف زدم نتیجه ای نداشته.
    میگه روی خودت کار کن به خدت برس چاق تر بشو، کم کم بهش نزدیک بشو. اون دیگه زیادی به خانواده دوستش وابسته شده. منو نمیخواد زور که نیست. از الان باید به فکر خودم و جدایی و مشکلاتش هم باشم.
    شب ساعت 11 و ربع بود پیرهنی که لازم داشت رو واسش اتو کردم پیام دادم عزیزم پیرهنتو اتو کردم منتظرم بیای یه شب بخیر مهمونم کنی. 5 دقیقه بعد اومد (فکر کنم موقع پیام تو کوچه در حال اومدن بود) بازم با فاصله خوابید دیشب بهش میگم دلم میخواد بیام کنارت. میگه سرم خوردم حوصله ندارم. میگم خب دستت رو بهم میدی؟ یه نچ گفت منم دیدم فایده نداره گفتم حداقل بهم شب بخیر بگو.

  2. کاربر روبرو از پست مفید دلسا تشکرکرده است .

    میشل (چهارشنبه 01 آبان 92)

  3. #42
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    142
    Array
    خانوم دلسا میشه بپرسم چرا حتی واسه گرفتن دستاش هم ازش اجازه میگیری؟ یعنی اگر شما بعد از اینکه گفت: سرما خوردم، حوصله ندارم . میرفتید جلو و دستاش رو میگرفتید و توی چشماش نگاه می کردید و میگفتید: "وقتی دستات توی دستامه، بهترین حس دنیا رو دارم. " و با لبخند ازش جدا می شدید، و می خوابیدید ایشون چه عکس العملی نشون میدادن؟
    به نظرت نمی تونی با دست پیش بکشی، با پا پس بزنی؟
    میدونم چقدر سخته که یه زن جایگاه نازش عوض بشه و بشه نیاز. خیلی سخته!
    اما به تدریج و پیوسته، ارتباطت رو قطع و وصل کن تا شاید به خودش بیاد.
    آرزوهایم مشخص است و دست یافتنی و
    من
    برای رسیدن به آنها نهایت تلاش خود را خواهم داشت!
    و امروز
    من شاکرم! شاکرم که خداوندی دارم که
    آرزوهایم رو به من هدیه دادند و
    منه انسان
    چیزی رو نخواهم ساخت، حتی دیگر لیستی نخواهم نوشت، من!!
    من سر طاعت در برابر لیستی که به من هدیه میدهد برمیآورم.


  4. کاربر روبرو از پست مفید del تشکرکرده است .

    میشل (چهارشنبه 01 آبان 92)

  5. #43
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام دلساجان

    تاپیک هات رو تا حدودی نگاه کردم، در حدی که متوجه کلیت مسئله شدم. عزیزم متاسفم بخاطر شرایطی که توش هستی، اما مطمئنم موفق میشی درستش کنی.

    صبر و آرامشت تحسین برانگیزه

    یه نکاتی هم به ذهن من میرسه که برات مینویسم، امیدوارم به کارت بیاد:

    همسرت خودش داره تلاشش رو برای حل کردن این مشکلش میکنه. در این مورد کمک مستقیمی از دست تو برنمیاد، شما غیر مستقیم میتونی کمکش کنی.

    اولین اولیت اینه که به خودت برسی (نه بخاطر همسرت، بخاطر دل خودت) و یادبگیری که در شرایط موجود از زندگیت لذت ببری.

    و در مورد همسرت:

    نقل قول نوشته اصلی توسط دلسا نمایش پست ها
    بازم با فاصله خوابید دیشب بهش میگم دلم میخواد بیام کنارت. میگه سرم خوردم حوصله ندارم. میگم خب دستت رو بهم میدی؟ یه نچ گفت منم دیدم فایده نداره گفتم حداقل بهم شب بخیر بگو.
    ببین عزیزم شما در این سکانسی که از زندگیت تعریف کردی، گیرنده هست. در حالیکه اگه خالصانه همسرت رو دوست داشتی، دهنده میشدی.

    این برخوردی که کردی، طبیعی نبوده، سرد بوده، خیلی سرد.

    وقتی میگه سرما خوردم، طبیعتا تو باید نوازشش کنی. حالا اون نوازش نباید بصورت بغل کردن باشه (چون میدونی فعلا به هردلیلی مقاومت درش ایجاد شده)، میتونه نوازش چشمی و کلامی باشه، و یا با نوک انگشت موهاش رو نوازش کردن.

    در هر حال تا جائیکه از نظر جسمی پذیرشش رو داره، باید شروع کنی. اما اصلش در خود نوازش کردن و عاطفه خرج کردنه. وقتی کسی سرما خورده، یه برخورد گرم اینه که با حالت چهرت نشون بدی که نگرانش شدی، دلجویی کنی، برای کمک های احتمالی سوال کنی.

    خلاصه اینکه برخورد تو نباید این باشه که: پس دستت روبهم میدی؟؟

    تو این سکانس، دلسا فقط فکرش گرفتنه! این اثر مثبتی نداره.

    حتا اگه بدونی داره بهانه میاره، تو طبیعی برخورد کن. اصلا ذهن خوانی هم نکن، یعنی وقتی میگه سرما خوردم، تو پیش خودت نگو داره بهانه میاره...

    یه مدت ازش حمایت کن، تو قلبت دوستش داشته باش، چون واقعا شایستگیش رو داره، این انسانیه که داره تلاش میکنه ناپاکی هاش رو از بین ببره. حتی اونجا که میگه به تنها چیزی که فکر نمیکنم ارتباط با همسرم هست، اینجا باز هم داره نشون میده تو توی قلب و ذهنش هست. و اصلاح ارتباطش با تو، جزء برنامه هاشه.

    دلسا جان درک میکنم داری سختی میکشی، اما سعی کن گرم تر باشی. اون داره روی خودش کار میکنه، تو هم روی انفعال خودت کار کن. پرانرژی تر باش، اما نه در جهت دریافت، درجهت حمایت گری بی دریغ... فعلا مثل یه دوست...

    برات آرزوی موفقیت میکنم عزیزم. ناامید نشی یه وقتااااا هر مسئله ای یه راه حلی داره، تو هم اگه ثابت قدم باشی و حقیقتا بخوای زندگی رو بسازی، هیچ مشکلی نمیتونه جلوت مقاومت کنه.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  6. #44
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1392-5-14
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    10,223
    سطح
    67
    Points: 10,223, Level: 67
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 227
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 260 در 112 پست

    Rep Power
    34
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط del نمایش پست ها
    خانوم دلسا میشه بپرسم چرا حتی واسه گرفتن دستاش هم ازش اجازه میگیری؟ یعنی اگر شما بعد از اینکه گفت: سرما خوردم، حوصله ندارم . میرفتید جلو و دستاش رو میگرفتید و توی چشماش نگاه می کردید و میگفتید: "وقتی دستات توی دستامه، بهترین حس دنیا رو دارم. " و با لبخند ازش جدا می شدید، و می خوابیدید ایشون چه عکس العملی نشون میدادن؟
    به نظرت نمی تونی با دست پیش بکشی، با پا پس بزنی؟
    میدونم چقدر سخته که یه زن جایگاه نازش عوض بشه و بشه نیاز. خیلی سخته!
    اما به تدریج و پیوسته، ارتباطت رو قطع و وصل کن تا شاید به خودش بیاد.
    دل عزیز
    اگر من بدون اجازه برم طرفش چیکار می کنه؟ هیچ کار خاصی نمیکنه مثل یک جسم بیجان بدون هیچ حرکتی میمونه و به محض اینکه من ازش جدا بشم روشو بر میگردونه و اونری می خوابه.
    شاید بشه با پا پیش کشید و با دت پس زد ولی من بلد نیستم مهراتم خیلی کمه.

    - - - Updated - - -

    ممنون میشل عزیز
    نوشته هات بهم امید داد.

  7. کاربر روبرو از پست مفید دلسا تشکرکرده است .

    میشل (پنجشنبه 02 آبان 92)

  8. #45
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 تیر 99 [ 14:44]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,678
    سطح
    58
    Points: 7,678, Level: 58
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 116 در 79 پست

    Rep Power
    29
    Array
    دلسا بعضی وقتا اعتماد صد در صد به مشاور خوده وابستگی به شخصیه که اگه یک روز نبود یا نگفت. تو نمیتونی تصمیم بگیری چکار کنی. یا چه بگی دلسا شاید منم راه حل هام اشتباه گفتم. و وضعیت ترو درک نکردم و گاهی وقتا یه حرفای. زدم که ناخواسته ترورنجخوندم. به خاطر همه اون لحظه ها منو ببخش

    نظر شخصی من اینه شاید مشاور نتونسته باشه. دقیق حدس بزنه مشکل همسرتو ممکنه با یک تشخیص اشتباه و به دنبالش تجویز اشتباه امیدت را به صفر نزدیک و توانت را برا دوباره به دست آوردن مهر همسرت بگیره.
    من. میگم از یه مشاور تلفنی هم کمک بگیر شاید راه کار اون بهتر باشه

    دلسا. ولی من که بیرون ماجراتون هستم و با توجه به گفته های خودت تو نه زیاد گفتی که بگی گفتن فایده نداره نه زیاد خواستی ازش(مثلا تو موقیت مناسب بگی نیم ساعت بریم پارک بچه ببریم. حتی اگه بگه نه و نبرش، یا بگی بچه مریضه چکار کنم تا خودش. فکر بردنش دکتر باشه.. نه تو خودت مقدمات را آماده کردی و بردیش دکتر تا فشار رو او نباشه....و حتی روت نشد مستقیم بگی نیاز جنسیتو،،.. )که بگی خواستن فایده نداره.


    به نظر من تو مهارت دآری خوب هم دآری اگه نداشتی با این شرایط همه حرمت ها را میشکستی. و داد و بیداد بیخودی راه. مینداختی. او اوضاع را داغون میکردی در صورتی که حتی یه بی احترامی کلامی را هم کنترل کردی و نکردی در صورتی که در درونت واقعا دوست داشتی فریاد بزنی و تمام بی مهری هاشو. بگی و مردم عادلانه قضاوت کنند که بر چه روا میداره این رفتارا. با تو.....
    فک میکنم مهارت دآری اما اعتماد به نفست. کم شده.

  9. #46
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1392-5-14
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    10,223
    سطح
    67
    Points: 10,223, Level: 67
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 227
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 260 در 112 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام دوستان
    امروز مراسم عقد خواهرمه. یه عقد ساده که فقط محضریه و جشن آنچنانی نداره. هرچی از همسرم میخوام که باهامون محضر بیاد ولی قبول نمی کنه بهونه کرده که میخواد با دوستش بره مراسم ختم (اونم چهلم یه بنده خدایی) میگه من میخوام بیام الکی اونجا بایستم که چی بشه، میگم یه احترامه، میگه یعنی من نیام بی احترامیه؟؟؟
    میگه من میخوام برم، ناهار که نمیام شام هم بیرونم شب هم نمیام خونه، خسته شدم ازش، به شدت از دستش عصبانیم. حوصله زندگی هم ندارم، واسه اینکه دستشو هم بخوام بگیرم باید التماسش کنم.
    بازم با همون دوستا، بازم شب بیرون موندن.
    هرچی هم مادرم باهاش تماس میگیره جواب نمیده، خودم میدونم روش نمیشه به مادرم بگه نمیاد. اون فکر می کنه که من دست و پاش رو بستم، میخواد آزاد باشه، مجرد باشه، من اصلا اونو محدود نکردم.
    متاسفانه با افرادی هم رفت و آمد داره که سالم نیستند، پایبند خونه نیستن.

  10. #47
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 تیر 99 [ 14:44]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,678
    سطح
    58
    Points: 7,678, Level: 58
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 116 در 79 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام دلسا گاهی وقتا وارد حاشیت میکنه دلسا. مهم نیست بگو خوب بیا بعد از عقد خونه یه سر بزن با هم برگردیم. گفت. نمیام هم بی خیال.
    دلسا.... ازش فرصت بخواه و حرفات بگو...
    سعی کن فقط برات گرمی رابطه خودت مهم باشه. چرا خودت ناراحت میکنی که مثلا نیاد خانوادت ناراحت میشن. پرسید چه خبر بود بگو یه عقد ساده بود بعد رفتم خونه مامانینا همه چقدر هم سراغت میگرفتن. یک به یک.... والله اگه زشت نبودم از بس کسل بود منم نمیرفتم... بزار فک کنه بی اهمیته. بزار تمرکزت رو رابطه خودت و او والله اگه خودت بزرگش نکنی نه عروس نه داماد سه ماه دیگه یادشون هم نمیاد اومده بود یا نه(نمیگم مهم نیست چرا خیلی هم مهمه) ولی فعلا خودت را وارد حاشیه نکن.

    - - - Updated - - -

    سلام دلسا گاهی وقتا وارد حاشیت میکنه دلسا. مهم نیست بگو خوب بیا بعد از عقد خونه یه سر بزن با هم برگردیم. گفت. نمیام هم بی خیال.
    دلسا.... ازش فرصت بخواه و حرفات بگو...
    سعی کن فقط برات گرمی رابطه خودت مهم باشه. چرا خودت ناراحت میکنی که مثلا نیاد خانوادت ناراحت میشن. پرسید چه خبر بود بگو یه عقد ساده بود بعد رفتم خونه مامانینا همه چقدر هم سراغت میگرفتن. یک به یک.... والله اگه زشت نبودم از بس کسل بود منم نمیرفتم... بزار فک کنه بی اهمیته. بزار تمرکزت رو رابطه خودت و او والله اگه خودت بزرگش نکنی نه عروس نه داماد سه ماه دیگه یادشون هم نمیاد اومده بود یا نه(نمیگم مهم نیست چرا خیلی هم مهمه) ولی فعلا خودت را وارد حاشیه نکن.


 
صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.