به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 آذر 87 [ 14:27]
    تاریخ عضویت
    1387-6-04
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    3,578
    سطح
    37
    Points: 3,578, Level: 37
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    +وسط یه دو راهی موندم

    سلام دوستان
    می خواستم توی حل یه مشکل بهم کمک کنین
    من دختری هستم که حدودا 20 ساله هستم چند ماه پیش با یه آقایی آشناشدم و بعد از چند ماه دوستی تصمیم به ازدواج گرفتیم چون من بدون اون نمی تونستم حتی یه لحظه هم زندگی کنم و اون هم می گفت که بدون من نمی تونه زندگی کنه
    شرط من این بود که موضوع رو به خونواده اش بگه اون هم گفت ولی خونواده اش مخالفت کردن و گفتن الان برای خواستگاری پا پیش نمی زارن چند سال دیگه چون من و اون رو بچه می دونستن بالاخره بعد از چند ماه تلاش تونست تا حدودی خونواده اش رو راضی کنه
    اما خواهر ایشون نمی دونم به چه دلیل به من تهمت زد و گفت که من با ایشون دعوا کردم و بهش فحش دادم در صورتی که اصلا اینجوری نبوده و خونواده ایشون هم دوباره پا پس کشیدن و زحمت چند ماه هدر رفت با اینکه دل پری از خواهرش داشتم ولی هیچی بهش نگفتم
    تا اینکه یکی از اقوام من ما رو با هم دید و همه چیز خراب شد بهتر دیدم که قبل از اینکه از زبون دیگران چیزی بشنون خودم به خونواده ام بکم و موضوع رو به خونواده ام گفتم البته این حوری گفتم که من با خواهر ایشون دوستم و ایشون من رو برای برادرشون انتخاب کردن ولی نگفتم که ما با هم دوست بودیم پدرم با من خیلی بد رفتار کرد و کارم به خوردن قرص و بیمارستان کشید.
    اون آقا هم تونسته بود تلاش بکنه و دوباره خونواده اش رو راضی کنه و باباش هم گفته بود که من خودم می خواستم پاپیش بزارم ولازم نبود که اینهمه اصرار کنی تا اینکه دوباره خواهرش گفت که شماها خیلی ساده هستین این دختر خانم با یه پسر دیگه توی دانشگاهشون دوسته و اینجوری که خودش می گفت تا چند ماه دیگه با هم ازدواج می کنن به خاطر همین خونواده اون پاپس کشیدن از یه طرف دیکه هم خونواده من روی من فشار می یارن و همیشه من رو تحت نظر دارن و تصمیم جدی گرفتن که تا آخر امسال من رو شوهر بدن
    خونواده اون هم می گن دختری که دوست پسر داره به درد ما نمی خوره و می گن اون اگه به زندگی متعهد بود هیچ وقت با این و اون دوست نمی شد هر چی من می گم که دارین به من تهمت می زنین باور نمی کنن
    اون هم رفتارش با من سرد شده انگار اون هم باورش شده که من یکی دیکه رو دوست دارم دیشب براش اس ام اس زدم و گفتم اگر شما ها من رو نمی خواین بهم بگین برم دنبال بدبختی خودم اینکه من چند سال صبر کنم که آیا خانواده تو راضی بشن یا نه اصلا از کجا معلوم که خونواده من راضی بشن در این صورت علاوه براینکه چند سال از عمرم رو به خاطر تو هدر دادم اون موقع یعنی چند سال دیکه اگه باز هم خواهرت به من تهمتی بزنه و شما ها هم باز پاپس بکشین و این ازدواج سرنگیره من دیونه می شم

    این وسط من یه خواستگار دیگه هم توی دانشگاه دارم که خیلی به من پاپیچ می شه و زیاد میاد سراغم ولی من چون دوستش ندارم هر دفعه جواب منفی بهش می دم نه اینکه اصلا دوستش نداشته باشم دلیل اصلی اش اینه که من دلم پیش یه کس دیگه ای از هر لحاظ می شه روش به عنوان مرد زندگی حساب کرد چون هم سنش از من بیشتره هم خیلی عاقلانه فکر می کنه از این آدما نیست که قبل از ازدواج بگه دوست دارم برات می میرم و از این جور حرفا زیاد بهش روی خوش نشون نمی دم نمی گم دوستش ندارم از هر لحاظ هم تاییدش می کنم ولی دلم پیش یکی دیکه اس

    دوست من هم رفتارش عوض شده و همیشه می گه دیگه من رو دوست نداری تومی خوای با یکی دیگه ازدواج کنی نمی خوای با من زندگی کنی تو اگه بخوای با یکی دیگه ازدواج کنی من داغون می شم و از این حور حرفا می زنه البته من خودم هم دارم داغون می شم اما فشار زیادی از طرف خونواده رو منه واسه ازدواج اون آقایی هم که توی دانشگاهه بارها با بابام تماس گرفته ولی من اجازه ندادم واسه خواستگاری بیان چون دلم پیش یکی دیگه اس حتی داره سعی می کنه کاری کنه که من اون دوست قبلی ام رو فراموش کنم

    شماها جای من بودین چی کار می کردین نمی گم می خوام دوستم رو ول کنم و برم خیلی هم دوستش دارم اما واقعا نمی دونم باید چیکار کنم البته دیشب براش اس ام اس زدم و گفتم« به خاطر همه تهمت هایی که به من زدین ازتون نمی گذرم هر وقت که فکر کردی یه ذره برات مهم هستم بیا دنبالم . امیدوارم که وقتی میای دنبالم دیر نشده باشه چون مطمئنم که میای دنبالم »

    شما جای من بودین به طرف کدوم می رفتین این یا اون

  2. کاربر روبرو از پست مفید tanhaa mandam تشکرکرده است .

    tanhaa mandam (دوشنبه 25 شهریور 87)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 89 [ 07:30]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    3,883
    سطح
    39
    Points: 3,883, Level: 39
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 17 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: وسط یه دو راهی موندم

    دوست عزيز
    بهتره كه اون پسره رو بيخيال بشي و با كس ديگه ازدواج كني. اگه با اوني كه نوشتي ازدواج كني همش نسبت به تو بدبين مشه و تا آخر بهت شك ميكنه خانواده اون هم به اين وصلت راضي نيستن . بهتره كه اونو فراموش كني و زندگي جديديو شرو كني
    موفق باشي

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 شهریور 90 [ 18:24]
    تاریخ عضویت
    1387-2-14
    نوشته ها
    226
    امتیاز
    4,810
    سطح
    44
    Points: 4,810, Level: 44
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    47

    تشکرشده 49 در 25 پست

    Rep Power
    39
    Array

    RE: وسط یه دو راهی موندم

    عزيزم شما هنوز تو اين خانواده نرفتي و اينهمه مشكل پيدا كردي . با اين روحيه حساس كه داري چه جوري مي توني با مشكلاتت مقابله كني .نكنه مي خواي تو زندگي ِندت بعد از برخورد بد قرص بخوري بري بيمارستان ؟ چرا فكر مي كني با يكي از اين دو خواستگار حتما" بايد ازدواج كني .عشق خيلي مقدسه ولي چشمات رو باز كن كه بعدها پشيمان نشي . بايد يكمي به خودت فرصت بدي و از تجربيات هم ديگران استفاده بكني .وقتي وارد زندگي متاهلي بشي تازه مي فهمي عشق بدون استقلال فكري و اقتصادي خيلي كمرنگ مي شه. اگه خداي نكرده توي زندگي آيندت خواهرشوهرت اينجوري حاكم باشه و شوهرت قبولش داشته باشه .مطمئنا" ديگه عشق جاش رو به نفرت مي ده.
    اگه دوست داري زودتر ازدواج كني يكسري معيار براي خودت در نظر بگير و معياراهايت رو هم توي انتخابي كه داري دخيل بكن


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دوسش دارم اما نمیدونم بهش بگم یا نه
    توسط jellybean در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 24 دی 93, 14:34
  2. 8 ماه تنهام همسرم وسایلشو برد مهریه ونفقه اجرا گذاشته
    توسط ali.amamverdi در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 25 آذر 91, 01:44
  3. نمیدونم با گذشته ناپاک دختری که دوسش دارم چیکار کنم؟
    توسط esy در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 25
    آخرين نوشته: دوشنبه 21 آذر 90, 14:22
  4. مشكلات نو عروسان
    توسط گلسا شاملو در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 05 شهریور 90, 14:06
  5. *يافتن وسایل ضد بارداري در وسايل شخصي اش(کاندوم؛مساله این است!)
    توسط sepideh در انجمن سوء ظن، تجسس و خیانت همسر
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: دوشنبه 12 اسفند 87, 15:09

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.