یعنی محبت های اون باعث نمیشه من دوسش بدارم؟ کم کم؟
:(
تشکرشده 1,946 در 612 پست
یعنی محبت های اون باعث نمیشه من دوسش بدارم؟ کم کم؟
:(
[align=center]ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم ...از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم[/align]
تشکرشده 60 در 23 پست
نه . باعث نمیشه
و این اشتباهیه که همه آدما می کنن.
یه سوال ! محبت های تو باعث شد که اون آدمایی که قبلا تو زندگیت بودن تو رو دوس بدارن ؟
محبت های اون یا باعث میشه بهش عادت کنی و از سر وابستگی بدون هیچ اشتیاقی تو دلت باهاش بمونی ---> این خوش بینانه ترین حالتشه
زن های زیادی اطراف من هستن که به این وضعیت دچارن. نه می تونن دوس داشته باشن ، نه می تونن رهاش کنن. زن هایی که در عین جوونی دل مرده هستن. دل های خاموش. وضعیت اسفناکیه . مگه نه ؟
یا باعث میشه ازش متنفر بشی. ---> اینم وضعیت بدبینانشه . چیزی که دو سال قبل برای من پیش اومد. هرچی طرفت محبتش رو بیشتر می کنه ، تو تنفرت بیشتر میشه و اون حس دلسوزی هم قاتی این اوضاع میشه . با تمام رگ و ریشه م این رو احساس کردم. تلخ ترین احساس ممکنه .
خب این تکلیف احساسات و محبت
می بینی که وضعیت محکمی نیست.
اگه بقیه موارد اکی بودن ، شاید می شد بی خیال این محبت شد و زندگی رو شروع کرد.
البته یه زندگی عاقلانه رو . نه عاقلانه و عاشقانه توام.
اما اونا هم مشکل دارن.
تو دو تا لیسانس. اون زیر دیپلم.
یه وقتایی تو زندگی دلت میخواد با مردی حرف بزنی که اطلاعاتش از تو بالاتر باشه ، روشنفکر باشه ، ..... ، اما می بینی نیست
سنتون هم که پنج سال اختلاف داره
هرقدرم که تلاش کنه نمی تونه اون حس حماینگر بودنش رو در تو القاء کنه و تو این حس رو کم خواهی داشت
تفاوت دیدگاهتون هم که .... تو یه زن امروزی و اون یه مرد سنتی
می بینی که وضعیت خوبی نیست عزیزم....
ویرایش توسط confused : سه شنبه 02 مهر 92 در ساعت 23:44
تشکرشده 2,575 در 920 پست
جوانه من حرفی از اینترنت نزدم. من دقیقا کلمه ( دوستی مجازی ) را به کار بردم. و توضیح مفصلی دادم. من هم تمام کارهایم با اینترنت است. من هم از چهارده سالگی ام ( حدود یازده سال پیش ) که اینترنت تازگی داشت ، دست گروه های خاصی بود و فیلترینگ نبود این کاره بودم. من خیلی چیزها به دست آوردم اما هیچ گاه روی به ارتباط مجازی ، دوستی مجازی و آشنایی مجازی نیاوردم. الان هم اشتباه شما همین است
از دنیای مجازی ذهنت بیرون بیا و ارتباط واقعی در دنیای واقعی داشته باش. ارتباط شما از مبنا اشکال دارد. شما خودت گفتی و البته تحقیقات هم ثابت کرده است که چرا در اینترنت ارتباط برقرار می کردی.
عزیزم مبنای ارتباط برای ازدواج کاملا جدی است. کسی که می خواهد ازدواج کند مجازی این کار را نمی کند. در دنیای واقعی انسانی را می یابد ، واقعیتش را می بیند ( نه کادوها ، نه محبت ها و نه حرف شنوی هایش را ) بلکه واقعیت وجودش ، خانواده ، سنش ، تناسبش و.... .
شما اگر می خواهی ازدواج کنی بدان باید یک ارتباط جدی داشته باشی. کسی که ارتباط جدی دارد نمی گوید برایم هر کاری می کند یا خیلی محبت آمیز صحبت می کند.
بازی ذهنی که گفتم همین است. ذهنت دوست دارد به جای دنیای واقعی در دنیای مجازی باشد و اگر عنصری از دنیای مجازی را به دنیای واقعی آوردی ( مثل همین آقا ) دوست دارد او را خیلی خوب نشان دهد ، خیلی خیالهای محبت آمیز راجع به او درست کند و.... . و جلوی هر چیزی را که بخواهد کوچکترین خدشه ای به این بازی وارد کند می گیرد.
اینکه همه زندگی با اینترنت است بهانه ذهنت است همان طور که بار اول هم گفتم. از نظر منطقی هم یک ابزار هر چه قدر کامل باشد برای همه کارها کاربرد ندارد.
در دنیای واقعی زندگی کن.
شما می خواهی از یک ارتباط مجازی با توصیفاتی که گفتم و خودت هم تایید کردی ، از ارتباطی که برای پر کردن خلاء است و هدف خاصی را دنبال نمی کند ، یک رابطه متعهدانه ، هدفمند و جدی بیرون بکشی. البته ذهنت می گوید ازدواج رابطه ای محبت آمیز و رمانتیک و آرامش بخش است و اصلا نمی خواهد تو به تعهد ، به کفویت ، به هدفمندی و... فکر کنی.
ازدواج راه میانبر ندارد. ازدواج جدای از تصاویر ذهنی پررنگ و لعاب است.
تشکرشده 60 در 23 پست
دو دلیل اشتباه برای شروع زندگی
شاید دیگه خواستگار مناسبی نیاد ----> به خاطر یه "شاید" میخوای زندگیت رو خراب کنی ؟ چون شاید کسی نیاد ، زندگیت رو خراب کنی ؟ شایدم کسی بیاد (دختر خوب تو که سنی نداری ، هنوز فرصت های زیادی برای تو هست. شک نداشته باش.)
شاید دیگه کسی این همه دوستت نداشته باشه -----> مهم نیست. مهم اینه که توام دوستش داشته باشی. شاید این تو رو 100 تا دوس داره ، اما تو 0 تا. اما بعدها کسی بیاد که تو رو 80 تا دوس داشته باشه . تو 82 تا یا 78 تا دوستش داشته باشی. این شیرین تره .
baitollah-abbaspour (چهارشنبه 06 آبان 94), فرهنگ 27 (چهارشنبه 03 مهر 92), جوانه؟؟؟ (سه شنبه 02 مهر 92)
تشکرشده 1,946 در 612 پست
آره خوب تو دنیای مجازی خیلی راحت تره
من کلی خواستگار گیر تو اینترنت داشتم .... و اصلا کلا قصد من از ارتباط با هر پسری ازدواج بوده
یعنی تو روابطم دنبال هرزگی صرف نبودم
حق داری تو دنیای واقعی باید ازدواج کرد قبول دارم سختیشو چی کار کنم؟ کلا من زیاد تو بیرون از خونه با پسرا حرف نمیزنم مثلا حتی یکبارم از کسی شماره نگرفتم و شماره ندادم و حرف نزدم اما تو اینترنت این کارو راحت میکنم و اکثر شونم قصدشون ازدواجه خیلی ها حتی راحتم میان خواستگاری اما همشون یه مشکلاتی دارن
واقعا واقعا قبول دارم که من باید رابطه مجازیو واسه ازدواج بزارم کنار
خوب چون دو سال کنار گذاشتم و کسی و پیدا نکردم دوباره اومدم سراغ اینترنت ....
واقعا قصدم ازدواجه به طور جدی
آره کامفیوزد وضعیت خوبی نیست ....
[align=center]ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم ...از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم[/align]
ویرایش توسط جوانه؟؟؟ : چهارشنبه 03 مهر 92 در ساعت 00:03
تشکرشده 60 در 23 پست
جوانه جان ازدواج چیزیه که توش احساس هم علاوه بر عقل باید حرف بزنه و نظر بده.
اما در جایی که تکلیفت با احساست روشن نیست (نه از جانب اون ، نه از جانب خودت) ، تصمیم رو کاملا به عقلت واگذار کن.
مطمئن باش همیشه دلیل های عقلانی ای هستن که نشون بدن احساس اشتباه نمی کنه.
ویرایش توسط confused : چهارشنبه 03 مهر 92 در ساعت 00:19
تشکرشده 60 در 23 پست
جوانه جان چیکار کردی ؟ فکرات رو کردی ؟ ما رو بی خبر نذار
جوانه؟؟؟ (جمعه 05 مهر 92)
تشکرشده 793 در 374 پست
به نظرم اگه شگردی هم باشه از طرف دوستمون جوانه بوده که 5 سال از آقا پسر بزرگترن و ماشاء اله خودشون هم خوب واقفند به شگرد آقایون. تو این جریان انگار کسی که عاشق شده جوانه جان نیستندو آقا پسرمون عاشق شدند.
جالب اینجاست که شما می فرمایید من اصلا وابستگی ندارم و راحت میتونم کات کنم. پس چرا بچه مردم رو الکی امیدوار کردین به ازدواج با خودتون
baitollah-abbaspour (چهارشنبه 06 آبان 94), majid_k (جمعه 05 مهر 92)
تشکرشده 1,946 در 612 پست
خوب راست راستش اینه که اولش فقط میخواستم تواناییهای خودمو تو عاشق کردن یه نفر بسنجم ....
اما اصلا فکرنمیکردم انقدر خوب جذب شه
فکر میکردم من انقدر خوب نیستم که کسی انقدر دوسم داشته باشه اما اون بهم این حسو داد که هستم
اون اولش واسه سرگرمی جلو اومد من خودم اینو کامل میفهمم ، خواستم و کاری کردم که دوسم داشته باشه و الان دارم از این دوست داشته شدن لذت میبرم
حالا خودم گیر کردم تو داستانی که خودم چیدم
البته میتونم و خیلی راحت با چند تا حرکت و رفتار و حرف کاری کنم که خودش پشیمون شه و دیگه نخواد
اما خوب به این فکر میکنم که چرا ازدواج نکنم
مرسی کامفیوز جان که به یادمی خودم باید تصمیم بگیرم که چی میخوام از زندگی با اینکه خیلی از درگیریهام با خودم حل شده اما هنوز درگیرم
[align=center]ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم ...از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم[/align]
تشکرشده 2,575 در 920 پست
چرا جدی زندگی نمی کنی ؟ شما آنقدر کم سن نیستید که سرخودتان را به داستان چیدن ، ارتباط برای سرگرمی و بعد آزمایش توانایی هایتان روی یک آقا پسر بیست ساله گرم کنید. اگر زودتر از این بازی ها بیرون نیایید فرصت های زندگی جدی و واقعی ( که ازدواج هم جزیی از همین زندگی است ) از دست شما می رود. شما باید قبول کنید که انسانی بالغ هستید و باید جدی و با مسئولیت زندگی کنید.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)