نوشته اصلی توسط
b_i_r_i_y_a
سلام به این همه مهربونی، و سلام به همه ی انسان های نازنینی که از کنار فریاد های یک عاشق دلشکسته ی خسته بسادگی نگذشتند. از همتون سپاسگزارم.راستش من اومدم اینجا که راهنمایی بشم نه اینکه محاکمه و سرزنش بشم. آخه دیگه آدمی که با سرافکندگی و درماندگی به خطا و گناهش اعتراف میکنه سرزنش داره؟انصافا اینجا خیلی به من لطف شد و از همگی ممنونم، اما توی متن یکی دوتا از دوستان رنگ سرزنش به چشم میخوره.بگذریم، آدم خطاکار باید همه رقمه تاوان پس بده.در پاسخ به راه های پیشنهادی شما :۱. تغییر خط تلفنم بیفایدس چون من و مریم دوستان و آشنایان مشترک زیادی داریم و بهرحال اگه بخواد هر شماره ی جدید منو خیلی زود میتونه پیدا کنه.۲. همونطور که شما هم گفتید ، بله درسته ، من به راهم ادامه میدم، اینبار با سنگدلی بیشتر (اما برای خودم متأسفم. غم انگیز ترین درد دنیاست، سنگدلی و بیرحمی عاشق در برابر معشوق)۳. و اما یک نکته اینکه مریم این اواخر همش تو پیاماش میگه که حالش اصلا خوب نیست و هر روز داره ضعیفتر میشه. چندبارم گفته که اگه من این راهمو ادامه بدم دیر یا زود پشیمون میشم، چون اگه خودش عمدا بلایی سر خودش نیاره سختی این جدایی بلایی سرش میاره.و در پایان این بخش از حرفام چند سوال ذهن و روانمو درگیر کرده که امیدوارم همچنان گرم و صمیمی کمکم کنید:۱. آیا اونوقت من میتونم خودمو ببخشم؟۲. من احساس گناه میکنم. آیا در ارتباط با مریم و یا حتی شوهرش حق الناسی به گردن من نیست؟۳. یکی از دوستان گفتن که جوابش رو بده و محترمانه و جدی براش توضیح بده که چرا نباید به ادامه ی این ارتباط فکر کنه. خودمم همچین نظری دارم. پس لطفا حتما نظرتون رو در این مورد بفرمایید.باز هم سپاس از همه.
علاقه مندی ها (Bookmarks)