ببخشید که دیر جواب میدم... لازم بود یک بار دیگه همه چیز رو بخونم و فکر کنم ببینم چنین موردی رو قبلا دیدم و یا میتونم از نگاه ایشون به قضیه نگاه کنم.
شما صحبتهاتون خیلی معنوی گونه هست؟ تا به حال از مسایل مادی و به ظاهر بی اهمیت هم با هم صحبت کردید؟
حالتی بود که من یادم میاد... طرفین خیلی روی یه مورد اون هم معنوی با هم به جنگ و جدال میپرداختند... یه دوستی هم بودن که جدیداً موضوعی باز کرده بودند، تقریبا حالت شما رو دارند... من این تعبیر رو به کار میبرم: انعطافپذیری موقت. به نظر بنده اومد که در مورد این دوستمون، طرف خانم بودند که دچار چنین حالتی شدند. در مورد شما ممکن هست که این آقا دچار این وضع شده باشند... یعنی در گرماگرم این علاقه(نمیگم عشق)، بعضی از اعتقادات ایشون نرم میشه و قابل انحنا... وقتی این گرما از بین بره( این اتفاق میافته و به صداقت علاقه مربوط نمیشه) انعطاف موقت هم به حالت قبلی برمیگرده.
حالت دیگهای هم هست و اون اینکه اصلا اعتقادی در کار نباشه! دیده میشه اشخاصی رو که کارهایی رو میکنن ولی اصلا بهش اعتقاد ندارن و صرفا به دلیل سنت بودن اون رفتار هست که اون کار رو میکنند. در مورد ایشون این موضوع میتونه صدق کنه... ایشون پتانسیل رفتارهای سنتی( یعنی از روی عادت و صرفا به دلیل اینکه از کودکی انجام داده) رو دارند... مثلا مسألهی داشتن ماهواره ممکن هست در خانوادهی ایشون یه رفتار بد باشه و نه به دلیل اینکه ماهواره ممکن هست احتمال نوعی از گناه رو بوجود بیاره... اینکه ایشون به راحتی از وضعیت مخالف به یک حالت موافق و همراه میرسن به نظرم همین حالت رو نشون میده.
من در مورد بالا عرض کردم گاهی افراد دچار انعطافپذیری اعتقادات میشن... اون حالت معمولا در موارد شبههدار بوجود میاد نه خیلی صریح... برای مثال کسی که به نماز سر وقت اعتقاد داره حاضر نمیشه که نماز رو کنار بذاره... و در مصداقهای واضح دچار این تغییر نمیشه... چیز دیگهای هم که هست اینه که این تغییرات در کسانی رخ میده که وارد یک ارتباط شتابزده و هیجانی شدند و مدت کوتاهی هم دوام میاره... و تا جایی که بنده دیدم بعد از اینکه رابطه قطع میشه خیلی سریع متوجه اشتباهشون میشن.
اینکه این آقا قبلا با شما به مشکل خورده و حالا دوباره برگشته و اینکه زیاد به نظر نمیرسه رفتارش ایمانی باشه و بیشتر سنتی هست این حالت رو به بنده القا میکنه که دچار انعطافپذیری موقت نیست.
ایشون همون طور که گفتم بیشتر به نظر میرسه که دوست داره همسری امروزی( از نگاه خودش )داشته باشه. گفتید که فامیل دانشگاه رفته کم دارند... همین چیزی که خودتون هم بهش رسیدید درسته... اینکه ایشون یه خانمی رو دیدن که با خانمهای اطرافشون فرق میکنه و دوست داره که همچین همسری داشته باشه اما به دلیل اینکه سنتهای اون در تضاد با رفتار این خانم هست باید تغییراتی در خودش بده...
من فکر نمیکنم ایشون بعد از ازدواج بخوان تغییراتی رو که شما حالا در ایشون میبینید رو بازگردونن به سابق... به عبارتی اگر شما الان میبینید که ماهواره میبینن، بعدا هم خواهند دید. در مورد حجاب هم فکر کنم به همین شکل باشه...
لپ کلام اینکه من تصور میکنم:
ایشون شما رو دوست داره... و دلش میخواد همسری مثل شما داشته باشه... و دلش میخواد همهی این قشنگیها( یعنی شما) مال اون باشه... حرفهایی در مورد موی بیرون افتاده و ... هم به همین دلیل هست.
حالا شما باید فکر کنید چنین مردی رو دوست دارید؟ مردی که داره خودش رو تا حدودی تغییر میده( از نظر ظواهر ) تا شما رو به خودش جلب کنه.
برخلاف دوستان که گفتند ایشون میخواد صرفا شما رو به دست بیاره... بنده موافق نیستم... این حالت رو من زمانی دیدم که رقبایی در کار هستند... بیشتر در محیط دانشگاه و نه خواستگاریهایی مثل مال شما... واینکه این حالتها خیلی زود بعد از قطع ارتباط از بین میره... این که شما گفتید که قبلا با ایشون سر مسایل اعتقادی به مشکل خوردید و حال بعد از ۲ سال! ایشون دوباره به شما فکر کرده، نشون میده که از روی حرص، میل به هدف، اثبات خود به بقیه، لجبازی، انتقام و ... نیست.
یه راهی که به ذهنم میرسه که بتونید رابطه رو مؤثر تر کنید اینه که از کارهایی که میخواید انجام بدید و براتون مهم هست بیشتر صحبت کنید...
مثلا اگر دوست دارید با دوستانتون برید خرید، تفریح یا هرچیزی، این رو الان به ایشون بگید. چیزهای دیگه مثل اینکه: کار خونه باید چه طوری تقسیم بشه، مهارتهای خونهداری شما، نگاهتون به بچهداری و ...
خلاصه اینکه سعی کنید تا جایی که میشه دید خوبی به ایشون بدید که قرار هست با چه دختری ازدواج کنه... چون گاهی مردها به اونجاهای کار دیگه فکر نمیکنن و مثلا همین بیرون رفتن با شما رو مدنظر قرار میده... دیگه با خودش فکر نمیکنه که موقعیتهای دیگهای هم توی زندگی هست که ممکن باب میلش نباشه...
این مسأله خیلی مهم هست. سعی کنید دیدش رو به سمت موقعیتهایی که فکر میکنید زیاد باب میلش نیست سوق بدید ببینید نظرش در مورد اونها چیه...
من تصور میکنم کمی هم نقدش کنید خوب هست، نه نقدهای شخصیتی، بلکه نقدهای مادی... البته گام به گام با اون پیش برید. چون اگر این کار رو درست انجام ندید طرف مقابل دچار بدفهمی میشه... مثلا شما تا به حال در مورد مسایل مالی صحبت نکردید... خوبه که آدم بخواد طرفش رو نگران نکنه اما وقتی در موارد مادی زندگی هم صحبت کنید باعث میشه که از خیالات خارج بشید و به زندگی به چشم واقعی نگاه کنید.
دقت کنید که حرفهای بنده رو لایت بخونید... و بدونید که مایی که اینجاییم روزی اشتباهاتی کردیم... باز هم میتونیم اشتباه کنیم!
علاقه مندی ها (Bookmarks)