به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 39 , از مجموع 39
  1. #31
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 شهریور 92 [ 22:38]
    تاریخ عضویت
    1391-10-01
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    783
    سطح
    14
    Points: 783, Level: 14
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    190

    تشکرشده 264 در 100 پست

    Rep Power
    24
    Array
    الان اوضاع روحیشون چطوره؟ستایش باران ،ازش بخواین بره پیش روانشناس .ایشون احتمالا دچار وسواس فکری عملی هم هستن از طرف دیگه شاید چون شما خیلی در مورد این موضوع صحبت میکنید دنبال جلب توجه هم باشن یعنی شاید راهی را که میتونن با شما حرف بزنن را در این مورد میبینن

  2. کاربر روبرو از پست مفید یکی مثل شما تشکرکرده است .

    setayeshebaran (شنبه 05 مرداد 92)

  3. #32
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 16:08]
    تاریخ عضویت
    1388-12-07
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    3,414
    سطح
    36
    Points: 3,414, Level: 36
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    29

    تشکرشده 11 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    حال روحیش ؟
    حالت عادی داره همیشه و خوبه
    اما وقتی راجع به این موضوع صحبت میکنیم میره تو فکر و اعصابش خورد می شه
    نمی خواد قبول کنه که با امید خیلی چیزا درست میشه
    نمیگم نا امیده ، نه اصلا اینطور نیست اما همش می گه این مشکلی که من دارم یه واقعیته و نمی تونم خودمو گول بزنم
    میگه اونایی هم که می گی امید دارن ، دارن خودشون رو گول می زنن
    منم گفتم گول زدن نیست ، اونا می دونن که یه مشکل یا یه بیماری دارن و این واقعیت رو قبول دارن اما باهاش زندگی می کنن و آینده شون رو وابسته به اون نمی کنن و نمی خوان اول بیماری و مشکل رو در نظر بگیرن بعد برای زندگی تصمیم بگیرن ، اونا در کنار این بیماری و مشکل برای زندگیشون تصمیم می گیرن
    بهش می گم به این مشکل محل نزار ، اصلا ولش کن میگه نمی شه
    ببینید زیادی واقع بینه و این منو اذیت می کنه
    می خوام نظرشو عوض کنم تا حالا که زورم نرسیده ،( با صحبت هام و با وجودم روی خیلی از عقایدش تاثیر گذاشتم اما در این مورد دیگه نمی دونم چیکار باید بکنم )
    می خوام نگاهشو به زندگی مثل آدم هایی بکنم که حتی با وجود دردهای لاعلاج واسه تشکیل زندگی نمی ترسن
    قرار ما هم برای رفتن پیش مشاوره هنوز سر جاشه و زیرش نزدیم

  4. #33
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 شهریور 92 [ 22:38]
    تاریخ عضویت
    1391-10-01
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    783
    سطح
    14
    Points: 783, Level: 14
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    190

    تشکرشده 264 در 100 پست

    Rep Power
    24
    Array
    ببینید هرچه پافشاری کنید بدتر میشه.ایشون این اعتقاد را داره که هیچ کس جای ایشون نیست پس نمیتونه درکش کنه و همه از سردلخوشی حرف میزنن.شما در مورد تغییر دیدگاهش تا خودش نخواد هیچکاری نمیتونی کنی.به نظر من این آقا میترسه از اینکه فکرش را تغییر بده .اون از تغییر در زندگیش میترسه.بعدشم اگه وسواس داشته باشه رفتار معمولیش خیلی نمیتونه بازگو کننده این مشکل باشه چون در ذهن پردازش میشه و نمودش بصورت جسمی بروز میکنه.حتما پیش مشاور برید.خیلی هم سعی نکنید مجابش کنید .به نظر من اصلا شما این مشکلشو یه چیز معمولی بدونید و اینو در رفتارتون هم نشون بدین.شما هرچی بال و پر بدین به این قضیه وضع بدتر میشه

  5. کاربر روبرو از پست مفید یکی مثل شما تشکرکرده است .

    setayeshebaran (یکشنبه 06 مرداد 92)

  6. #34
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 مرداد 93 [ 10:57]
    تاریخ عضویت
    1392-5-02
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    875
    سطح
    15
    Points: 875, Level: 15
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 115 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببخشید من پابرهنه می‌پرم وسط این تاپیک...

    سیر تا پیاز تاپیک رو خوندم... حرفی از علاقه نشنیدم... از کجا می‌دونید این آقا شما رو دوست دارن؟ من درست متوجه نشدم، الآن شما دارید به یک مرد روحیه جنگیدن با بیماریش رو می‌دید یا ایشون رو بررسی می‌کنید که ببینید همسر خوبی براتون هستند یا نه؟ کدومش؟

    اگر نمی‌دونستم که توی چه فرومی هستم... حقیقتاً حدس می‌زدم که اینجا یه فرومی هست برای بحث‌ پیرامون بیماری‌های خطرناک و راهنمایی زوج‌ها در کمک به یکدیگر...

    شما اگر بیماری ایشون رو کلاً Shift-Delete کنید... یک بار بشینید از نو به همه چیز فکر کنید... از ایشون خوشتون میاد؟... نظر ایشون در مورد شما چیه؟

    ببینید... من زیاد وارد نیستم... ولی تا جایی که می‌دونم کسایی که این طور ازدواج می‌کنن... اصلاً روی موضوع حساس نیستن... یعنی هیچ کدوم از دو طرف خیلی روی این قضیه بحث نمی‌کنن... گویا اصلا چیزی نیست... و واقعیت اینه که از نگاه اونها اصلاً چیزی وجود نداره... نه اینکه اونها نمی‌بینن... به قولی می‌شه گفت این مشکل( از نگاه غیر خودشون) یک امر طبیعی و روتین هست...

    من با توجه به گفته‌های شما حدسم اینه که اگر این بیماری وجود نداشت... شما دو نفر اصلاً به هم فکر نمی‌کردید!

    شما از کی متوجه این بیماری شدید؟ یعنی اون موقع رابطتون با ایشون چقدر عمیق شده بود؟

  7. کاربر روبرو از پست مفید myself تشکرکرده است .

    setayeshebaran (یکشنبه 06 مرداد 92)

  8. #35
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 16:08]
    تاریخ عضویت
    1388-12-07
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    3,414
    سطح
    36
    Points: 3,414, Level: 36
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    29

    تشکرشده 11 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    راست می گی ، تا خودش نخواد من کاری نمی تونم بکنم !

    myself عزیز ، ما مدت هاست با هم هستیم ارتباطمون سطحی نیست ، به هم علاقه داریم و داریم قضیه با هم بودنمون رو بررسی می کنیم
    خونواده های هر دومون هم در جریان همه اتفاقات و صحبت های بینمون هستن و اول خواستن که خودمون به نتیجه برسیم بعد اونا وارد عمل بشن
    نه اتفاقا صحبت ما پیرامون بیماری نیست ، شما اشتباه برداشت کردی ، من و م . ه از خیلی جهات به هم نزدیک هستیم اما خود من دارم از شما دوستان راهنمایی می خوام که بتونم درست و سنجیده عمل کنم
    م . ه از اول ارتباطمون قضیه بیماری رو به من گفت ، و ما چیز پنهونی از هم نداریم

  9. #36
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 مرداد 93 [ 10:57]
    تاریخ عضویت
    1392-5-02
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    875
    سطح
    15
    Points: 875, Level: 15
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 115 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    این رو سرسری نگیرید...

    ببینید... من زیاد وارد نیستم... ولی تا جایی که می‌دونم کسایی که این طور ازدواج می‌کنن... اصلاً روی موضوع حساس نیستن... یعنی هیچ کدوم از دو طرف خیلی روی این قضیه بحث نمی‌کنن... گویا اصلا چیزی نیست... و واقعیت اینه که از نگاه اونها اصلاً چیزی وجود نداره... نه اینکه اونها نمی‌بینن... به قولی می‌شه گفت این مشکل( از نگاه غیر خودشون) یک امر طبیعی و روتین هست...

    یه عزیزی در مورد خانواده‌ی جانبازان گفتند... در مورد اون‌ها تقریباً حالت بالاست... اگر شما قضیه‌ رو می‌بینید و بهش خیلی فکر می‌کنید یعنی براتون طبیعی نیست... این برداشت بنده بود.

    اظهار نظر در مورد وضع شما حقیقتاً دلهره آوره... آدم می‌ترسه چیزی بگه که تأثیر بدید بگذاره.

    سربلند و سلامت باشید.

  10. #37
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array

    سلام ستایش باران عزیز

    چه عجب بالاخره چشممون به جمالت روشن شد . یادت هر ازگاهی مهمان دلمان میشد . همین چند وقت پیش با بالهای صداقت حرفت رو زدم و یادت کردیم . سری هم به اون تاپیکت که با بالهای صداقت گفتگو در آن داشتی و گاهی هم من می آمدم زدم .

    از شیدا خبر داری ؟


    خب از حال و احوال بگذرم و برم سر اصل مطلب .

    ستایش جان تو دختر با احساسی هستی و من تقاضا می کنم در این مورد کاملاً احسات را تعطیل کنی و میل به دلسوزی را هم کامل بگذاری کنار که این کار به آسانی هم صورت نمیگیره . بعدش تمام عوارض زندگی با چنین شرایطی را بسنجی بخصوص بی میلی این آقا به ادامه را که از تلاش برای منصرف کردنهای تو پیداست را جدی تر از همه عوارض دیگر در نظر بگیر . چون بالاخره این وضعیت فشارهای عصبی خاص خود را دارد که روز به روز ممکن هست بدتر هم شود لذا با نظر به اینکه خودش هم مایل به ادامه نیست ، فردای زندگی وضعیت برای تو ، تنهایی با شرایطی سخت دست و پنجه نرم کردن و حتی سرزنش او را هم شنیدن است .

    نکته دیگر اینکه به هیچ وجه بابی برای بهبود باز نکن و تصمیم بگیر . یعنی تنها بر اساس واقعیت موجود با احتمال بدتر شدن بررسی کن و تصمیم بگیر . روی ذهنیات و احتمالات مثبتی که زمینه واقع بینانه ندارد اصلاً حساب باز نکن . ما به افراد توصیه می کنیم حتی روی تغییرات رفتاری افراد هم حساب باز نکنند و فرد را همانگونه که هست ببینند و ضعفهای پنهانی که آشکار خواهد شد را هم احتمال بدهند و تصمیم قاطع بگیرند تصمیمی عقلایی و قاطع ، چه رسد به وضعیت جسمی و بیماری .....

    بهترین کار این هست که حتی بدتر شدن وضعیت در عین زنده ماندن ، یا قطع حیات .... ، هردو را در نظر بگیری و بدور از احساسات ، کاملاً یک خود عقلانی بشوی و تصمیم بگیری . این مدت در ارتباط بودن برای شناخت و هرگونه وابستگی احتمالی را نادیده بگیر و مزایا و معایب پذیرفتن و ازدواج کردن و مزایا و معیاب نپذیرفتن را در نظر بگیر و ترحم و عذاب وجدان را هم نسبت به تصمیم ادامه ندادن را بگذار کنار و بسنج .


    از تاپیک زیر برای تصمیم گیری هم استفاده کن :


    http://www.hamdardi.net/thread-10711.html








  11. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    setayeshebaran (یکشنبه 06 مرداد 92), بی دل (یکشنبه 06 مرداد 92), صاعد (یکشنبه 06 مرداد 92)

  12. #38
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 16:08]
    تاریخ عضویت
    1388-12-07
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    3,414
    سطح
    36
    Points: 3,414, Level: 36
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    29

    تشکرشده 11 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم
    وای فرشته مهربون نمی دونی چقدر خوشحالم کردی ! واقعا خوشحالم ، واقعا
    مرسی که اومدی ، دوست دارم ، دلم واسه بالهای صداقت هم تنگ شده ، نه از شیدا خبری ندارم
    مدتها اینجا نبودم
    ای خدا ! مندم چیکار کنم ، م ه می ترسه، منم نمی دونم چیکارکنم
    من از سر دلسوزی نمی خوام کاری بکنم ، دوسش دارم و قبولش دارم واسه همین نمی خوام از دستش بدم واسه همین مبارزه میکنم
    فرشته جونم ، حرفاتو قبول دارم اما واقعا نمی شه امیدوارش کرد ؟
    بگو چیکار کنم ، مغزم کار نمی کنه

    - - - Updated - - -

    از همین جا به بالهای صداقت عزیز هم سلام عرض میکنم
    دلم برات تنگ شده
    بالهای صداقت عزیز تونستی بهم سر بزن
    فرشته مهربونم به بالهای صداقت بگو بیاد پیشم ، به شنیدن حرفای بالهای صداقت عزیز هم احتیاج دارم ، وجودش آرومم می کنه

  13. #39
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 16:08]
    تاریخ عضویت
    1388-12-07
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    3,414
    سطح
    36
    Points: 3,414, Level: 36
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    29

    تشکرشده 11 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    این روزها هم از همکاران مرد و اطرافیانم رفتارهایی می بینم که بیشتر قدر م . ه رو می دونم و سعی میکنم حفظش کنم

  14. کاربر روبرو از پست مفید setayeshebaran تشکرکرده است .

    majid_k (یکشنبه 06 مرداد 92)


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 29 خرداد 94, 23:53
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 18 مهر 93, 22:24
  3. دخالت خانواده در امور شخصی
    توسط roze-zard در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 25 مرداد 91, 01:39
  4. کمک فوری:دزدیه شدن وب کم شخصی و تهدید به برقراری رابطه
    توسط sema در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 14 خرداد 91, 02:03
  5. انتخاب شغل و دغدغه های شخصی
    توسط محمد ضا در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 08 بهمن 86, 16:49

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.