سلام دوستان
من پسری هستم که قصه ی زندگیم یکم متفاوت با بقیه هست !
حدود 2 سال قبل دختر خانمی از هم کلاسی ها مستقیما به من ابراز علاقه کرد و در خواست آشنایی و با هم بودن ! داستانش زیاده !
بعد از چند ماه از آشنایی گفت سال قبل با پسری دوست بوده و فهمیده که پسره دروغ گفته همه چی رو و با در جریان قرار گرفتن پدر و مادرش همه چی تموم شده !
این رو هم بگم که من تا اون لحظه با هیچ دختری نبودم .
با گفتن این حرف یکم شوکه شدم ولی گفت دیگه راهو درست و میخواد انتخاب کنه و سرش به سنگ خورده !
منم گفتم مهم نیست و گذشتم .
بعد از یه مدت فهمیدم تو فیس بوک با پسری چت میکنه و شماره داده !
بهش گفتم و کلی گریه کرد و گفت گول خورده و گفت من در کنار تو خوب میشم چون تو خوبی .
من بخشیدم .
بعد از مدتی فهمیدم به یکی از دخترای کلاس گفته بره از یکی از پسرا بپرسه که بهش علاقه داره یا نه ؟!
من فهمیدم و نزدیک به یک هفته گریه میکرد و خواهش تمنا که اون دختره گولم زده و گرنه من قصدم این نبوده !
بازم بخشیدم !
بعد از مدتی ما رفتیم خواستگاری 5 بار رفتیم !
تو همون ایام خواستگاری رفتن دیدم اس ام اس زیاد میده بهش گفتن چه خبره اولش نگفت اما بعد گفت تو ایستگاه اتوبوس پسری اومده جلو ابراز علاقه کرده منم باهاش حرف زدم و از خانوادم و شرایط گفتم و شماره منو هم داشته !!!
و در جواب من که گفتم این چه کاریه که تو کردی گفت هنوز که بین ما چیزی معلوم نشده من نمیتونم فرصت هامو از دست بدم !!
که وقتی این حرفو زد من غش کردم و با اورژانس رفتم بیمارستان و بستری شدم .
از همون روز با گریه کرد و قسم خورد کهمن تازه فهمیدم تو واقعا چقدر منو دوست داری و عذاب وجدان گرفتم و میخوام جبران کنم .
من باز بخشیدم چون دوستش داشتم !
ما باز رفتیم خواستگاری اما به دلیله شرایط سخت خانوادش وصلت انجام نشد !
من گفتم با این شرایط واقعا نمیتونم بیام جلو و اون گفت که مامانش اینا کوتاه نمیان و از طرفی گفت که نمیتونه رو هوا باشه !
من گفتم این شرایط واسه من سنگینه مخصوصا که الان دانشجو هستیم بیا صبر کنیم آخره درس هم شاید مامانت اینا کوتاه بیان هم من شرایطم بهتر میشه !
و گفتم اگر هم تو این فاصله خواستگار خوبی داشتی مجبور نیستی به خاطر من وایستی اما من به خاطر تو وای میستم و به سمت کسی نمیرم .
گفت نه باید فکراتو بکنی و تا فلان تاریخ جواب قطعی بدی ! منم گفتم نمیتونم الان دیگه بیام جلو و اینم بگم که ایشون میگفت اگر بخواد صبر کنه باید با هم راحت باشیم چون اینجوری سختشه و نمیتونه تحمل کنه چون خیلی احساسی هست و نمیتونه کسی رو بخواد اما راحت نباشن !!
منم گفتم نه من در حد اس ام اس و دانشگاه و نهایت بیرون رفتن هستم !
خلاصه گفت پس تمام و منم گفتم ok !!
تعطیلات عید شد ومن دیدم یکی دفعه با کلی پسر تو فیس بوک دوست شد و بعد فهمیدم که با 3 4 نفر از اونو شماره داده و حتی قرار ملاقات گذاشتن و یک نفر هم تو خیابون آشنا شدن و شماره دادن به هم بعد از عید میدیدم که دایم اس ام اس میده و بهش زنگ میزنن نمیدونم چرا اما نتونستم به روم نیارم :(
آخه با تمام مسائل نمیدونم چرا دوستش داشتم و حتی تو ذهنم بود که باز آخرای درس برم جلو .
خلاصه رفتم و بهش گفتم از تمامه این کارایه کثیفش خبر دارم و گفتم دیدی تو تغییر نکردی و باز این کارا میکنی !
گوشیشو محکم کوبید به زمین و شکست و زد زیره گریه که من خودم حالم از این کارا بهم میخوره و اما از وقتی تو رفتی من خیلی روم فشار بوده و به این راه کشیده شدم !فت نماز شروع کرده و میخواد زندگیشو اصلاح کنه .
خلاصه من باز تحته تاثیر قرار گرفتم و بخشیدم . شاید بگیم اصلا چرا رفتم جلو چون نمیتونستم ببینم به راه بد کشیده شده آخه بدیشو نمیخوام :(
خلاصه باز همه دوستای فیس بوکو پاک کرد .
بعد از حدود 2 ماه چند روز پیش دیدم تو فیس بوک داره با پسری چت میکنه و کلی اطلاعات به هم دادن و از آخرم به پسره شماره داد و ....
آخه ما پسورد فیس بوک همو داریم !
من دیگه تپش قلب گرفتم و دنیا رو سرم خراب شد و فرداش بهش گفتم و گفتم که متاسفم برات که تو عوض بشو نیستی .
و دیگه هم جوابشو ندادم تا الان !
اما باز کلی گریه داره میکنه این چند روز میگه مرتب نماز شروع کردم و بعد از نماز مرتب صلوات نظر کردم و میفرستم ، شماره تلفنشو عوض کرده و دائم اس ام اس میده که منو ببخش و بهم یه فرصت دیگه بده من میتونم عوض بشم اما تو باید باشی .من جواب نمیدم اما دیگه و انم اس میده که حالا میبینی که من عوض میشم و بعد تو از این کارت پشیمون میشی که منو رها کردی !!!!
دائم تو فیس بوک مطالبه عاشقانه میذاره که منو ببخش و باید کمکم کنی تا به همه جا برسم !
اینم بگم که من تو این دوسال حتی به خاطر این دختر هرچی مامانم میگفت بریم واست جای دیگه میگفتم نه و حتی به سمت دختری دیگه نرفتم چون در خودم احساس تعهد میکردم اما ایشون .....!!!
حالا من نمیدونم چه کار کنم وقعا دیگه نمیتونم حرفاشو باور کنم و گریه هاش واسم رنگی نداره نظره شمادوستان چیه ؟
هم خانوما هم آقایون لطفا نظر بدین که اگر شما بودین چه میکردین ؟
اصلا همچین دختری دیدین تا به حال ؟
از این که وقت میذارین ممنونم .
علاقه مندی ها (Bookmarks)