به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 17 , از مجموع 17
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 تیر 93 [ 21:39]
    تاریخ عضویت
    1392-3-02
    نوشته ها
    90
    امتیاز
    872
    سطح
    15
    Points: 872, Level: 15
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 75 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من پیشنهادم اینه که اینقدر عجول نباشی..به قول دوستان خیلی داری تند میری..اگه قبل از ازدواجت بود و میخواستی راجع به این آدم تصمیم بگیری این سخت گیری و عجلت صحیح بود..اما شما الان دیگه ازدواج کردی و اون آقائی که داری راجع بهش صحبت میکنی شوهرته..یکم آروم باش..واسه جدائی دیر نمیشه...ماجرای شما هم واقعا فکر نمیکنم چیزی باشه که نیاز به جدائی داشته باشه..بعضی از خانوما هستن علنا میدونن شوهرشون با کسای دیگه هم هست اما جا خالی نمیکنن و زندگیشونو حفظ میکنن..البته به همون سیاست زنانه که بهت گفتم..شما که اینم نمیدونی..فقط گاهی شک میکنی..از روی شک هم که نمیشه زندگی رو بهم زد..
    من تجربه ام زیاد نیست..اما باخانومای متاهل زیادی که در ارتباط هستم راجع به این مسائل سوال میکنم..کلا رو مردا.تهدید.بحث و دعوا جواب نمیده..اگه بخوان کاری هم بکنن.تهدیدشون کنی یا با بحث اعصابشونو خورد کنی اون کارو انجام نمیدن..البته شما باید بری پیش مشاور هم اینکه جریان زندگیتو با جزئیات تعریف میکنی هم اون تجربشو داره کامل راهنمائیت کنه..فقط عزیزم صبور باش و از زنانگیت استفاده کن

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 خرداد 92 [ 17:20]
    تاریخ عضویت
    1392-2-26
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    173
    سطح
    3
    Points: 173, Level: 3
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 22 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزان من.ممنون از شما دوستان

    راست میگی خوش خبر جان ,خودم اعتقاد دارم ,که برای جدا شدن عجله ای نیست. اما این حرفش که , دو هفته فکر کن ,می خوای بمون یا برو .
    خیلی هولم کرد.استرس و دلشکستگی بدی روم گذاشت.

    تا آخرین لحظاتی که می شد, سعی می کنم, لیست درست و کاملی از این مواردی که گفتین تهیه کنم.میبرمش لیستم و پیش مشاور , که استاندارد باشه.ممنون از نکاتی که گفتین.

    درسته احتمال تغییرش کمه و اینو خوب میدونم. اما از پذیرشش واقعا می ترسم. چون چیزی که برام شک ایجاد میکنه , مربوط به این مورد که احساس تعهد نداره به من و فقط به من احساس مسئولیت داره همین.

    انقدر دلم می خواست خودم این کار و باهاش میکردم بفهمه چه ایجاد نفرتی میکنه این کارش که من و تحت فشار گذاشته.
    کاش این عجله از جانب من بود.کاش من تند میرفتم و با این گفته ی شما کمی فکر می کردم برای صبر و شکیبایی.

    درسته همهی حرفاتون. ممنون , باشه حتما پیش مشاور رفتن رو ادامه می دم .حرفای شما و مشاور در آرامش من تاثیر گذاره.منم واقعا مشکل وحشتناکی نمی بینم, در زندگیم ,که بخوام بهم بزنم.

    ولی رفتار ها و افکار همسرم مدام زندگیمونو میبره به سمت , بحران و بزرگ نمایی میکنه ,همه چیز رو.نمی دونم چرا؟!

    به نظرم مفید ترین کار تهییه این لیست.با تجربیاتتون بگین

    یه زن توقعاتی که از همسرش باید داشته باشه چیست؟

    و از زندگی مشترک چه توقعاتی داشت؟

    جواب این سوالات دوستمون به من کمک می کنه فقط خودبین نباشم و منطقی تر به زندگیم و توقعات خودم جهت بدم.واقعا از این که وقت میگذارید ممنونم.
    از دیروز انقدر این شعر و مرور کردم که بهم امید بده . بیشتر از خودم انرژی بذارم
    اگر آن کرد گروسی بدست آرد دل مارا
    بدو بخشم تن و جان و سر و پا را

    جوانمردی به آن باشد که ملک خویشتن بخشی
    نه چون حافظ که می بخشد سمرقندوبخارا را

    جواب: اگر آن مه رخ تهران بدست آرد دل مارا
    به لبخند ترش بخشم تمام روح و معنا را

    سرو دستو تن و پا را که گور می بخشند
    نه بر آن مه لقای ما که شور افکنه دنیا را



  3. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 12 بهمن 92 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1390-11-16
    نوشته ها
    171
    امتیاز
    4,421
    سطح
    42
    Points: 4,421, Level: 42
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    182

    تشکرشده 174 در 86 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    زندگي مشترك خيلي ارزش داره.ارزش صبر و گذشت و فداكاري.
    توقعات به نظر من تا حدودي شخصيه.اما اينكه هر دو طرف بايد نسبت به تاهل احساس تعهد كنن كلي هست.هر كسي اين تعهد را يه جوري معني ميكنه.يكي فقط به اينكه از نظر ج ن س ي به هم وفادار باشن براش كافيه يكي ديگه ميگه نه همسر من نبايد با هيچ جنس مخالف ديگه اي حرف بزنه.
    يه سئوال قبل از ازدواج ميدونستي كه مثلا شوهرت اهل دور دور بازي هست؟اگه رفتاراي الان همسرت را قبل از ازدواج ميدونستي و باهاشون مخالف بودي بايد در موردشون با همسرت صحبت ميكردي و توقعاتت را اون موقع ميگفتي.

    - - - Updated - - -

    سلام
    زندگي مشترك خيلي ارزش داره.ارزش صبر و گذشت و فداكاري.
    توقعات به نظر من تا حدودي شخصيه.اما اينكه هر دو طرف بايد نسبت به تاهل احساس تعهد كنن كلي هست.هر كسي اين تعهد را يه جوري معني ميكنه.يكي فقط به اينكه از نظر ج ن س ي به هم وفادار باشن براش كافيه يكي ديگه ميگه نه همسر من نبايد با هيچ جنس مخالف ديگه اي حرف بزنه.
    يه سئوال قبل از ازدواج ميدونستي كه مثلا شوهرت اهل دور دور بازي هست؟اگه رفتاراي الان همسرت را قبل از ازدواج ميدونستي و باهاشون مخالف بودي بايد در موردشون با همسرت صحبت ميكردي و توقعاتت را اون موقع ميگفتي.

  4. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 خرداد 92 [ 17:20]
    تاریخ عضویت
    1392-2-26
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    173
    سطح
    3
    Points: 173, Level: 3
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 22 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khoshkhabar نمایش پست ها
    سلام

    زندگي مشترك خيلي ارزش داره.ارزش صبر و گذشت و فداكاري.
    توقعات به نظر من تا حدودي شخصيه.اما اينكه هر دو طرف بايد نسبت به تاهل احساس تعهد كنن كلي هست.هر كسي اين تعهد را يه جوري معني ميكنه.يكي فقط به اينكه از نظر ج ن س ي به هم وفادار باشن براش كافيه يكي ديگه ميگه نه همسر من نبايد با هيچ جنس مخالف ديگه اي حرف بزنه.
    يه سئوال قبل از ازدواج ميدونستي كه مثلا شوهرت اهل دور دور بازي هست؟اگه رفتاراي الان همسرت را قبل از ازدواج ميدونستي و باهاشون مخالف بودي بايد در موردشون با همسرت صحبت ميكردي و توقعاتت را اون موقع ميگفتي.
    سلام عزیزم. تنها چیزی که می خواستم ,از همسرم این بوده و هست که, بگه , بخنده, شاد باشه ,حتی درد و دل کنه, ولی حد و حدود قائل بشه , بین خانم و آقا.

    رفتار اجتماعیش نشون دهنده ی یه مرد سنگین باشه نه جلف. شوخی کردن تو ذات من و همسرم هست, اما من حد و حدود هر آدمی رو با رفتارم مشخص می کنم.توی محیط کار با همه دوستم ولی حریم ها مشخص.
    جوری به همکار مردم اس ام اس میدم ,که متوجه شه اس ام اس برای مواقع ضروریه نه جک فرستادن و....
    ولی سبک شوهرم با حس, کنکاش دیگران و خود کم بینی همراه , که خوشایند نیست برام.
    تعهد با حساسیت خانم ها معنی نمی شه, با تعریف عرف(چون جامعه همیشه در حال تغییر) و انسانیت معنی می شه.

    بعد عقد فهمیدم.دیر بود که برای موضوعی که 70 درصد جوان ها اهل این دور دور ها بودند و هستند.بهم بزنم. با حرف و این ها کلا لج میکنه.درک نمی کنه.

    اصلا برام مهم نیست که دوست دختر داشته نداشته و شیطون بوده یا نبوده.برای هرکی مهم باشه اشتباه.

    تنها موردی که مهم بود اصرار باور نکردنی (از یک مرد پر شرو شور برای ازدواج) داشته.وقتی اومد خواستگاری این مصمم بودنش کافی بود. عصابم خورده ازش. اصرار برای چی داشت؟!
    نه رابطه ی موفقی داره با من ونه عاطفی برخورد کرد و نه تعلقی داره و نه هیچی...فقط تملک محض
    خسسسسسسته ام .سخته ته دلم نمی خوامش فقط احساس مسئولیت می کنم.

    چه جوری با این احساساتم نکات مثبت زندگیم رو پیدا کنم.چه جوری؟کمکم کنین...

  5. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 مرداد 92 [ 05:21]
    تاریخ عضویت
    1392-3-01
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    142
    سطح
    2
    Points: 142, Level: 2
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    48

    تشکرشده 34 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    لیلای عزیز فکر میکنم مشکلت غیر قابل حل نیست که جدا شی... فقط باید بتونی با کمک مشاور یاد بگیری چجوری جذبش کنی.

    وقتی جدا بشی مدتی بگذره، دیگه این احساسای بد که یادت نمیاد ، فقط خوبیهاش میاد تو ذهنت بعد میگی چی کار کنم برگرده.. اون موقع میفهمی چقدر دوسش داشتی..

    بابااا همسرته.. سالهاست با همید.. من از نامزدم که 2 سال فقط با هم بودیم و 1000 تا مشکل بدتر داشتیم و همه %100 میگفتن اون مریض هست جداشدم، الان یه وقتایی میگم

    شاید میتونستم مبارزه کنم و درستش کنم.. الان حتی کتک زدنش یادم میاد میگم تقصیر خودم بوده رفتار من عصبیش میکرده، لجبازش میکرده...

    فکر ساختن باش نه جدایی..

  6. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 خرداد 92 [ 17:20]
    تاریخ عضویت
    1392-2-26
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    173
    سطح
    3
    Points: 173, Level: 3
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 22 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط من مریمم نمایش پست ها
    لیلای عزیز فکر میکنم مشکلت غیر قابل حل نیست که جدا شی... فقط باید بتونی با کمک مشاور یاد بگیری چجوری جذبش کنی.

    وقتی جدا بشی مدتی بگذره، دیگه این احساسای بد که یادت نمیاد ، فقط خوبیهاش میاد تو ذهنت بعد میگی چی کار کنم برگرده.. اون موقع میفهمی چقدر دوسش داشتی..

    بابااا همسرته.. سالهاست با همید.. من از نامزدم که 2 سال فقط با هم بودیم و 1000 تا مشکل بدتر داشتیم و همه %100 میگفتن اون مریض هست جداشدم، الان یه وقتایی میگم

    شاید میتونستم مبارزه کنم و درستش کنم.. الان حتی کتک زدنش یادم میاد میگم تقصیر خودم بوده رفتار من عصبیش میکرده، لجبازش میکرده...

    فکر ساختن باش نه جدایی..
    سلام مریم عزیزم. ممنون از پاسخت. همه ی حرفات درسته. چشم.

    راست میگی که بعدا آدم فقط خوبیهاش یادش میاد و افسوس دور بودنش. واقعا از این روحیات ما آدم ها در عجبم که هستن یه جور درد و نیستن یه جور دیگه.

    از مسافرت برگشته . راستش حس علاقه ای بهش ندارم. بازم دروغ گفت. سفر تفریحی رو چسبوند به کارش.با دوستاش رفته بودن.

    کار بدی می کنه, من رو بچه فرض می کنه و منم ,برای اینکه بدش نیاد, نباید بهش بفهمونم ,فهمیدم که کاری نرفتی, دروغ گفتی.

    بیچاره زن های دوستاش, انقدر مرد هاشون میرن مسافرت مجردی و نمی تونند با زن هاشون خوش باشن. می خوان کارایی کنن, که با وجود زن هاشون نمی تونند, کنند. واقعا این زندگی ها سالم هست؟!

    همسر منم افتاده با اینا وانگار می خواد فرار کنه و نمیدونم چرا نمی خواد شاد باشه, وقتی باهم هستیم. البته همش این تفاوت فکریمون, باعث ناراحتی و معذب بودنش می شه.
    کاش حداقل منم آزاد می گذاشت و یا منم با دوستام برم مسافرت.

    چه عیبی داره زن و شوهر گاهی برن یه نفسی بکشن.اما قصد و قرض همسرم از دور بودن من , آزارم میده. در غیر این صورت من با مسافرت مجردی مشکلی ندارم.کارمم جوری نیست , اسم جلسه بذارم روش و برم دو روز بعد بیام.

    اما از اول ازدواج اصلا نمی خواد با من باشه.همیشه تو تفریح هامون یکی رو دخیل می کنه.

    حتی قبول نمی کنه ,بریم تنهایی سینما! تو سینما که بقیه باهاش بگو , بخند ,نمی کنند که بخوایم با جمع بریم.

    چی کار کنم که آروم باشم و کاری به کارش نداشته باشم.از روزی که اومد, همش نگاه قهرمانه داره:
    انگار با نگاهش میگه ,تهدیدت کردم آدم شدی
    دیگه بل بل نمی کنی. با تو باید اینجوری رفتار کرد.

    من اسم این و نمیذارم انسانیت.من و به زور و جبر نشونده سر زندگیم و تازه راه تسلیم شدن منم , یاد گرفته.

    تو همین چند روز , بهش می خندم , بوسش می کنم , ولی دیگه از علاقه ام خبری نیست.از عادت شده...
    نمیدونم ولی نمی تونم به عشق فکر کنم, خل شدم. نمی فهمم , چرا بغلش می کنم و بوسش می کنم , در حالی که حتی احساس ج ن س ی هم دیگه بهش ندارم.
    اگر همین احساس و از دست بدم, دیگه رابطه ای هم نداریم , چون همیشه از جانب من و هر 10 روز یه بار راضی می شد تازه اکثرا با غر!!!

    دوستان ساکت نباشید. حرفاتون من و به راه درست تری سوق میده...
    ویرایش توسط leyla.M90 : پنجشنبه 09 خرداد 92 در ساعت 10:15

  7. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 خرداد 92 [ 17:20]
    تاریخ عضویت
    1392-2-26
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    173
    سطح
    3
    Points: 173, Level: 3
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 22 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستای خوبم.

    اولین قدمی که می خواهم بردارم. اینه که هیچ وقت اطرافیان درکم نکردن و همیشه هر کاری کردم به تقلید و نصیحت دیگران بوده.

    فهمیدم مشکل خودم اینه که هیچ وقت درک نشدم برای همین هم نمی تونم و بلد نیستم درک کنم کسی رو.

    همسرم بیش تر احتاج داره درکش کنم. تو تاپیک بعدی کمکم کنید چه جوری این کارو کنم.

    تصمیمم رو گرفتم. می خواهم بمونم. به هر قیمتی که هست. دوسش ندارم. اما نمی خوام از روی ضعف از این زندگی بگذرم و بگم نتونستم و ....

    فقط الان بگین :
    بهش چه جوری بگم میخواهم به زندگیمون ادامه بدم که سوئ استفاده نکنه؟نمی خوام راه تهدید و یاد بگیره که هر بار منت بذاره خودت خواستی و ....
    خواهش می کنم تو این دوران تنهام نزارید. درست عمل کنم.

  8. کاربر روبرو از پست مفید leyla.M90 تشکرکرده است .

    شمیم الزهرا (پنجشنبه 09 خرداد 92)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. به زندگی مون یه فرصت دیگه دادم و اینبار هم جدا نشدم.....
    توسط یاسمن. در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: چهارشنبه 26 اسفند 94, 11:59
  2. فقط یک هفته فرصت دارم یه رابطه یکساله رو فراموش کنم.اما ...
    توسط خوشبختی در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: یکشنبه 26 آبان 92, 19:44
  3. شوهرم فرصت جبران اشتباه به من نمی دهد!
    توسط nazanin_60 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 10 بهمن 90, 10:52
  4. اگر امسال آخرین فرصت باشه؟
    توسط یک زن امیدوار در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 03 دی 90, 12:02
  5. به من فرصت بده ....
    توسط erfan25 در انجمن ادبیات و عرفان
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 01 تیر 87, 22:25

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.