نه نترس اگه به کاراش اهمیت ندی و وانمود کنی که برات کاراش مهم نیست جزئی از زندگیش نمیشه ببین تو خودت الان از دست کارای تکراری و همیشگی اون خسته شدی مطمئن باش اونم از کارای بیهوده و وقت تلف کنی خودش خسته میشه فقط در صورتی که عکس العملی از طرف تو نبینه.
اما در مورد پدرت که تماس نگرفته من فکر می کنم به شوهرت می گفتی من دوست دارم امروز زنگ بزنی به پدرم تبریک بگی بهتره اما نه با بدقلقی و ناراحتی چون همیشه باید به مردها گوشزد کرد یه سری از کاراشونو تا بفهمن .مثلا یادته گفتم هفته پیش شوهرم امد خونه مامانم سرسنگین بود؟من اون موقع که امدیم هیچی نگفتم فردا شبش فقط بهش گفتم به نظر خودت کارت درست بود فقط همین اونم با عصبانیت نه خیلی اروم و بی خیال اونم گفت خوب دیگه نگو و رفت تا روز پدر که رفتیم خونه مامانم شبش موقع شام به من زنگ زد گفت من شاید یه کم دیر تر بیام مثلا یه ساعت دیگه منم گفتم همه امدن برای شام می خوایم بخوریم ولی خوب باشه اگه تا یه ساعت دیگه میای برو ولی اگه بیشتر طول میکشه نمی دونم مامانمم ناراحت شد ولی من دیدم 5 دقیقه دیگه زنگ زد گفت نمیرم الان میام بعد اخر شبش که امدیم خودش گفت اگه می رفتم معامله خوبی بود ولی خونه مامانت بد میشد.به نظر من باید اشتباهات مردها مخصوصا توی این زمینه ها بهشون خیلی با ارامش گفت تا پی ببرن من اوایل که تجربه نداشتم اشتباهاشو می گفتم ولی با دعوا و ناراحتی و همین باعث دعوامون میشد تو هم اگه در مورد همین مسئله به شوهرت می گفتی بهتر بود حداقلش اگه زنگ هم نمیزد یه خورده توی خودش دو دوتا چهارتا می کرد برای دفعه های بعد.ولی در مورد مسئله خیانتش به نظرم هیچی نگی و به روت نیاری بهتره تا براش عادی نشه
علاقه مندی ها (Bookmarks)