با سلام به همه دوستان
من یک سال ازدواج کردم همسرم مرد خوبیه . و من خیلی دوستش دارم . اما یک اشکال خیلی بزرگ داره خیلی خیلی زود عصبانی میشه سر هر چیزی که حتی فکرشم نمیکنید سر هر موضوع کوچیکی بهم میریزه و داد میزنه سرم و بهم بی احترامی میکنه . و من معمولا سکوت میکنم تا اروم بشه بعدش خودش میاد میگه ببخشید اما انقدر این موضوع تکرار شده که کم کم دارم از درون عذاب میکشم حتی بهش گفتم خب اینکار را نکن که بعدش بگی ببخشید میگه خب دیگه نمیگم ببخشید !!. احساس میکنم احساسم نسبت بهش مثل قبل نیست .
ولی مشکل اصلی از اینجا شروع شد که همسرم، یکی از خواهرهاش که شهرستان تصمیم گرفت بره کلاس خیاطی و سه ماه بیاد تهران همسرم بدون اینکه نظر من را بخواهد گفت سه ماه بیاد پیش ما ،منم ناراحت شدم بهش گفتم چرا قبلش از من هم مشورت نگرفتی من نمیتونم سه ماه اونم بدون تو این شرایط را تحمل کنم برام سخته خب بره پیش اون خواهرش اما همسرم گفت من برادرشم خونمه اختیارش را دارم و بعد یکسال شروع کرد به فحش دادن به من که خفه شو و گمشو برو خونه پدرت تو خیلی بی شعوری که این حرف را میزنی احمقی من بعد اون روز یک شب نخوابیدم با اینکه همسرم اومد و عذرخواهی خیلی کوچیک کرد اونم به زور من اما احساس خفگی دارم نمیدونم یعنی این موضوع برای همه پیش میاد ؟ من حرفی نزدم گفتم چرا فحش میدی گفت چون بی شخصیتی چون خودت برای خودت احترام قائل نیستی . تروخدا کمک کنید من چطور بهش بگم دلم بدجور شکسته دارم فیلم بازی میکنم نمیتونم از فکرش در بیام دلم می خواست متنی را بدم بهش بخونه راجب اثار فحاشی اما پیدا نکردم چیکار کنم ؟ این موضوع اذیتم میکنه از همه مهمتر تکرار دوباره اش >. میدونم اگر بهش بگم میگه من که گفتم ببخشید ولی اصلا متوجه نمیشه که این موضوع چیز کوچیکی نیست .
علاقه مندی ها (Bookmarks)