سلام . من و همسرم 3 ساله که با هم ازدواج کردیم . همدیگرو خیلی دوست داریم و خودمون دوتا بها هم مشکل خاصی نداریم و (اگر دیگران بذارن) زندگی نسبتا آرومی رو در کنار هم تا زمانیکه همسرم عصبانی نشه . می دونم که هر همه خوبی ها نمی تونه در یه نفر خلاصه بشه می دونم اگه این صفت بدو داره کلی هم خوبی داره ولی این رفتارش منو می ترسونه ، عذابم میده . خیلی سعی کردم با صحبت حلش کنم نشد ویا اینکه عکسل العملی نشون ندم ولی نشد . اون راه خودشو ادامه می ده و حرف هیچکسو گوش نمی ده .
من آدم تقریبا آرومی هستم و وقتی عصبانی می شم خیلی زود هم آروم میشم ولی همسرم خدانکنه که عصبانی بشه مگه از خر شیطون پیاده میشه .
من آدم مذهبی نیستم ولی یه سری اعتقاداتی دارم که برام مهمه و بهش ایمان دارم ولی همسرم نه هیچی براش مهم نیست وقتی عصبانی میشه یه زمین و زمان فحش میده از خدا گرفته تا ... به همه بد و بیراه میگه و اهانت میکنه . اینا منو میترسونه
یه من خونه نبودم با یکی دعواش شده بود زده بود قرآنی رو که جلوی آینه و شمعدونم بود پاره کرده بود . وقتی اومدم خونه و متوجه شدم کلی گریه کردم ولی اون به کار خودش اهمیت میده .
بهش میگم خدا تلافی همه این کاراتو در میاره . ولی گوشش بدهکار نیست .
میگه من خدارو بی واسطه قبول دارم و به بقیه هرچی دلش می خواد میگه و حتی به خدا هم بی حرمتی می کنه
همسرم به من بی احترامی نمی کنه ولی هرچی از دهنش در میاد به مبقیه می گه و وقتی عصبانی میشه شروع می کنه به فحش و ناسزا گفتن به دیگران
مثلا وقتی میره حموم و فشار آب کم و زیاد میشه و آبگرمکن خاموش میشه شروع میکنه به فحش دادن به سازنده ساختمون و نفرین کردن زن و بچش و پدر و مادرش
من از این حرفها میترسم . من از قهر خدا میترسم
به من بگین چیکار کنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)