سلام به دوستان عزیز همدردی
امیدوارم خوب و سرحال باشید
من آقا هستم 41 سالمه و 17 ساله ازدواج کردم و دو تا بچه دارم. به شدت اهل کتاب و ادبیات و اینجور چیزا، انقدری به این چیزا علاقه و وابستگی داشتم که با وجود رتبه خیلی خوب در کنکور، رشته کتابداری رو انتخاب کردم تا کتابدار بشم و الان هم تو یکی از دانشگاه های کشور کارمند رسمی و کتابدارم. در کنارش، کارهای یک نشریه علمی رو هم انجام میدم. خدارو هزاران بار شکر. اما درآمدی که از این دوتا شغل، ماهیانه دستم رو میگیره، در مجموع، 10 الی 12 تومنه. طبیعیه تو این شرایط اقتصادی، تنها می تونم نیازهای اولیه خانواده ام رو تامین کنم و تازه هرچی جلوتر میریم همین نیازهای ضروری هم اولویت بندی میشه. همسرم خانه دار هستند و یک انسان بی نهایت شریف و صبور. همیشه شرمنده اش بودم که نتونستم در مقایسه با دوستان و اطرافیان، خیلی از خواسته هاشو برآورده کنم. الان هم که بچه ها بزرگ شدن، دارم می بینم برای خواسته های ضروریشون هم به مشکل بر می خوریم. مثلا پسرم سال بعد قراره بره فنی و حرفه ای رشته کامپیوتر و ما می بینیم توان خریدن یک کامپیوتر معمولی رو هم براش نداریم و از بس بدهکاریم و وام داریم، دیگه وام هم نمیتونیم بگیریم. راستش من سعی کردم آدم خودخواه و تنبلی نباشم و هرچی از دستم برمیاد انجام بدم. حتی علاوه بر دو شغل بالا، الان 3 ساله که تو اسنپ و تپسی هم کار می کنم ولی خودتون بهتر می دونید با این کارها، توانایی اقتصادی آدم رشد نمی کنه. مشکل اصلی اینجاست که من از همون بچگی تا الان، اصلا تو خمیره و شخصیتم، فکر اقتصادی و ریسک کردن و رفتن سمت بیزینس نبوده، توان جسمیم هم جوری نبوده که برم یک کار فنی یاد بگیرم(راستش این هم بخشیش باز برمیگرده به بی علاگیم به کارهای دستی). اونقدری که خودمو میشناسم تو این کارها که منجر به پول درآوردن میشه نه علاقه دارم و بالاتر از اون نه استعدادش رو. خانواده پدری ام هم هیچ وقت نتونستن بهم از نظر مالی کمکی بکنن و البته خودم هم سعی کردم آدم مستقلی باشم. اما خوب الان شرایط جوریه که باید یک کاری بکنم که این شرایط به حداقل رضایت برسه. اهمیت پول تو زندگی رو میدونم و این که رنج می برم که شرمنده خانواده ام هستم، اما چه کنم شخصیتم اینجوریه. به نظر شما چطور می تونم روحیات خودم رو که واقعا بخشی از شخصیتم هستند رو تغییر بدم(یک چیزی بگم بخندین، بارها تلاش کردم برم سمت کارهای اقتصادی و اینها، دوره آموزشی رفتم و.. ولی تهش یک هو به خودم میام و می بینم ای دل غافل بازم دارم دور و بر ادبیات و تاریخ و سینما و اینها می چرخم) ممنون شاد باشید.