سلام
در مرکز دولتی کار میکنم تقریبا 5 ساله این مرکز هستم
خدماتی و پذیرش اقایی داریم که یک سال من مجبور بودم با او و اقای دیگری در یک اتاق کار کنم
و بااینکه اونها به نظرم ادم های خیلی سنگینی نیستند در اون مدت ازشون چیزی ندیدم..
این اقای پذیرش که خدماتی هم هست خیلی پرحرف و فضوله و گاهی انقدر حرف میزنه که من نصف حرفهاشو گوش نمیدم مدتی میگفت مسئول مرکز باغی داره و کلیدش دست من هست بریم باغش و من حتی در ذهنم تحلیل هم نمیکردم این حرف یعنی چی
تا اینکه یک بار گفت من میام دنبالت با ماشین تو باهم بریم باغ مسئول مرکز ....
مثل اینکه یک سطح اب سرد ریختن روی سرم
یعنی چی؟
چطور جرات کرد چنین حرفی بزنه ؟؟؟تو محیط اداری ؟؟؟باغ یک نفر دیگه رو به خانمی پیشنهاد بده!!!
فکر نکرد من میرم به مسئول مرکز بگم؟
با یکی از همکارهام مشورت کردم و گفتم میخوام برم به مسئول مرکز بگم..
بهم گفت این کار رو نکن چون اون خودش هم ادم جالبی نیست الکل استفاده میکنه...
خدماتی ما ادم از زیر کار دررویی هست ...
یک بار خواستم این موضوع رو چک کنم ....رفتم اتاق مسئول مرکز و از بیمسئولیتی خدماتی شکایت کردم که با مقاومت و پشتیبانی دکتر از خدماتی مواجه شدم....اون روز کلی حرف زد و کلی از مدیریت خودش تعریف کرد و گفت که همکارها برام هم زیاد میزنن و اون باید رسیدگی کنه و بیکار بودن خودش یک نوع تنبیه و میخوای کسی رو تنبیه کنی بیکار باشه و...
چند روز بعد مسئول مرکز اومد اتاق همکارها و رو به من کرد و گفت میخوام بهت مسئولیت بدم یکم مسئولیت پذیر بشی . میخوام نظارت به کار خدمات رو بدم به تو ...
گفتم خدماتی از کنترل خارجه... من هم مسئولیتم چنین چیزی نیست( ما در مرکز شرح وظایفمون مشخصه و این وظیفه من نیست . نظارت به کار خدمات جز شرح وظیفه مسئول امور اداری هست)
گفت از هوش هیجانیت استفاده کن باید بتونی باهاش طوری برخورد کنی بیاد کارهاشو انجام بده...
از جواب دو پهلوی مسئول مرکز اصلا خوشم نیومد
فرضا من هوش هیجانی ندارم کار خدماتی مشخصه ...در هر صورتی باید بیاد کارش رو انجام بده
چند روز گذشت یک بار دست خدماتی رو گرفت اومد در اتاق من و گفت چرا مراجعانی که میان پیش تو پیش من نمی یان ...ارزشیابیت رو کم دادم ...ازین به بعد هر مراجعی که داشتی میسپاری به خدمایت که بیاره اتاق من....
پیگیری مراجعها با من نیست و باز هم نفهمیدم نقش خدماتی این وسط چی بود....
با یکی درباره پیشنهاد خدماتی مون درباره باغ مشورت میکردم گفت شاید این پیشنهاد رو به کس دیگه ای هم داده باشه
از همکارهام سوال کردم ...به دو نفر دیگه هم این پیشنهاد رو داده بود
......
این داستان خیلی ادامه داره
امشب خیلی خسته ام و حوصله تایپ ندارم...
کلی سوال توی ذهنمه

تا هین قسمت شما چه تحلیل میان تو ذهنتون؟؟؟؟