Quote=مدیرهمدردی;468121]با سلام و احترام




یکم: مهارتهای ارتباطی
.... .[/quote]
مدیر همدردی جان
من به توصیه شما سعی کردم با رفتارم. با حرف زدن و هر نوع برخوردی که فکر میکردم موثره راهی رو باز کنم برای ارتباط گرفتن با همسرم اما ظاهرا ایشون جلاد خوبیه و به تنبیه کردنش داره ادامه میده. تنها حرفی که به من زد این بود که من به ناامیدبودنم نسبت به تو مطمئنم.
اینو قبلا هم به من گفته میدونم مشکلش اصلیش اینه که من قدرشو نمیدونم.
چطور بهش حالی کنم که آخه مرد حسابی مگه تو قدر منو دونستی. مگه تو محبتهای منو جبران کردی. اصلا کسی تو این دنیا هست که به اونچه که شایسته است برسه؟!!
مشکل ما دیگه از این بعد مالی داره پیش میره به یک مسئله قدیمی و کلی که چرا من به نحو احسنت سپاسگذار ایشون نبودم.
ایشون به گفته شما به شدت کمال گراست. در مورد تمامی مسائل دنیا. منم که جزیی از این دنیاش هستم. من تنها کسی نیستم که مورد هجمه متوقع بودنش قرار میگیرم.
هر از چند سالی این مشکلش سر بیرون میاره و هر دفعه به یک شکلی. قبلا من بیشتر نگران رفتنش میشدم چون تهدید میکرد التماس میکردم بی حال و غمگین میشدم میگفتم هرچی تو بگی عذرخواهی میکردم رفته رفته صبر و توان و اعصابم کم شد و جلوش می ایستادم اما بازهم تهش کوتاه میومدم.
الان واقعا کشش ندارم. نمیگم اشتباه محض میکنه ولی نمیدونم چطور بهش بفهمونم من فاطمه زهرا نیستم که شوهرش علی باشه بی عیب و نقص.
نمیدونم شما منظور منو میفهمید یا نه.