به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14

Threaded View

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 بهمن 99 [ 21:01]
    تاریخ عضویت
    1393-12-03
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    6,457
    سطح
    52
    Points: 6,457, Level: 52
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 93
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ازدواج فقط برای پولدارها و آدم های زیباس

    سلام دوستان
    عنوان تاپیکم از عوامل مهم مشکلات من هستش
    بنده یه دختر 31 ساله تحصیل کرده و شاغل هستم. کلا از زمان دانشگاهم مستقل بودم. توی تاپیک های قبلی گفتم که پدر خوبی ندارم که کلا الان هم پدرم ولمون کرده و رفته و از لحاظ مالی خانواده ام اوضاع خوبی ندارن و من بعضی وقتا کمک میکنم. من خیلی دوست داشتم ازدواج کنم ولی خب نشد. سرکار یکی از همکارهامون بودن که من حس میکردم نظرشون روی من مثبت هست ولی الان متوجه شدم با یکی از دخترهای سرکار که یه بچه پولدار بالا شهری هست قراره ازدواج کنه و واقعا دلم گرفت. این خانوم پولدار کلا خیلی مورد توجه همه هستن و دیگران براشون احترام خاصی قائل هستن و پدر کله گنده ای دارند و من واقعا دارم خودم رو باهاش مقایسه میکنم و کلی غصه میخورم. چون سرکار خیلی هم تبعیض قائل میشن در حالی که من دانشگاه های خوبی درس خوندم و رزومه ی خوبی دارم ولی ایشون لیسانس دانشگاه آزاد دارن و با کلی شرایط رفاهی بهتر و همیشه هم همه چیز خوب برای اینهاست(پدر خوب- پول- ماشین و ... ) و من اینقدر توی زندگیم تلاش کردم و سختی کشیدم و مستقل بودم ولی حس میکنم چیزهای خوب برای من نیست و برای زیبا رویان و پولدارهاس.
    خیلی دلم از دنیا گرفته حس میکنم در تمام شرایط من باید بکشم کنار همه چیزهای خوب را اینا بگیرن.
    یعنی باورتون میشه من باید تنهایی تمام کارهام رو انجام بدم ولی به این خانوم در تمام کارهاشون کمک میشه.
    فقط این قضیه نیست که منو بهم ریخته کلا من بچه پایین شهر هستم و تمام دوستای بالا شهری من ازدواج کردن و همشون شرایط عالی دارن. من از همشون بیشتر درس خوندم و به اصطلاح شاگرد زرنگشون بودم و می اومدن پیش من رفع اشگال ولی الان من باید بعد این همه تلاش کردن هر روز سختی بکشم. کلا همیشه باید شاهد خوشبختی دیگران باشم و هیچ چیزی برای من اتفاق نیفته.
    کلا کارم این شده میام تمام کمبود های زندگی از پدرم گرفته تا تبعیض هایی که تو محیط کار میبینم رو مرورمیکنم و های های گریه میکنم و خودم روی یه بدبخت میدونم.
    احساس شدید بی پشتوانه بودن میکنم اینکه اگر توی زندگی مشکلی برام پیش بیاد کسی نیست که ازم حمایت کنه و فقط خودمم و خودم. اینقدر عقده ای شدم که اگر یه نفر پیشم از پدرش تعریف کنه بغض میکنم. هم سرکار به خاطر تبعیض ها حالم بده هم تو خونمون به خاطر متجنس بودن جوش.
    باورتون میشه من یک مدت مریض بودم و سرکار حالم بد بود مدیر من یک بار حال من رو نپرسیدن ولی این خانوم یکم حالشون بد باشه کلی نازشون رو میکشن.
    در حالی که آدم باهوش و با استعدادی هستما ولی افسردگی و بی انگیزه بودن نمیزاره
    دلم شکسته
    ویرایش توسط nazi93 : شنبه 03 آبان 99 در ساعت 01:15


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:47 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.