سلام
من ۲۲ ساله ام و همسرم ۲۳ ساله و تقریبا سه ماهه که عقد کردیم. کل پروسه عقد و آشناییمون سه هفته طول کشید که این اشتباه از من بود. تو همون دوران به همسرم گفتم که از مرد رفیق باز متنفرم و اون هم گفت اینطور مردی نیست و قول داد که چنین چیزی ازش نمی بینم. هر چند نشونه هایی دیده بودم و به چنین چیزی شک داشتم. همسرم از لحاظ اخلاقی عالیه و خیلی بهم محبت می کنه و صبوره، خونواده خوبی داره و کاری و زرنگه. تا یک ماه اول عقد همه چیز خوب بود ولی کم کم همسرم شروع به رابطه با دوستاش کرد و هرروز حداقل دو ساعت رو با دوستاش می گذروند.
من آدم حساسیم و سعی کردم با سرسنگین شدن و تذکر دادن و غر زدن و هر راه دیگه ای بهشون تذکر بدم که کارشون درست نیست ولی فقط اوضاع بدتر شد و احساس می کنم ازم فراری شده. خودش می دونه کارش درست نیست ولی به روال همیشگیش ادامه میده. بزرگترین ترسم اینه که ازدواج کنم و بعد از عروسی دیگه همسرم توی خونه بند نشه... تو دوستانم چنین مردهایی رو دیدم که تا نیمه شب با دوستهاشونن و من این زندگی رو نمی خوام.
از این لحاظ به شدت فکر و خیال می کنم و حتی تا فکر جدایی هم رفته م ولی واقعا دوستش دارم. می دونم نمی تونم اونو تغییر بدم و کارهام فقط باعث دلسردی میشه. چاره چیه؟