باعرض سلام و آرزوی سلامتی

قبل از هرگونه مطرح کردن مشکل و همچنین مطالعه توسط کاربران عزیز و گرامی کمال سپاس و قدردانی از یکایک شما عزیزان را دارم.

و اما موضوع مورد مشاوره من
من مرد جوانی هستم 35 ساله که سه سال از زمان جدایی زندگی قبلم میگذرد و بعد از کلی زمان و مشورت باخانمی آشنا شدم که 33 ساله هستن و بسیار محترم و خوب بنظرم اومدن( نحوه آشنایی به صورت سنتی و معرفی از طریق آشنایی به خانواده بود) در حال حاضر من با این خانم نامزد هستم و مهر و علاقه ایشون به دلم نشسته و از لحاظ عقلی هم ایشون و خونواده محترمشون مورد تایید هستن
یک پیش زمینه ای لازم است که خدمتتون عرض میکنم: در مورد خانم هم باید بگم از لحاظ روحی(خانمی کمالگرا هستند که یک مقدار حساس هم هستند! ایشون در خونوادش از لحاظ تصمیم گیری در مورد مسایئل مختلف شخصیت مستقلی داره اما خیلی نگران مادر و خانوادشون هستن به نوعی وابستگی عاطفی دارند و در خیلی از موارد این وابستگی عاطفی لحاظ میشه ! در کل میترسن یا بهتره بگم نگران این هستن که مادرشون به دلیل فوت پدرشون تنها بمونه در حالی که خواهر کوچکتر از خودشون هم دارن و در منزل پدری پیش مادرشون زندگی میکنن همچنین دو برادر مجرد دیگر هم دارند که یکی در تهران و دیگری در شهرستان زندگی مستقل و مجردی خودشونو با فعالیت در کار آزاد میگذرونن...پدر محترم هم که چند سال پیش رحمت خدا رفتند در کل خود را فرزندی مشئول پذیر در قبال مادر عزیزشون میدونن به گونه ای که یکی از خواسته های ازدواج را شرط فراهم کردن منزل چه به صورت رهنی و چه به صورت خرید نزدیک منزل مادر اعلام کردن البته اینها به صورت شفاهی بوده و من هم تا الان که نامزدیم فراهم کردم و خونه ای در نزدیکی منزل خانواده خانمم رهن کردم. تا به نوعی نشان بدم که چقدر خواستش برام مهمه و تلاش میکنم تا در زندگی هم به خواسته هاش جامه عمل بپوشونم... خانواده خانمم و ما از دو قومیت مختلف هستیم که با عرض معذرت نامی از قوم نمیارم تا سوتفاهی پیش نیاد ولی در کل تفاوت های فرهنگی و آداب و رسوم این خانواده را باهاشون غریبه نیستیم و در خانواده پدری و مادری خودم هم با قومیت این خانواده خانمم هم سابقه وصلت از قبل بوده(هم وصلت با ترک و کرد بوده هم با با لر و بختیاری و عرب و...)!!!! تا به اینجای نامزدی که سعی کردیم منو خانمم از همدیگه شناخت پیدا کنیم و روحیات همدیگرو بشناسیم و نقاط ضعف و قوت همدیگرو درنظر بگیریم و هماهنگ بشیم، کنار این دوره شناخت سعی کردیم دوران نامزدی هم با خاطرات خوبش داشته باشیم ... از این رو معاشرت دو طرفه داشتیم گفتمان های دوستانه زیادی باهم داشتیم در مورد خیلی از چیزها و به ریزترین ها صحبت کردیم و من هم سعی کردم چون ازدواج دومم هست حواسم را بیشتر جمع کنم و دقت بیشتری کنم و شنونده خوبی هم باشم از اینرو به ایام عید و خوشی و روزهای تلخ و غم وفات عزیزان فامیل، جشن تولد و هدیه گرفتن و غیره توجه میکنم ...
روزی عروس بزرگ خونواده خانمم زنگ زد و مسئله ای را با من در میون گذاشتند که خودشون این مسئله را اینجوری عنوان کردند که مادر شوهرم پیش من نشت و در مورد رسم وروسم شما از اون جهت که من و شما باهم هم زبون هستیم و قومیت یکسانی داریم با من صحبت کرد البته صحبت ظاهرا حالت انتقادی و گلایه نداشته و بیشتر خالت سوال و جوابی در جهت شناخت بوده....به من عروس این خونواده گفت که باتوجه به اینکه دختردایی و دختر عموی دخترم هم با پسری عقد کردن که هم زبان و از قومیت شبیه من هستش چرا کارهایی که اونها برای دختردایی و دختر عموی دخترم میکنن ایشون یعنی من و خونوادم برای دخترشون نمیکنیم؟!! گفتم چه کاری باید انجام میشد چون من و خونوادم خودمون به این مسئله ها خیلی خیلی توجه میکنیم گفتند مثلا شوهر دختر دایی و دختر عموی من (اسم خانممو گفتن) براش توی عید فطر هدیه گرفتن پس اگر اینها با این قومیت در این روزهای نامزدی و عقد هدیه میگیرند پس چرا داماد جدید من(ینی خود من) برای دخترشون چیزی نگرفتم؟ من در کمال تعجب پاسخ دادم تا جایی که من مطلع هستم اتفاقا هدایا گرفته شده و میشه و فکر میکنم شما مطلع نباشی و من نگاه مسئولیت آمیزم به خانمم نگاه نامزد نیست به گونه ای نگاه یک شوهر هستش به خصوص در مورد مسائل مالی( به طوری که خرجی هم در توانم میدهم و هدیه نیز میگیرم) مثلا چندروز قبل از اینکه شما تماس بگیری ما بیرون رفتیم و من به سلیقه خودش براش لباس گرفتم!!!! یا حتی موارد فوتی و شادی رو در موعد خودش با گرمی تبریک و تسلیت گفتم و خانواده هم همراهم کردند و به خانواده خانمم احترام گذاشتن!!! این ماجرا به خوبی و خوشی گذشت اما مسئله ای فکر من را مشغول کرده و آن این هستش که آیا این مسئله ای که این خانم به اسم زن داداش و عروس خانواده خانمم به من گفته آیا درست بوده و در جایگاه یک عروس میتواند همچین چیزی را به من بگوید؟ دوم اینکه علی رغم اینکه از من خواست به دختر خانم ینی خانمم اصلا چیزی نگویم کار درستی است که نگویم یا اینکه در عالم زن و شوهری کار دست این است که از همین حالا بین زن و شوهر گفتمان سکرن و چیز مخفی به عنوان حرفهای این چنینی باقی نماند؟!!! من خودم آدمی هستم و دوست دارم اگر قرار است نکته ای عنوان شود خود خانمم به من راحت بگوید حالا اگر دوستانه هم بود چه بهتر!!! کمااینکه در ماه های قبل انتقادی در رفتار مادرم داشتند و به من عقیده خودشونو گفتند و من براشون توضیح دادم و آن مورد گذشت!!1 حالا بنظر شما آیا من با ایشون در میون بزارم که از اون جهت من تو همدیگرو دوست داریم و قرار گذاشتیم که خودمون مسایل ، شناخت و مشورت ها رو دمیون بزاریم ی چیزی رو میخواستم بهت بگم و این مورد رو عنوان کنم؟ نظر شما عزیزان چیه ؟ یا اینکه اصلا اطلاع ندهم؟ راستش نمیخوام اون خانم هم در آینده به خودش اجازه بده بیشتر و بیشتر به عنوان واسطه نفوذ بیشتر در زندگی ما داشته باشه!!!! ممنون میشم راهنماییم کنین