سلام به همه ی اعضای تالار همدردی
قبلا تاپیکی داشتم که اونجا نوشتم با آقایی چندساله ارتباط دارم و همدیگرم دوست داریم منتهی اون من رو به عنوان همسر آیندش دوست داره ولی من حسم از این لحاظ بهش خیلی کمرنگ شده و دوست داشتن معمولیه یعنی جاذبه جنسی و حس تکیه گاه بودن برام نداره
فکرمیکنم دیگه دوسش ندارم که اینجوری بی حس شدم
مشکلم اینه که یه خواستگار خوبم دارم و میخوام بهش جدی فکر کنم اما دلم نمیاد رابطه رو کات کنم و خیلی احساساتی میشم و گریه ام میگیره
چون چندساله کنارهمیم تو خوشی و ناخوشی و من اشتباه کردم از روزی که حس عاشقیو از دست دادم رابطرو تمومش نکردم ...تقریبا دوسال پیش بود که دیگه حس عاشقی وجاذبه جنسی وتکیه گاه بودن به صفر رسیده بود.