به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8

Threaded View

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 02 اسفند 98 [ 17:34]
    تاریخ عضویت
    1398-1-17
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    743
    سطح
    14
    Points: 743, Level: 14
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مشکلات من با عضو جدید خانواده

    سلام
    من 30 سال سن دارم و مجردم برادرم یک سار از من بزرگتر هستن و چند هفته اینده عروسیشونه
    خانوم برادرم برای من خیلی عزیز بودن من خواهر ندارم و عموما فرد تنهایی هستم حظور ایشون و خون گرمیشون انقد برای من قشنگ بود که حس میکردم ایشون خواهر من هستن
    مدتی قبل صبحش ما صحبت خیلی گرمی با زن داداشم در رابطه با اماده سازی عروسی و خریداشون داشتیم چون برادرم کارشون اینجا نیست ما به نیابت از ایشون سعی میکردیم در انجام اماده سازی ها همکاری کنییم
    برادرم معاملات مالی با پدر خانومشون داشتن که یکم توش شکو شبهه هایی به چششون خورد و از بابام خواهش کردن که به عنوان ی بزرگتر شاید با تجربه تر شاید منطقی تر و درست تر این موضوع رو با پدر خانومشون مطرح و سعی در حلش داشته باشن...
    بابام تماس گرفتن و یه صحبت خیلی خوبی بینشون پیش رفت و قرار شد که بعدا صحبت کنن (بابام در حظور ما با ایشون صحبت کردن) بعد یه تایمی زن داداشم با بابام تماس گرفتن و صحبت های خیلی بدی با بابام داشتن تن صدای بالا و بی احترامی های زیاد شامل اینه(من پسر تورو بدون خونه و ماشینش نمیخام یا اگه به کسی نگفته بودیم عروسیو بیخیال میشدیم من فلان منطقه زندگی نمیکنم اگه خونه پسرت اونجا باشه خودت موظفی فلان منطقه برا ما خونه تهیه کنی ذاتا برا مام کاری نکردی نه پولی به حسابم زدی خرج کنم نه چیزی کلش چند تکه طلاست اون ظرفی که من برای پذیرایی ازت جلوت گذاشته بودم فلان اندازه هزینه اشه و...)

    من خودم میدونم که همه اشتباه میکنن باید هم دیگه رو ببخشیم و به هم فرصت جبران بدیم پدر و مادرم خصوصا بابام خیلی سریع بخشیدن و فراموش کردن گفتن مهم ارامش پسرمه ولی تا مدتها تو خونه تشویش بود همه مون نا ارام و ناراحت بودیم داداشم به قدری ناراحت بود و من اینو حس میکردم که اندازه نداره من از اون شب تا الان شبها نمیتونم بخوابم واقعیتش نمیتونم ببخشمش داداش من وقتی بعد 3 هفته برگشتن خونه به قدری لاغر شده بود که من ساعتها براش گریه کردم حس میکنم هیچ کس اندازه من نمیشناستش و اون الان شاد نیست و این منو خیییلیییییییییییی ازار میده خیلی و باعث نفرت از زن داداشم میشه امشب قراره بیان اینجا نمیدونم چجوری باید باهاش برخورد کنم که دادشم ناراحت نشه ولی من دل خوشی ازش ندارم
    شاید من کینه ای باشم شاید خواهر شوهری که میگن بده و فلان الان من همون باشم ولی شبها ساعتها تحلیل میکنم تا ببخشمش ولی نمیشه

    اوایل تنها ارزوم این بود که طلاقش بده و نجات پیدا کنه ولی الان میفهمم طلاق انقدام مساله ساده ایی نیست و من ارزو ندارم برادرم چنین تجربه ایی تو زندگیش داشته باشه
    ارمون خواسته فراموش کنیم دیگه نه بحثش باز بشه نه برخوردی تا اونم بتونه به روال عادی زندگیش برگرده من نمیدونم باید چیکار کنم روانپزشک رفتم بهم قرص دادن خودم امروز دوبرابر مصرف کردم که شب بتونم اروم باشم

    ما خانواده خیلی ارومی هسیم ادب و احترام همیشه الویت بوده انقدر که یک چنین برخوردی ندیدیم برا من بیش از حد بزرگو وحشتناکه...

    لطفا بهم بگین چجوری باید این مساله رو حل کنم
    ایشون از بابام طی یک تماس عذر خواهی کردن ولی من اینو برای دو هفته حال بد مامانم و خودم کافی نمیبینم واقعا نیاز به کمک دارم که این مساله از این بزرگی و وحشتناکی برای من خارج بشه...

    ممنونم از اینکه متن طولانی منو خوندین...

    - - - Updated - - -

    و اینم اضافه کنم که بخشی از علتهایی که باعث میشه من نتونم ببخشمشون اینکه همه مون میدونیم ادم در عصبانیت حرفایی میزنه که قبلا بهشون فکر کرده و حرف دلشه که نتونسته بیان کنه
    من ناراحتم که چرا چنین حرفا و حسایی به برادرم داشتن چرا اینقدر افکار بدی تو ذهنشون بوده
    چرا همه اش جهزیه و خریداشو بیان کرد در حالی که داداش من واقعا خیلی خیلی ازش سر تره چه تحصیلی چه کاری و مالی چه در ادب و شخصیت حتی کمو کسری های جهزیه اشم برادرم تهیه کرد همه چیو طبق خواسته اون اماده کرد
    قبول دارم رسم زندگی همینه درستشم همینه منتیم توش نیس برادرم برا زندگی خودش تلاش و هزینه کرده بشرطی که ادم بتونه اینارو بفهمه سطح مالی خانواده شونم از برادر من حتی پایین ترم هست...

  2. کاربر روبرو از پست مفید shahr_zad تشکرکرده است .

    Mvaz (پنجشنبه 01 اسفند 98)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.