نقل قول نوشته اصلی توسط maryam.mim نمایش پست ها
سلام دوست عزیز

من خیلی متاسف شدم وقتی شرایطتتون رو خوندم. به قول دوستمون ستودنی عزیز هیچ یک از ماها نمی تونیم بگیم باید از این به بعد چه طور رفتار کنی که همه چی رو به راه بشه یکی به دلیل اینکه هر کدام با مردی متفاوت با اخلاقیات و روحیات متفاوت داریم زندگی می کنیم و تجربه واسه زندگی خودمون و طرز برخورد با همسر خودمون رو به دست آوردیم مسلما رو شما ممکنه جواب نده دوم اینکه ما شاید در شرایط و موقعیت شما با حال روحی شما نباشیم. اما من فکر می کنم تا حدی این مرحله رو تو زندگی خودم با شدت کمتر دیده باشم. چندتا راه حل فقط واسه خودت دارم. کاری ندارم به اینکه کی مقصره و کی باید چه طور رفتار کنه ولی فکر می کنم با انجام این کارها حالت حداقل بهتر میشه.

اولین کار اینه که از وقت کار، آشپزی یا هر چیز دیگه که تا الان انجام می دادی بزنی و بری باشگاه و ورزش کنی. اگه فکر می کنی هزینه داره از شرکت تا یه مسیری رو هر روز نیم ساعت پیاده بیا و یه آهنگ بی گلام و ملایم (مخصوصا اینکه با پیانو نواخته شده باشه) گوش بده.
یه کمد تکونی مفصل کن و یه سری از لباسهایی رو که حدود یک الی دو ساله نپوشیدی ببخش به خواهری دوستی چیزی که داری و برو برای خودت یه سری لباس با رنگ شاد بخر. اگر دخترت به اندازه ای هست که بشه براش درستشون کنی و خیاط سراغ داری بده لباسهای کوچیک شده ات رو سایز دخترت کنن که جفتتون لذت ببرید.
برو آرایشگاه و مدل و رنگ موهاتو 180 درجه عوض کن (اگه موهات تا الان روشن بوده تیره کن حتی اگه فکر می کنی همسرت ممکنه خوشش نیاد) اگر موهات بلنده برو و به به روز ترین شکل ممکن کوتاهش کن دلتو بزن به دریا.
رنگ رژلب و سایه چشمی که استفاده می کنی رو تغییر بده البته اگه استفاده می کنی اگر نمی کنی که حتما شروع کن به استفاده (اگر رژ قرمز می زدی تبدیلش کن به سرخابی یا بنفش بسته به رنگ جدید موهات)

تو کارت موفقی خداروشکر ولی بلد نیستی به خودت اهمیت بدی تا وقتی به خودت نرسی و یه خودت احترام نذازی کسی هم برات ارزش قائل نیست. مردها بیشتر از اینکه زن کدبانو بخوان که آش رشته اش از آش رشته مامانشونم بهتر بشه یه همدم مهربون و زیبا می خوان که به خودش برسه و خودشو دوست داشته باشه. یه دوستی بهم می گفت زن شاغل اگه بخشی از حقوقش رو خرج خودش نکنه پولش برکت نداره. تو اگه خودت رو فراموش کنی روز به روز غمگین تر می شی و روز به روز به چیزای کوچیک تر گیر می دی و غر غرو تر و غیر قابل تحمل تر می شی.

مسئولیت های کاریت رو تا جایی که امکان داره کم کن و بیا خونه الان که روزها هم داره طولانی می شه دخترای نازت رو ببر سه تایی مادر و دختری برید پارک بستنی بخورید بند مینتونی چیزی بازی کنید یه غذای آماده بگیرید و برای شام بیاید خونه. مطمئن باش از شادی بچه هات تو هم انرژی می گیری.

فقط رویه زندگیت رو عوض کن یواش یواش حساسیتت به رفتار شوهرت کم می شه و با تغییراتی که تو ظاهرت می دی و روحیه ات که به سبب همین تغییرات کوچیک عوض می شه می بینی که همسرت هم مهربون تر می شه. خودت هم زندگیت رو بیشتر دوست خواهی داشت.

موقق و شاد باشی
ممنون از شما . خیلی لطف کردید . راستش من همیشه خودم به خودم خیلی اهمیت دادم و میدم با دخترام خوش میگذرونیم و بیرون هم میریم. فقط حرفم این هست که تا کی بایستی من همیشه تنها باشم.تنها خرید برم . تنها مهمونی برم. تنهایی از پس تمامی کارهای خونه بربیام. تنهایی درس بچه ها برسم.به خاطر درس بچه ها ورزش نرم . بخاطر درس بچه ها مسافرت نرم.
یکجایی خوندم فقط متن کامل یادم نیست اصلا نمیتونم پیداش کنم. یکم یادم هست نوشته بود. {هیچ چیزی برای آدم سخت تر و زجر آورتر از این نیست که توی زندگیش بعده چندین سال تلاش و زحمت و جون کندن بهش بگن "مگه تا حالا چیکار کردی؟!" این یک جمله کلا دیگه آدم رو منفی بی نهایت میکنه . میره توی قعر چاه تنهاییش.مخصوصا اگه شوهرت این حرف رو بزنه.}