باسلام&nbsp;<br>من چندین بار تو این سایت مشکلم رو مطرح کردم و از تجربیات و مشاوره های شما استفاده کردم<br>گفتم که بعد حدود سه سال جدایی برگشتم خونه مون( البته تو این سه سال هر روز تلفنی صحبت می کردیم و هفته ای یکبار هم رو می دیدیم..بعضی وقتا رابطه مون خیلی خوب میشد بعضی وقتام دعوا و بحث... ولی در کل خوب بودیم باهم و دنبال راه بودم که مشکلات رو حل کنیم.)<br>بعد از اینکه رفتم خونه دیدم که اصلا براش حضور من مهم نیست و حتی گفت انتظار غیر از این هم از من نداشته باش و همینی که هستش<br>گفت مدتی که نبودی بهم خیلی سخت گذشت ولی الان من به آرامش رسیدم و نمی خوام این ارامش رو از دست بدم<br>گفت خوشحالم که دیگه مجبور نیست خانواده تو رو ببینم و اون چند سال همش نقش بازی کردم ولی الان خود واقعیم هست و لازم نیست به ادمایی که ازشون متنفرم رفت و امد کنم.<br>گفتم اینا همشون بهونه هست تو اگر منو دوست داشته باشی می ریم یه جای دور باهم زندگی می کنیم&nbsp;<br>می ریم از ایران<br>یا اصلا این همه زن و شوهر هستن که با خانواده همسرشون قطع رابطه هستن ولی باهم می مومن<br><br><br>گفت خب مشکل من فقط اینا نیست من و تو فکرامون خیلی فرق داره<br>تو در عهد جاهلیت موندی هی دخیل می بندی به امام رضا و امام حسین ... تو هنوز نمی فهمی اینا همش خرافاته<br>گفت من یه نفر رو میخوام که هم فکر خودم باشه یه نفر که تو ماه رمضون باهام نهار بخوریم این جور حرفا<br>منم گفتم شاید یکی رو پیدا کنی از نظر اعتقادی بهت نزدیک باشه ولی قطعا با اون هم تو یه چیزایی اختلاف نظر داری<br>اونم گفت که نه دیگه اختلاف از صفر تا صد نه دیگه مثل ما&nbsp;<br><br>منم گفتم باشه اگر اینو می گی من میرم و مزاحم آرامشت نمیشم.<br><br>الانم از طریق وکیل دارم کارهای طلاق توافقی رو پیگیری میکنم<br>تلاشم اینکه دیگه نبینمش&nbsp;<br>ولی دلم آشوبه قلبم درد می کنه&nbsp;<br>همش گذشته رو مرور می کنم فکر می کنم زن بدی بودم. فکر می کنم اشتباه کردم خونه رو ترک کردم و اون به نبودنم عادت کرد<br>دوست دارم همه چیز درست بشه<br>دلم نمی خواد جدا بشم&nbsp;<br>می دونم دیگه کار از کار گذشته ولی از جدایی می ترسم از تنهایی&nbsp;<br>و اینکه نمی دونم چجوری از این فکرای ازاردهنده رها شم.<br>فکر می کنید با این حرفایی که بهم زده میشه&nbsp;<br>به نظر شما با این حرفایی که من زده بهترین راه حل همون جدا شدنه؟<br>شاید بعد از جدایی پشیمون بشه و سرش به سنگ بخوره ولی تا وقتی هستم همین وضعیت می مونه؟نه؟<br><br>