به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 23

Threaded View

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 اسفند 96 [ 13:00]
    تاریخ عضویت
    1396-10-15
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    206
    سطح
    4
    Points: 206, Level: 4
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 88.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    یه دوست و همراه می خوام که برای ادامه ی تحصیلم و رسیدن به موفقیت بتونه کمکم کنه و بهم انگیزه و روحیه بده

    سلام دوستان. راستش من یه مدتیه (حدود 4 ماه) که انگیزه و اراده ام رو برای هدفی که از ابتدای سال انتخاب کردم از دست دادم.
    من لیسانس روانشناسی دارم اما به دلایل شخصی که خیلی هم مهم و واجب هست می خوام تغییر رشته بدم و تو یه رشته ی با درآمد بهتر ادامه ی تحصیل بدم. مثل پزشکی یا دندون پزشکی. شاید بگین این یه بلندپروازی غیر عاقلانه است اما هم اینکه من مجبور هستم این راه و ادامه بدم. ( چون شرایط زندگیم اینطور ایجاب می کنه) هم اینکه همچین هم به این رشته ها بی علاقه نیستم و از ابتدا به علوم تجربی و ریاضی علاقمند بودم اما خب نتونستم واردشون بشم. آی کیوی کافی رو هم فکر می کنم دارم و حیفم میاد که نخونم. مثلا من فقط دو هفته کتاب ریاضیات دوم تجربی رو خوندم و نمره ی 17 ازش گرفتم. درحالی که ابتدای کار که شروع کردم به خوندن، چون رشته ام تو دبیرستان انسانی بود و 5 سالی هم هست که فارق تحصیل هستم، ریاضیاتم در حدی ضعیف بود که نمی دونستم منفی 3 منهای 2 می شه چند. یا حتی اسم جذر و رادیکال رو یادم رفته بود و خیلی خیلی موارد ساده رو فراموش کرده بودم. پس برای خوندن ریاضی مجبور شدم برم از معلوماتِ دوره ی ابتدایی و سوم و چهارم ابتدایی شروع کنم به خوندن و اینطور نبود که فقط یه کتاب ریاضی دوم تجربی رو بخوام بخونم و تمام. حالا اون دو هفته هم روزی دو ساعت وقت می زاشتم واسه ریاضی و بقیه ی روز هم درسای دیگه. تا آخر تابستون هم اوضاع خیلی خوب بود و خیلی امید و انگیزه داشتم. حتی رفتم قلم چی هم ثبت نام کردم.
    متاسفانه فکر می کنم یکی از دلایل بی انگیزگیم همین قلم چی باشه. نمی خوام مورد منفی راجع بهشون بگم اما مشاوری که با من در بدو ورود صحبت کرد کاملا منفی گرا حرف زد و گفت که نمی تونم بخونم و بی خود دارم تلاش می کنم و نیاز هست که حتی 5 یا 6 سال از عمرم و شب و روز زحمت بکشم و عرق بریزم تا بتونم قبول شم. حتی ثبت نامم نمی کرد و مجبور شدم دوباره برم تا راضی به ثبت نام بشه. آخرشم بهم گفت سنگ بزرگ علامت نزدنه!!
    این درحالی هست که شهری که من توش ساکنم هیچ کلاس آموزشی و هیچ برنامه ی واقعی واسه آدمایی مث من نداره.
    من تا پایان تابستون خیلی خوب کار می کردم. روزی حداقل 9 یا 10 ساعت مطالعه داشتم. اما چون هنوز تو ریاضیات ضعیف بودم و نمی تونستم تو آزمونا نمره ی خوب بیارم خیلی روی روحیه ام اثر منفی گذاشت و همش به حرفای اون مشاور فکر می کردم و اعتماد بنفسم می اومد پایین. پاییز که دیگه روزی دو ساعت بزور می خوندم. این اواخر هم دی ماه و اصلا نخوندم و قبل از اون یه روز در میون شاید یه ساعت می خوندم. درحالی که اتفاقعا الان درسا برام راحت تر از قبل شده. دو تا از سه تا کتاب زیست و تو همون تابستون خوندم. ریاضیات 2 و 3 و نصف پیش رو دوباره و کامل خوندم. فیزیک 2 کامل و نصف 3 با نصفی از فیزیک پیش و خوندم و کلا الان هر مسئله ای می خوام حل کنم راحت تر انجامش می دم. شیمی هم 2 و یکم هم از 3 خوندم. عربی و زبان رو هم مقدماتشون و خوندم. (اینا بیشترشون کار تابستونم هست البته غیر از ریاضی و فیزیک که تو پاییز هم ادامه دادم)
    من می دونم برای طی کردن یه مسیر باید قدم به قدم پیش رفت اما هر چی می گذره ترس از شکست بیشتر تو وجودم رخنه می کنه و می ترسم وقتی شکست خوردم دیگران بگن حالا دیدی داشتی تلاش بی خودی می کردی. هر چی می گذره بیشتر حس می کنم نمی تونم انجامش بدم.
    مشکل اصلیم هم الان این هست که خیلی بی حوصله شدم و این افکار باعث افسردگیم شده. دیگه حوصله ی درس خوندن ندارم و صبح ها دیر از خواب بیدار می شم و تا دیر وقت هم یک سره یا با موبایل یا لپ تاپ بازی می کنم (البته منظورم بازی واقعی نیست) یا اینکه خودم و با کارای خونه ام سرگرم می کنم.
    من 28 ساله ام. 11 ساله ازدواج کرده ام. دو تا بچه هم دارم. 4 سالی هم هست که تو یه شهر غریب هستیم و این تنهایی خیلی باعث افسردگیم شده.
    هدفم از عضویت تو این سایت این بود که کسی رو پیدا کنم که بتونه برام یه دوست اینترنتی و حتی تلفنی بشه که ارتباط مداوم داشته باشیم و بتونه کمکم کنه تا کم کم دوباره راه بیافتم و بازم به برنامه هام عمل کنم. من هدفم از ابتدا این بود که حداقل دو سال برای کنکور بخونم اما حالا حس می کنم همه ی اون دو سال می گذره و من هنوز از افسردگی خلاص نشدم. متاسفانه بعد از تابستون هیچ کدوم از آزمون ها رو شرکت نکردم درحالی که یه تومن برای ثبت نامشون پول پرداخت کرده بودم و حتی امتحانات دبیرستان هم ثبت نام کردم و نرفتم و کاملا بی اعتماد بنفس شدم.
    لطفا اگه کسی می تونه کمکم کنه. من بیشتر از اینکه به راهنمایی های چند خطی نیازمند باشم، به یه دوست بااراده نیاز دارم که همراهم بشه و بهم انگیزه بده.

  2. کاربر روبرو از پست مفید sayeh. تشکرکرده است .

    yyousefi1981 (سه شنبه 03 بهمن 96)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. در انتخاب مسیر شغلی تحصیلی زندگیم تردید دارم
    توسط سپیده_7071 در انجمن ارتباط مراجعان - مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 اسفند 93, 02:26
  2. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 فروردین 93, 08:09
  3. سردرگمی در رسیدن به اهدافم ازدواج،کار ،تحصیل
    توسط yaghoott در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 11 تیر 92, 20:12
  4. یجاد انگیزه‌ی تحصیلی در دانش‌آموزان
    توسط Niloo55 در انجمن مقالات آموزشی روانشناسی کودک
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 تیر 88, 20:43

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.