سلام
ابتدا عذرخواهی میکنم که ممکنه طولانی بشه حرفام.
من و نامزدم پنج سال عاشق هم بودیم و یکساله نامزدیم. من شغل و درامد بسیار خوبی داشتم. تا اینکه در اثر اتغاقات حاکم بر بازار، رونق کم شد و من برای درامد و اینده بهتر با یکی از اقوام نزدیک که پولدار بودن وارد یک کار مشترک شدم.
اولش اینو بگم که تمام اتفاقات با اطلاع و مشورت نامزدم بود یعنی در جریان میذاشتمش.

در حین کار جدید مجبور بودم هفته ای دو روز پیشش باشم چون اول راه اندازی کار سخت و وقت گیر بود. بر اثر دعوای پدرم سر مسایل خانوادگی، اون فامیل نسبت به کار کردن سرد شد و زد زیر همه چیز. خیلی داغون شده بودم ولی دریکماه خودمو جمع و جور کردم.

ولی نامزدم دیگه ادم سابق نبود... میگفت سرد شدم تو منو خیلی تنها گذاشتی و اینا..

با کمک مشاور خیلی کارها کردیم.. اما خیلی رفتارش نوسان داشت تا اینکه به یکباره ازم خواست حتی ارتباط جنسی هم نباشه و فقط معمولی.. قبول کردم.. ولی نزدیک یکسال داره میگذره...

متوجه شدم روابط دوست اجتماعی داره و از اینستاگرام به قرارهای حضوری کشیده شده... کیفیتش رو نمیدونم در چه حدیه ولی خیلی نگرانم
مستقیم باهاش صحبتم کردم گفت چیزی نیست
ولی وقتی تو تلگرام دیدم عکس بدون حجاب برای یکی دو نفر فرستاده خیلی داغون شدم...


من عاشقشم.. روانیشم و احساس مسئولیت میکنم...


اگه ارتباطاتش رو بتونم با روشی کم و حتی قطع کنم میدونم خیلی چیزها تغییر میکنه...

من ادم خشک و بداخلاق و یجوری نیستم و همیشه محبوب جمع ها بودم.. بهش حق میدم اگه کمی تنهایی کشید ولی نمیتونم اینطوری ببینمش

میگه به پوچی رسیده هیچی براش معنی سابقو نداره
ولی همشم میگه تو رو میخام و اینا
اما در رفتار....

اتیش بگیره خونه مارک زاکربرگ..... شوخی نیست. از ته دله..

من 29 سالمه و خانمم 20 سالشه


چه کنم؟....