قبلا پیغام گذاشتم که پسر 5 روزم از کریر افتاد روی آسفالت و مجبور به سی تی از سرش شدیم و ...تمام این اتفاقات خسته و داغونم کرده این قدر که دلم می خواد خودم و این بچه بمیریم....دکترا گفتن چیز خاصی نیست و فقط شکستگی جمجمه است اما این فکر و ترس از اینده ولم نمیکنه ...ترس از عوارض سی تی اسکن...کمکم کنید...مدام این بچه رو گذاشتم جلو و نگاهش میکنم نمیدونم اصلا دوسش دارم یا نه؟دلم می خواد فرار کنم...هی میگم چرا لبخند نمیزنه 33 روزش شده هنوز لبخند نزده نکنه چیزیشه...از این فکرا زیاد تو سرم میاد...دوست ندارم با هیچ کس در ارتباط باشم...دلم نمی خواد بچم رو هیچ جا ببرم می ترسم یکی یه ایرادی توش ببینه....بااینایی که بچه دارن دلم نمی خواد رفت و آمد کنم...حالم خوب نیست...زیر نظر روان پزشک دارو می خورم ولی خوب ....