سلام
دوستان لطفا منو راهنمایی کنین
به مدت دو سال با اقا پسری رابطه داشتم که قرارمون ازدواج بود ایشون شخصی درونگرا منم تقریبا برونگرا ،خودشون پیشنهاد ازدواج دادن و گفتن صبر کن تا کار من جور بشه و ....تو این مدت قهر و دعوا زیاد داشتیم ولی خوب به خاطر علاقه یا وابستگی که بینمون بود برمیگشتیم ....این اوخر به خاطر اینکه کار ایشون نمیگرفت و منم به خاطرش هی خواستگار رد میکردم دعوا کردیم و طبق معمول تموم کردیم بعدش من برگشتم به هر زبونی بود راضیشون کنم که ادامه بدیم اصلا قبول نکردن گفتن اخلاقمون جور نیست
میگفتم اخه بعد دوسال اینو میگن ؟ و کلی حرف دیگه که مقصر تمامش اخلاق من شد !!! خیلی سعی کردم که تموم نشه ولی نشد که نشد .... حس یه بازنده رو داشتم که دو سال از عمرم به باد رفته ...
از اون ماجرا 3 سال میگذره
دو سال از جدایی می گذشت که دیدم پیام دادن ! برگشت فکر میکرد که من خوشحال میشم از برگشتش ولی من هر بار خرابش میکردم که خوردم کردی تحقیرم کردی و این حرفا .....
ایشون الان ول کن نیست تمام سعیش اینه که برگردم و البته قصدشون ازدواجه کلی اس میده که بیا شروع کنیم و دفعه بعدی تهدید میکنه که میام خواستگاری اگه منو دم در خونتون دیدین تعجب نکن ! من نمیدونستم دخترا از دماغ فیل افتادن و سریاخرسم چند روز قبل اس دادن تصمیمی گرفتم که میخوام از دنیا برم فک کنم همون خودکشی منظورشه :))
ولی من اصلا محلش نمیدم ...دلم بدجور ازش شکسته از چشمم افتاده ! دیگه حسم بهش زنده نمیشه
دو دلم چیکار کنم؟
تجربه دارین بگین چیکار کنم ؟