سلام خدمت همه ی دوستانم، ببخشید ک طولانیه
من دختری 23 ساله هستم از یه خانواده ی با قید و بند (چادری و مذهبی نیستم ولی مقیدم و برای خودم حد و حدود مشخصی دارم) من در 4 سالی ک تحصیل کردم در محیط دانشگاه خیلی سنگین بودم و با کسی رابطه ی دوستی ای نداشتم ، تا اینکه یکسال پیش یکی از هم دانشگاهی هام از من خوشش اومد و دلایلش هم بیشتر منطقی بود ، می گفت از حجب و حیا ی من خوشش اومده ، از من رسما خواستگاری کردن و درخواست کردن که مراسم نامزدی داشته باشیم ولی من چون ایشون رو نمیشناختم و می دونستم پدرم با نامزدی(به این شکل که به اسم هم بشیم) موافق نیستن درخواست ایشون رو رد کردم ، ایشون 3 ماه تلاش کردن تا من حاضر شدم ببینمشون ،من قبول کردم یه مدت باهم آشنا بشیم البته مادرم و برادرم در جریان بودن و خانواده و همه ی فامیل های ایشون هم در جریانند، و اینم بگم که ایشون اصرار داشتن مادرشون با مادرم صحبت کنه تا مادر من فکر بد نکنه که هدفی نداریم.
چند بار که بحث ازدواج شد ایشون به من گفتند هروقت بگی مادرم زنگ بزنه تا قرار خواستگاری رو بزاره ولی من میگفتم نه ، کلا اینارو میگم که بدونین فرار نمیمنه از ازدواج.
من دختر احساساتی هستم ولی در انتخاب فردی به عنوان همسرم به هیچ وجه احساساتی عمل نمیکنم، ما همدیگه رو به عنوان همسر آینده انتخاب کردیم(الان بیشتر از یک ساله که باهمیم) و هیچ تردیدی هم توش نداریم ، و تو این مدت یکسال همه ی مرز ها رو رعایت کردیم و این منو خیلی راضی نگه داشته نسبت به این رابطه ، مادر ایشون منو دیدن و از طرف خانوادشون کادوهایی دریافت کردم ، واقعا فرد با محبت و کاری هستن ، 4، 5 سالی هست رو پای خودشه (25 سالشه) و الان هم تو ی شرکت مشغول به کاره و درسش تموم شده
و اما مشکل من ، پدر من سخت گیره ، خونه ی ما پدر سالاریه و حرف حرف پدر بزرگوارمه که اندازه دنیا دوسش دارم ، من نمیخوام با پدرم مشکلی سر هیچ قضیه ای پیدا کنم ، پدر من اصرار داره من ارشد بخونم ، و این آقا متاسفانه سربازی نرفته
برناممون این بود که آموزشیشو بره بعدش با هم عقد کنیم ، ولی من پدرمو میشناسم راضی نمیشه..
این قضیه منو خیلی عذاب میده
نمیدونم چیکار کنم ، از طرفی هردوتامون دوست داریم زودتر زندگیمونو شروع کنیم و پیش هم باشیم
به نظرتون چجور پدرمو راضی کنم؟
اصلا میشه راضی بشه؟
پدر من اگه در نگاه اول از یکی بدش بیاد دیگه بدش اومده
من میدونم اگه پدرم راضی بشه یک بار ، فقط یک بار با این آقا برخورد داشته باشه قبولش میکنه ، چون خیلی پسر سنگین و با اخلاقیه ، ولی مشکل من اینه ک پدر من نشنیده میگه نه!
میترسم توو روی بابام وایستم ، قلبشو عمل کرده ، منو خیلی دوس داره غصه میخورره اگه دخترش جلوش وایسته...
کلافه ام ، راهکاری دارین؟