سلام. 27 ساله هستم و دو ماه هست عروسی کرده م. من و شوهرم اخیرا خیلی مشکل و فشار رو تحمل کردیم. جدا از اینکه خودم در زندگیم سختی ها و مشکلات غیرقابل باوری داشته م اما همیشه خیلی قوی و محکم وبوده م. فقط زودرنجم. یعنی دردها و مشکلات برام چیزی نیستن و همیشه با توکل به خدا و صبر حل می کنم اما نقطه ضعفم احساسی بودنمه.
یکماهی هست که بشدت حساس شدم. باید بگم من همیشه یه مقداری وسواس در مورد تمیزی کثیفی و میکروب و .. داشته م و توی تحصیلات و کارهام هم دقیق و حساسم. ولی اوضاع الان داره عذابم می ده. خیلی. صداها اذیتم می کنن؛ ظرف که می شورم باید رنج کشیدن ناخنم به قابلمه و کشیدن چینیها به هم و قاشق چنگالها به آب چکون رو تحمل کنم؛ شوهرم نباید با پای خیس روی سرامیکها راه بره صدا می ده؛ موقع بستن در زبونه ی در با صدا چفت می شه؛ اینها مال اوایلشه و خوبهاشه. داره وخیم می شه. چند شب پیش یه کلمه ای رو از تلویزیون شنیدم از شنیدنش باز مو به تنم سیخ شد. مسواک زدن برام کابوسه. دیگه نمی تونم ناخنهامو سوهان بکشم. با باز کردن سس های تک نفره مشکل دارم. بیرون از خونه هم خیلی صداها هست که مو به تنم سیخ می کنه. موتورها جیرجیر می کنن و ماشینها لق لق. نسبتا هم زودرنجیم بیشتر شده و حرفهای مخالف میلم رو نمی تونم تحمل کنم و از درون عذاب می شم. خودخوری می کنم.
در حالیکه زندگی تااااااازه بر وفق مرادم شده و همه چیز خوبه. تنها موضوعی که هست استرس ساده ای هست که برای دفاع ارشدم دارم که پیش اینهمه مشکلاتم هیچی نیست و بعید می دونم تاثیری داشته توی این موضوع. می ترسم بدتر شه و شوهرم هم اذیت کنم و زندگی جهنم شه. کمک لازم دارم. واقعا نمی دونم باید از این کارها و صداها دوری کنم تا خوب شه یا بیشتر خودمو درگیر کنم...




نمی تونم روانشناس برم چون شوهرم قبول نداره و نمی ذاره. پس لطفا کمک کنید از این جهنم در ماههای اول عروسی دربیام.