سلام دوستان
یه مشکلی برام پیش امده ممنون میشم راهنماییم کنید
الان 2 ماه که عقد کردم و یه ماه دیگه هم عروسیمه و مشکلی که هست اینه که اصلاً نمی تونم با خانواده نامزدم کنار بیام.
الان دقیقاً توضیح میدم قضیه چه جوریه
همسرم با توجه به محل دانشگاهش و بعداً هم به خاطر محل کارش توی استان ما زندگی می کنه و من بعد آشنایی و چند جلسه صحبت کردن باهاش ازش خاستگاری کردم و خانواده ها رو در جریان گذاشتیم و کل این پروسه هم بیشتر از یه ماه طول نکشید و واسه اولین بار قرار شد من تنهایی برم و با پدر خانمم صحبت کنم که اگه ایشون تایید کردن ما خانوادگی بریم خاستگارری دقیقاً مشکل از اونجا شروع شد که با توجه به این که من از یه استان دیگه با کلی راه رفتم اونجا این جلسه توی پارک برگذار شد و من اصلاً بقیه خانواده ایشون رو ندیدم و خب این واسه من سخت بود چون ما ذاتاً مهمون نوازیم و این رفتار شون واسه من اصلاً خوب نبود و حتی بازتاب خیلی بدی هم پیش خانوادم داشت در حدی که حتی بنا رو بر منصرف کردن من گذاشتن اما خب چون من از اخلاق و رفتار نامزدم خوشم میومد ، با این قضیه کنار امدم و پدر و مادرم هم آبروداری کردن و این قضیه رو حتی به برادر خواهرم هم نگفتن و تو اون جلسه پدر خانمم خیلی بیش از بقیه چیزا به مسئله مالی دقت کردن و حقوق و مزایا و ..... حتی این رو هم پرسیدن که این ماشین هم که میگی مال توه سندش به اسم کیه.
این مسائل گذشت تا رسیدیم به خاستگاری رسمی و بله برون که توی دو جلسه جدا برگذار شد.
پدر من یه بازنشسته معمولیه اما خب زمین و ملک هم داره و کلاً ما بچه هاشو هم طوری تربیت کردن که هیچ وقت چشم مون دنبال مال و اموال کس دیگه ای نباشه و همیشه به خودمون تکیه کنیم (هر چند هیچ وقت هم توی زندگی واسه ماها هیچی کم نزاشتن و اقعاً هیچی کم نزاشتن البته با توجه به وسع خودشون)و توی جلسه خاستگاری وقتی من و همسرم رفتیم اتاق به اصطلاح حرف بزنیم بحث این جور چیزا هم مطرح شده بود و خب پدر من هم گفته بوده که چند تیکه زمین و باغ و ... داره
جلسه بعدی که رفتیم واسه بله برون و ... پدر خانمم بحث این که پدرم یه مقدار زمینشو بده و واسه ما خونه بخره رو مطرح کرد که واقعاً همه شوکه شدن و اینجا اولین نفری که از کوره در رفت خود من بودم چون واقعاً خجالت کشیدم پیش خانوادم که نکنه اینا فکر کنن من این موضوع رو به پدر خانمم گفتم و خلاصه اینا هم گذشت و...
و بلاخره ما عقد کردیم و الان هم که خب باید توی این فرصت کم جهیزیه تهیه کنیم خانواده همسرم بی خیال بی خیال نشستن خونشون و هر روز من و همسرم 7 صبح که میریم سر کار و 3 کارمون تموم میشه همون بیرون غذا می خوریم و میریم دنبال وسایلا تا 11 شب میرسیم خونه (البته همسرم میره خونه خودش و منم میرم خونمون) خب خانواده من هم انتظار دارن توی این موضوع مهم حداقل پدر مادر خانمم باشن و اینقدی بی خیال نباشن و همه این موضوعات دست به دست هم داده تا من اصلاً از ته قلبم احساس رضایت از داشتن رابطه با خانواده همسرم نداشته باشم و یه باری هم که رفتم خونشون (بعد عقد) واقعاً معذب بودم و به خودشم گفتم و الان از این میترسم که خود این موضوع یه جورایی باعث شروع مشکلات توی زندگیمون بشه و نمی دونم چی کار باید بکنم و واقعاً موندم که چی باید بکنم.
البته این رو هم باید بگم که خانواده من مشکلی با نامزدم ندارن و درحدی که مثل دوختر خودشون بهش احترام میزارن و هواشو دارن.
منتظر راهنمایی هاتون هستم