با سلام و عرض ادب خدمت دوستان
بنده قبلا تاپیکی بازکرده بودم با عنوان وسواس و کمالگرایی نسبت به ظاهر همسرم
الان تقریبا وارد سالگرد ازدواجمون میشیم و هنوز عروسی نکردیم چون اصلا اوضاع اقتصادی خوبی ندارم و دنبال کار مناسبی هستم
مطالعات زیادی در مورد وسواس ، شخصیت وسواسی ، کمال گرایی یا کامل گرایی داشتم و جلسات متعددی به روانشناس بالینی خوبی مراجعه داشتم.
به این نتیجه رسیدم که بنده دارای شخصیت وسواسی هستم و در زمینه همسر کامل گرا هستم که قبل از ازدواج نمیدوستم.
اینجوری که بنده فهمیدم مقداری به خاطر ژنیتیک بنده هست چون در خانواده افرادی داریم که کمال گرا هستند و زود عصبی و مضطرب میشن و استرس بهشون دست میده مثل مادرم و برادرم و مقداریش هم به خاطر دوران کودکی هست که روندش به شکلی بود که عزت نفس پایینی دارم
در مورد اعتماد به نفس باید بگم که در شرایط خوبی به سر نمیبرم و قدر داشته هام رو نمیدونم.
بنده در راستای حل مشکلم قدم هایی برداشتم ولی چیزی که فعلا بدجور گریبان گیر من شده نجواهای داخل ذهن من هستند که همچون شخصی داخل ذهن من در حال صحبت کردن و تیکه انداختن هست و تقریبا هر زمان که بخوام قدمی در راستای بهبود روانم و حالم بردارم شروع میکنه درون من به حرف زدن و دست از سرم بر نمیداره و بعضا باید با به کار بردن کلماتی مثل ساکت شو ، حرف نزن ، خفه شو ، دست از سرم بردار .... دورش کنم تا مقداری آروم بشم ولی مثل سیریش هست.
مثلا زمانی میخوام مثبت ها رو ببینم در زندگیم و همسرم این نجوا داخل ذهنم میگه خودتو گول نزن و ضد حال میزنه .
بسیار کثیر الشک هستم و این باعث میشه فکری بیاد توی سرم که نکنه دارم اشتباه میکنم.
هدفم از زدن این تاپیک گرفتن راهنمایی از شما عزیزان هست
تمنا میکنم به جای زخم زبان زدن ، کمکم کنید خودم رو پیدا کنم و از تجربه های خودتون و اطرافیانتون بگین.
سپاس
علاقه مندی ها (Bookmarks)