به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 24

Hybrid View

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 اردیبهشت 93 [ 17:08]
    تاریخ عضویت
    1392-7-17
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    691
    سطح
    13
    Points: 691, Level: 13
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    32

    تشکرشده 21 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    رفتار نادرست در ازای درخواست محترمانه

    سلام دوستان همدردی یا به قول معروف عشقی های روزگار

    دوستان واقعا اعصابم خورده یه موضوعی پیش اومده می خوام اینجا علاوه بر اینکه کمی اروم تر شم یکم مورد راهنمایی واقع شم تا بیگدار به اب نزنم شاید ربطی پیدا نکنه به مشکلات دیگر دوستن ولی می خوام بیگدار به اب نزنم همین

    از خودم یه مقدمه ریز بگم بعد بگم چی شده:
    تا اونجایی گفتم که دانشجو هستم و تو دانشگاه سرم تو درسه کاری به کار کسی ندارم البته دوستای ریادی دارم ولی کاری به کار جزئییات فرعی دانشگاه ندارم منظورم گشت و گزار و با دوستان و اینا


    یه چندی پیش با یکی اشنا میشم به عنوان هم دانشگاهی و اینا این طرف رو ما یه 5ماهی هست میشناسیم ادم بسیار متشخص و متینی هستش و برام قابل احترامه
    ما در خصوص انتخاب واحد به ایشون پیشنهاد میدیم که با بنده ور دار هم من هستم که راهنمات باشم هم مشکلی در این زمینه پیدا نخواهی کرد مخصوصا تو درسا
    ایشون استقبال می کنه از این پیشنهاد ما
    خلاصه می گزره ما با این طرفمون بیشتر اشنا میشیم و بابت موضوعی ما شماره این خانوم محترم ومی گیریم تا با هم هماهنگ کنیم همه چیزارو ( انتخاب واحد) تا میزنه:

    اره تا میزنه ما دیروز به ایشون اس ام اس میدیم که خانوم......... من یه سوالی داشتم ازتون سوالمو پرسیدم دیدم 5 6دقیقه دیگه اس ام اسی از طرفشون میاد >>> جواب بنده رو با احترام میدن بعد در اخر می گن یه چیزی می تونم عرض کنم؟؟

    می گم بفرما
    می گه ناراحت نمی شید!!!
    می گم نه برداشت بدی نمی کنم و ناراحت نمی شم
    می گه قول بده!!!!


    من اینجا دیگه بهش گفتم که باشه دوست عزیز بنده فهمیدم خدانگه دار

    از اینجا به بعد میاد میگه که چطور فهمیدین و اینا و به خودتون اینگونه اجازه قضاوت میدیدن


    اینو گفت بهش اینو گفتم : من از طرز اس ام اس دادنتون تنها ذهنیت ایجاد شدم این بود که حداقل ممکنه یه شخصی تو زندگیتون باشه که ناراحت میشه یا شما می ترسید که بفهمه یه اقا بهتون اس ام اس میزنه من و ایشون 20 سالمونه


    دوستان من اعصابم خیلی خورد شد واقعا نتونستم با خودم کنار بیام که چرا من همیشه می خوام ثواب کنم کباب میشم؟؟؟؟
    ایا من کارم اشتباه بود که بهشون اطلاع بدم یه خبری رو که مربوط به درسه؟؟؟؟




    من در اخر از ایشون با رعایت احترام ازشون عذر خواهی کردم این کارم اشتباه بود؟؟؟؟ اصلا نمی دونم ازش دوباره حضورا عذر خواهی کنم یا نه نیازی نیست


    این سوالات بنفش رو خواهشا جواب بدید چون واقعا سوزش اور بود برام

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 آبان 95 [ 01:43]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    326
    امتیاز
    4,077
    سطح
    40
    Points: 4,077, Level: 40
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,507

    تشکرشده 858 در 268 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    45
    Array
    سلام
    اول یه سوال چرا متنتون سوم شخصه؟ من دوبار خوندم تا متوجه شدم
    ببخشید شما اصلا نذاشتی بنده خدا حرفشو بزنه اونوقت چطوری کباب شدی؟
    کارتون هم به خاطر اطلاع اصلا اشتباه نبوده
    ولی برادر من اصلا قضاوتتون صحیح نبود،آدم تا از چیزی مطمئن نیست که نباید به زبون بیاره
    من یه لحظه خودمو جای اون دختر گذاشتم که چه تصوری از این حرکت شما توی ذهنش اومده
    البته تا حدی این رفتار مربوط به سنتون میشه
    متناسب با شانتون رفتار کنید در برابر خانومها ،فرض رو بر این میذارم که حرف شما درست بوده شما با متانت پیام ایشونو میخوندید و میذاشتید حرفشو بزنه بعد از اون دیگه اهمیتی نمیدادید،اگه واقعا غرضتون فقط مسائل درسی بوده اصلا جای ناراحتی نداشت و میذاشتید پای رفتار سطح پایین اون دختر خانم،اما اینجوری باعث شد اون دختر هر قضاوتی در موردتون بکنه.حالا خیلی مهم نیست ولی بهتره برای بعد از این یکم با آرامش و حوصله بیشتر رفتار کنید

  3. کاربر روبرو از پست مفید asemaneabi222 تشکرکرده است .

    capitan (سه شنبه 29 بهمن 92)

  4. #3
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,062
    امتیاز
    147,745
    سطح
    100
    Points: 147,745, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,681

    تشکرشده 36,025 در 7,410 پست

    Rep Power
    1095
    Array


    با سلام

    عنوان تاپیک مبهم هست ، لطفاً عنوانی که دقیق مشکل شما را بیانگر باشد تنظیم کرده از طریق لینک تماس با ما یا گزارش ارسال دارید تا جایگزین شود ، متن پست را هم به صورت اول شخص در آورده و پس از بازگشایی تاپیک ارسال دارید تا ویرایش شود .

    تاپیک پس از تغییر عنوان گشوده خواهد شد .


    باتشکر





  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 اردیبهشت 93 [ 17:08]
    تاریخ عضویت
    1392-7-17
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    691
    سطح
    13
    Points: 691, Level: 13
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    32

    تشکرشده 21 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط asemaneabi222 نمایش پست ها
    سلام
    اول یه سوال چرا متنتون سوم شخصه؟ من دوبار خوندم تا متوجه شدم
    ببخشید شما اصلا نذاشتی بنده خدا حرفشو بزنه اونوقت چطوری کباب شدی؟
    کارتون هم به خاطر اطلاع اصلا اشتباه نبوده
    ولی برادر من اصلا قضاوتتون صحیح نبود،آدم تا از چیزی مطمئن نیست که نباید به زبون بیاره
    من یه لحظه خودمو جای اون دختر گذاشتم که چه تصوری از این حرکت شما توی ذهنش اومده
    البته تا حدی این رفتار مربوط به سنتون میشه
    متناسب با شانتون رفتار کنید در برابر خانومها ،فرض رو بر این میذارم که حرف شما درست بوده شما با متانت پیام ایشونو میخوندید و میذاشتید حرفشو بزنه بعد از اون دیگه اهمیتی نمیدادید،اگه واقعا غرضتون فقط مسائل درسی بوده اصلا جای ناراحتی نداشت و میذاشتید پای رفتار سطح پایین اون دختر خانم،اما اینجوری باعث شد اون دختر هر قضاوتی در موردتون بکنه.حالا خیلی مهم نیست ولی بهتره برای بعد از این یکم با آرامش و حوصله بیشتر رفتار کنید

    دوستم مرسی از لطفت بابت پاسخ گوییتون
    می دونم کارم درست نیود مخصوصا در خصوص قضاوت نا به جام ولی من چندی پیش یه اتفاقی برام می افته کپی همین قضییه که اون خانوم با اینکه من نه قصد بدی داشتم خواستم یه اطلاعی بدم بهش بهم همینجوری گفتش یکی تو زندگیم هست منظورش نامزدش بود که می ترسه بفهمه
    بخدا به ادم بر می خوره دیگه
    من تو زندگیم همیشه خوبی اطرافیانم برام مهمه همه جا اینقدر با شخصییت برخورد می کنم ولی تا میام یه کاری کنم به یه نحوی اینجوری میشه
    نمی دونم چی می خواست بگه ولی نمی دونم تقصیر من بود یا نه اون خانومم تقصیر کاره



    به نظرتون من ازش عدر خواهی نکنم چندروز دیگ همو می بینیم چیکار کنم ؟؟؟؟

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها


    با سلام

    عنوان تاپیک مبهم هست ، لطفاً عنوانی که دقیق مشکل شما را بیانگر باشد تنظیم کرده از طریق لینک تماس با ما یا گزارش ارسال دارید تا جایگزین شود ، متن پست را هم به صورت اول شخص در آورده و پس از بازگشایی تاپیک ارسال دارید تا ویرایش شود .

    تاپیک پس از تغییر عنوان گشوده خواهد شد .


    باتشکر

    ممنونم از زحمتتون ولی من گزینه ویرایش رونمی بینم به همین دللیل از همه معذرت می خوام

    خسته هم نباشید

  6. #5
    Banned
    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 اردیبهشت 93 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1392-10-22
    نوشته ها
    333
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsOverdriveSocial3 months registered
    تشکرها
    518

    تشکرشده 726 در 247 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ولی خودمونیما کلک روی پیشونی ما چی نوشته شده بگو تا خودم نرفتم جلوی آینه ببینم
    یه چندی پیش با یکی اشنا میشم به عنوان هم دانشگاهی
    ما در خصوص انتخاب واحد به ایشون پیشنهاد میدیم که با بنده ور دار هم من هستم که راهنمات باشم
    خلاصه می گزره ما با این طرفمون بیشتر اشنا میشیم و بابت موضوعی ما شماره این خانوم محترم ومی گیریم تا با هم هماهنگ کنیم همه چیزارو ( انتخاب واحد)



    شاید دوزاری اون خانمه هم مثل من افتاده زمین صدا داده


    شما یه اس ام اس بده بگو ببخشید و قصد ناراحت کردنتونو نداشتم و فلان و بمان و ....
    بعد بگو ببخشید که حرفتونو قطع کردم اگه مسئله خاصی رو میخواستید مطرح کنید بفرمایید
    ویرایش توسط 1234567 : سه شنبه 29 بهمن 92 در ساعت 15:17

  7. 4 کاربر از پست مفید 1234567 تشکرکرده اند .

    ayda86 (سه شنبه 29 بهمن 92), capitan (سه شنبه 29 بهمن 92), فرهنگ 27 (سه شنبه 29 بهمن 92), شیدا. (چهارشنبه 30 بهمن 92)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 اردیبهشت 93 [ 17:08]
    تاریخ عضویت
    1392-7-17
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    691
    سطح
    13
    Points: 691, Level: 13
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    32

    تشکرشده 21 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط 1234567 نمایش پست ها
    ولی خودمونیما کلک روی پیشونی ما چی نوشته شده بگو تا خودم نرفتم جلوی آینه ببینم
    یه چندی پیش با یکی اشنا میشم به عنوان هم دانشگاهی
    ما در خصوص انتخاب واحد به ایشون پیشنهاد میدیم که با بنده ور دار هم من هستم که راهنمات باشم
    خلاصه می گزره ما با این طرفمون بیشتر اشنا میشیم و بابت موضوعی ما شماره این خانوم محترم ومی گیریم تا با هم هماهنگ کنیم همه چیزارو ( انتخاب واحد)



    شاید دوزاری اون خانمه هم مثل من افتاده زمین صدا داده


    شما یه اس ام اس بده بگو ببخشید و قصد ناراحت کردنتونو نداشتم و فلان و بمان و ....
    بعد بگو ببخشید که حرفتونو قطع کردم اگه مسئله خاصی رو میخواستید مطرح کنید بفرمایید


    استاد شوخی داریا با مااا
    دوستان شرمده من اینقدر بازی استراتژی می کنم باعث شده که متنم سوم شخص شه




    من با یه دختر خانومی از ترم اول هم کلاسی میشم
    این خانوم خیلی خانوم موجه ای محسوب میشدن به همین دلیل خیلی دوست داشتم تو درسا همراهیش کنم کمکش کنم تا تنها نباشه نه از روی دلسوزی نه اصلا
    من ادمی هستم که خوبیه اطرافیانمو می خوام برای همه ارزش قائلم برای کوچکتر از خودم بزرگتر از خودم حال اون فرد اشنا باشه یا نا اشنا
    از این رو خیلی دوست داشتم به ایشون کمک کنم

    گویا این خانوم هم حس و حال من رو داشت یعنی اینکه ایشون می خواست یجوری به من نزدیک شه و ازم راهنمایی بگیره ولی خجالت می کشه

    ترم تموم میشه و ما اماده شدیم برای انتخاب واحد منظورم ما یعنی منو و دوست خودم بود
    من چون دوست داشتم به این خانوم کمک کنم ازش درخواست کردم اگه مایله با بنده انتخاب واحد کنه تا تنها نباشه گفت خیلی خوشحال میشم بابت این موضوع
    بابت انتخاب واحد من شماره ایشونو می گیریم تا هماهنگ کنیم دروس رو

    گذشت ما انتخاب واحدمون رو انجام میدیم و می زنه تا دیروز که بنده به ایشون اس ام اس میزنم:

    به این شرح:


    * سلام خانوم......... حال و احوالتون خوبه؟ ببخشید سوالی داشتم.....
    - سلام ممنونم حال شما خوبه؟؟؟ بله دقایقا اینجوریه ولی یه چیزی؟؟
    * جانم چیزی می خواید بگید
    - بله ولی می ترسم نارحت شید و بد برداشت کنید
    * نه من نارحت نمی شم و اینا
    - نه من میدونم شما نارحت میشید و ........
    * ببخشید من متوجه شدم نمی خواید بیشتر ادامه بدید بدرود ( منظروم این بود که فهمیدم شما یه کسی تو زندگیته مثل برادر و خواهر یا پدر مادر که می ترسید متوجه شن من با شما در ارتباطم)
    - شما چجوری حدس زدید چی می خوام بگم ؟؟؟ چطور به خودتون اجازه قضاوت دادید
    * عزیز من اصلا جسارت نکردم و نخواهم کرد ولی با این جور اس ام اس زدنتون اینگونه به فکرم رسید که حداقل کسی توزندگیتونه که می ترسید متوجه اس ام اس من شه
    - اولا کسی تو زندگیم نیستا ثانیا اگرم بود نمی دونم چرا باید از شما پنهون میکردم
    * من بازم میگم جسارتی نکردم اگرم باشه به من مربوطه اگه فکر می کنید من مقصرم شما به بزرگیت ببخش
    - واقعا متاسفم
    * بازم ببخش من حرف بدی نزدم پوزش می خوام شبتون بخیر
    - دوست نداشتم اینجوری بشه شبتون بخیر




    الان دارم میسوزم یعنی اخه این بود جواب خوبی های من؟؟؟؟؟
    ایا من مقصرم که با این طرز صحبت کردن ایشون رو رنجوندم یا نه ایشون هم مقصره؟؟؟

    باز از ایشون عذر خواهی کنم یا نه ایشون باید ازم عذر خواهی کنه؟؟؟؟؟

  9. کاربر روبرو از پست مفید رفیق فابریک تشکرکرده است .

    1234567 (سه شنبه 29 بهمن 92)

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 تیر 93 [ 19:01]
    تاریخ عضویت
    1392-7-17
    محل سکونت
    البرز کرج
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    833
    سطح
    15
    Points: 833, Level: 15
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    92

    تشکرشده 184 در 65 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    21
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط رفیق فابریک نمایش پست ها
    من با یه دختر خانومی از ترم اول هم کلاسی میشم
    این خانوم خیلی خانوم موجه ای محسوب میشدن به همین دلیل خیلی دوست داشتم تو درسا همراهیش کنم کمکش کنم تا تنها نباشه نه از روی دلسوزی نه اصلا
    من ادمی هستم که خوبیه اطرافیانمو می خوام برای همه ارزش قائلم برای کوچکتر از خودم بزرگتر از خودم حال اون فرد اشنا باشه یا نا اشنا
    از این رو خیلی دوست داشتم به ایشون کمک کنم
    با بازی کردن ژانر استراتژیک کسی آدم نشده که شما دومیش باشید.
    میتونم بهتون بگم که اشتباه از شخص شماست، و به دلیل خام بودنتون (جوان بودنتون) این مساله پیش اومده. از طرفی هم شما احساسی عمل میکنید که این مشکل ساز هستش.
    شما بهتره که در نحوه رفتارتون تجدید نظر بکنید، فرضا هم بعد ها زندگی مشترکی رو شروع کنید اون زن بنده خدای شما برداشت نادرستی از رفتارتون با بقیه افرادی که در ارتباط باهاشون هستید میکنه، و باید بگم که با توجه به سن کمتون هنوز هم که هنوزه گرمی و سردی روزگار رو نچشیدی.

    مراقب باش

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 اردیبهشت 93 [ 17:08]
    تاریخ عضویت
    1392-7-17
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    691
    سطح
    13
    Points: 691, Level: 13
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    32

    تشکرشده 21 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Less Than Nothing نمایش پست ها
    با بازی کردن ژانر استراتژیک کسی آدم نشده که شما دومیش باشید.
    میتونم بهتون بگم که اشتباه از شخص شماست، و به دلیل خام بودنتون (جوان بودنتون) این مساله پیش اومده. از طرفی هم شما احساسی عمل میکنید که این مشکل ساز هستش.
    شما بهتره که در نحوه رفتارتون تجدید نظر بکنید، فرضا هم بعد ها زندگی مشترکی رو شروع کنید اون زن بنده خدای شما برداشت نادرستی از رفتارتون با بقیه افرادی که در ارتباط باهاشون هستید میکنه، و باید بگم که با توجه به سن کمتون هنوز هم که هنوزه گرمی و سردی روزگار رو نچشیدی.

    مراقب باش


    ممنون ازت ولی بازی های ژانر استاتژیک یه عامل می تونه باشه و چون من اینقدر مشغول این جور بازی هام نسبت دادم بهش ولی شما چون تجربه ات بیشتره می گی نه منم از جملتون بهره می برم و ممنونم بابت راهنمایی ایت





    پسر خوب خب ببین اینکه میگی من دوست داشتم بهش کمک کنم ولی فقط کمک بدون هیچ علاقه ای! من برام سوال پیش میاد که چرا شما به 10 تا دختر دیگه ی همکلاسی از این کمکا نمیکنی!!
    خب طبیعیه که یه جورایی از این دختر خانوم خوشت اومده!!خب طبیعیه همه دل دارن!برا همین حست هم بود که بلافاصله اون جوری قضاوتش کردی و نزاشتی حرفشو بزنه ولی خب دیگه گذشت و کار با اس ام اس دادن درست نمیشه!اگه تونستی برو ببیننش و چش تو چش بهش ازش عذرخواهی کن و بگو که اون روز سر یه موضوعی ناراحت بودی که اونجوری صحبت کردی و ازش بخواه حرفی که اون ورز میخواست بزنه رو بگه ولی انتظار نداشته باش که رفتار خوب ببینی ازش یا اینکه همون حرف اون روزو که نگفت بهت بگه ولی حداقل مث یه پسر با شخصیت رفتار کردی!!

    اقا رضا درود بر تو ممنونم ازت

    ببخشید که یکم دیر شد
    ببین اقا رضا اره به یه نحوی از ایشون خوشم اومد اون هم دلیل داره

    ادم خامی نیستم خام احساسم نمی شم

    ورودی رشته ما دختر نداره جز عده ای
    این خانوم یکی از معدود کسانی بودن که هم از از نظر شخصییتی به من نزدیک بودن هم از نظر تمامی سطح ها معیار های یه دختر ایده ال رو از دید من داشتن به همین دلیل من دیدم نسبت به ایشون کاملا تغییر کرد ولی من اصلا قصد اینو ندارم که کسی رو ازرده خاطر کنم



    مشکل این تالار می دونی چیه ؟ ببخشید قصد جسارت به دوستان رو ندارم خودم کوچکتر از کارشناسام اصلا حق اظهار نظر ندارم ولی مشکل این تالار اینه که هر کی به خودش می تونه این اجازه رو بده در خصوص یکی دیگه قضاوت کنه
    و مشکل دیگه اینه که دوستان همش فکر می کنند مراجعین دروغ میگن با اینکه مراجع اشتباه می کنه حتی خود من

    برای مثال خود من
    من میام می نویسم که دختری رو می خوام جهت ازدواج درسته؟؟؟


    20 سال سنمه و از احساسم اگاهم خوب؟؟؟
    و بد و خوب رو تا حدودی می تونم تشخیص بدم ولی الان بیام اینجا از اول بگم یکی رو می خوام همه میان میگن تو اونو بد بخت می کنی تو احساس نداری تو دروغ میگی می دونم درست هم میگنا ولی از اون اول میان اعتماد به نفس طرف رو زیر حد تفریق قرار میدن

    این باعث میشه من نیام اینجا مشاوره بگیرم

    ================================================== =======================
    ================================================== =======================
    ================================================== =======================
    ================================================== =======================
    ================================================== =======================



    اما در خصوص امروز و به این ساعت که دارم میام اینجا می نویسم می خوام بگم چی شد چیکار کردم چی بود ولی شما دوستی که داری این رو می خونی خواهشا اگه انتقادی داری اگه پیامی داری جبهه دار نفرما ممنونتم



    من واقعا همون روز که این اتفاق افتاد واقعا اعصابم خورد بود چون بی دلیل مقصر شناخته شده بودم که واقعا هم اینگونه بود
    رفتم بهش mail زدم اس ام اس نه
    بهش گفتم هنوزم در حال فکر کردن به این موضوعم چرا که دوست ندارم کسی در خصوص من اینگونه فکر کنه و این گونه رفتار رو پای شخصییتم بنویسه من یه رازی دارم شاید تموم ریشه های مشکلات از این باشه خواستم عرض کنم ولی تا زمانی که از شما این اطمینان رو پیدا نکنم چیزی نمی گم
    خلاصه بهم گفت این چه حرفیه که میزنید من در مورد شما جور دیگه ای فکر می کنم و اینا و کلا راضی ام کرد که رازمو بگم


    دوباره mail کردم براش یه تومار یه نامه ی طولانی

    متن نامه از علاقه ام به ایشون بود از تموم حرفای ناگفته به ایشون از قصدم از هدفم از همه چی جز معرفی نامه شجر نامه ام

    قبلا یه سایتی دیده بود فکر کنم تبیان بود که مشاوره میداد رفتم اونجا از اونا مشاوره گرفتم و بهم گفتن که برم بگم بهش که قصدم چی بوده و هست و مردونه و صادقانه بگم

    منم رفتم مرد و مردونه و صادقونه همه چیرو گفتم و در اخر بهش گفتم من قصدم دوستی نیست اشنایی بیشتر هستش بدون درگیر کردن احساسات ( این متنمو رو جبهه دار نوشتم ولی نگید ممکن نیست از نظر و راهکار من هست )

    دیدم بهم گفت منم تو زندگیم با پسری دوست نبودم و این دوستی ها برام جایز نیست و دید مثبتی ندارم بهش نمی دونم چرا اینگونه جوابمو داد ولی فکر کنم یه جورایی منو پسندیده یه حس ششمی بهم اینو میگه


    بهش دوباره گفتم بابا بخدا من اصلا ادمی نیسم که با احساس کسی بازی کنم سرم تو کار خودمه ولی چون شما اینقدر خوبی اینقدر شبیه منی به این دلیل پا پیش گذاشتم و مردونه گفتم بهتون این حرفارو
    کلی حرف زدیم در مورد این ها
    و
    دیدم بهم گفت که ببینید زمان همه چیز رو ثابت می کنه گفتم باشه خداحافظی کردیم




    دوستان الان اینو خونیدن می دونم چیزی متوجه نشدید چون خودمم اخر نفهمیدم که ایشون تمایل داره به اشنایی بیشتر که خانواده ها هم در جریان باشن یا نه



    دوستان همدردی ببینید من به این خانوم علاقه دارم ولی عاشقش نیستم به ایشون فکر می کنم ولی دیوونه ایشون نیستم
    هستند عده ای که تو این تالار می نویسن عاشق و کشته و مرده این طرفمون هستیم حتی خودکشی می کنم براش ولی من اینجوری نیسم یه علاقه ای دارم به ایشون همین و بس



    کارم اشتباهه؟؟؟

    دوستی که میگی کارم درست نیست خودت به من بگو چیکار کنم تا از راه درستی اقدام کرده باشم؟ چیکار کنم تا تو زمانی مناسب با ایشون جدی سر این موضوع ازدواج بحث کنم؟؟؟؟
    چجوری به ایشون بفهمونم که بابا می خوام پام واستی و هر وقت زمانش فراهم شه تا 2 سال دیگه 3سال دیگه بیام خواستگاریت؟؟؟










  12. #9
    Banned
    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 اردیبهشت 93 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1392-10-22
    نوشته ها
    333
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsOverdriveSocial3 months registered
    تشکرها
    518

    تشکرشده 726 در 247 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Thumb

    نقل قول نوشته اصلی توسط رفیق فابریک نمایش پست ها
    بهم گفت که ببینید زمان همه چیز رو ثابت می کنه گفتم باشه خداحافظی کردیم
    چجوری به ایشون بفهمونم که بابا می خوام پام واستی و هر وقت زمانش فراهم شه تا 2 سال دیگه 3سال دیگه بیام خواستگاریت؟؟؟
    به نظرم جواب از این مثبت تر از هیچ دختری نمیتونی بشنوی
    با این حرفش یعنی موافقه فقط به مرور زمان مشخص میشه که هدف شما دوستیه یا ازدواج

    برای اینکه به مرور زمان بهش ثابت کنی که هدفت ازدواجه باید اعتمادشو جلب کنی
    یعنی از روابط عاطفی و جنسی صحبتی نکنی
    با اینکارت هیچ دختری نمیتونه به تو نه بگه و اگه اینکار رو بکنی هر دختری به پات می ایسته و همیشه و همه جا تو رو بعنوان همسر آینده اش در نظر میگیره

    در خصوص اینکه چطوری به این دختر بگی که بقول خودت به پات واسته کار خاصی نباید بکنی فقط اعتمادشو جلب کن و بعد از مدتی همین چیزی رو که برای ما نوشتی به اون هم بگو

    به نظر دختر با شخصیت و فهمیده ایه
    خیلی خوشم اومد از حرفاش و کاراش
    برای هر دو آرزوی خوشبختی دارم

  13. کاربر روبرو از پست مفید 1234567 تشکرکرده است .

    رفیق فابریک (جمعه 02 اسفند 92)

  14. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط رفیق فابریک نمایش پست ها


    چجوری به ایشون بفهمونم که بابا می خوام پام واستی و هر وقت زمانش فراهم شه تا 2 سال دیگه 3سال دیگه بیام خواستگاریت؟؟؟




    سلام جناب رفیق فابریک

    نظر من کارشناسانه نیست.اما من با خوندن حرفتون دومورد به ذهنم اومد .شما این دومورد و بخونین از آخر خودتون تصمیم نهایی بگیرین.

    مورد اول:

    فرض بگیریم که شما بهشون میگین ایشون هم در خوشبینانه ترین حالت بررسی میکنن و با توجه به این که شما شناخت کافی از معیاراتون دارین ایشون هم دارن و همدیگرو برای ازدواج انتخاب میکنین.

    خب بدون ارتباط که نمیشه تو این دوسال حتما میخواین باهم بیشترم اشنا بشین
    رابطه بیشتر و بیشتر میشه و درنهایت وابستگی یکی از طرفین یا هردو شروع میشه !!!

    بعد از این دوسال که زمان کمی هم نیست ، بالاخره ماها انسان هستیم دیگه با تغییر زمان ممکنه نظرات و نگرشامون تغییر کنه. ممکنه بعد این دوسال شما یا ایشون دیگه اون احساس قبل و نداشته باشین اونوقت با وجود وابستگی یکی دیگه نتونین براحتی جدا بشین و یکی از طرفین اسیب ببینه.

    یا اینکه ممکنه وقتی میخواد قضیه جدی بشه یکی از خانواده ها مخالفت کنه حالا بهردلیلی!

    یا ممکنه حتی با تغییر معیاراتون و احساستون کسان دیگه ای وارد زندگیتون بشن شماها باخودتون بگین کاش من اونموقع اینقدر عجله نمیکردم.

    یا حتی خانواده هردو یا یکی کسانی و پیشنهاد بدن که شما با مقایسه متوجه بشین کاش میذاشتم خانواده واسه این انتخاب مهم تصمیم بگیره.

    (البته من میدونم که همه این موارد ممکنه در مراسمات رسمی هم رخ بده. اما معمولا ما انسان ها تا اون برگه رو امضا نکردیم و اسم شخص و بعنوان همسر نبردیم تو شناسنامممون و حتی در بعضی ممواقع تا نرفتیم زیر یه سقف هنوز یه نور امیدی در تجدید انتخابمون میبینیم حالا چه دختر چه پسرش البته جدای استثناااتی که وجود دارد .)

    فرض کنین این اتفاقاتی که من مثال زدم که ممکنه اتفاق بیوفته ممکن هم هست نیوفته

    یعنی در خوشبینانه ترین حالت شما دونفر همدیگرو انتخاب کنین و بعدشم بدور از احساسات دوسال منتظر هم باشین و بعد از شنیدن حرفای خانواده و جلب رضایت اونها بصورت عقلی و منطقی و باتوجه به اینکه هنوز معیارا تغییر نکرده و شما ها هنوز همدیگرو مناسب میدونین. باهم ازدواج کنین.

    این خوشبینانه ترین حالتش بود


    حالا اگه خدایی نکرده یکی از طرفین پشیمون شد که تصور کنین ممکنه خودتون باشین . چی میشه؟؟

    آیا باید یه عمر با عذاب وجدان با هاشون زندگی کنین؟
    یا خیر رهاشون کنین و بهشون اسیب بزنین؟

    یا اصن اوشون ؟ اگه ازدواج کنن و شمارو رها کنن؟فکر اسیبی که بهتون میخوره و کردین؟

    نگاهی به الان نکنین که میگین احساس انچنانی وجود نداره فقط یه حس تمایله!!!،

    شما الان میتونین بگین احساستون چیه! اما آیا میتونین تضمین بدین که احساس دوسال دیگه اتونم همینه؟؟

    پرسیدین: آیا کارم اشتباهه؟؟؟

    میخوام بگم :
    شما عقلی همدیگرو انتخاب کردین ، هدفتون هم درست بوده ، اما درمورد راهی که میخواین پیش بگیرین باید بگم ریسک بزرگیه البته برای هردو!
    یعنی ایشون دوسال منتظر باشن مورد ها و خواستگارای خوبی که ممکنه براشون پیش میاد و رد کنن تا اینکه شما بتونین خواستگاری کنین.! حالا بهشون چه تضمیمنی میتونین بدین که دوسال الاف نمیشن؟؟؟
    چه تضمینی وجود داره که اتفاق پیش بینی نشده از جانب شما پیش نیاد و همه چی بهم نخوره ؛ دوسال دیگه ایشون بگن خب دوسال عمرم هدر رفت موردامم از دست دادم!!!!
    یا اصلا چه تضمینی وجود داره که ایشون تا یه خواستگار بهتر براشون پیش اومد به این انتظار پایان ندهند.

    مورد دوم :

    فرض کنین که شما با معیاراتون باز هم آشنایی کامل دارین و بدور از احساسات توخالی ، ایشون و انتخاب میکنین.
    ایشون هم معیاراشون و میشناسن و شما رو برای آشنایی بیشتر انتخاب میکنن.

    بعد شما به خانوادتون میگین و خیلی رسمی میرین خواستگاری و با خانواده ایشون صحبت میکنین.

    اگه همه چی بخوبی و خوشی حل شد.
    شما قول میدین تا دوسال دیگه شرایطتون برای ازدواج مهیا میشه.

    این اقدام رسمی مزایایی داره:

    1. شما با این کار به ایشون ثابت کردین ایشون و انتخاب کردین و هدفتون ازدواج بوده و هدفتون فقط حرف نبوده ؛ در عمل ثابت شده.

    2.شما خودتون ملزم میدونین بخاطر حرفی که زدین و مسولیتی و که قبول کردین و مرد و مردونه تمام تلاشتونو بکنین برای اینکه تا دوسال دیگه بتونین شرایط و مهیا کنین( اگه خدارو تو کاراتون همیشه یاد کنین همیشه کمکتون میکنن.)

    3. خیالتون از جانب حواشی قضیه مثه نظر خانواده ها راحت شده چون دیگه نگرانی اینو ندارین ممکنه مخالفت کنن یا ممکنه منو جدی نگرفته باشن زبونا رضایت داده باشن چون عملا تشریف بردن خواستگاری و کمتر خانواده ای هستش که فقط جهت راضی کردن پسرشون و کوتاه اومدن پسر الکی خواستگاری برن!!!!!!!!! آخه بعضی وقتا خانواده ها به یسری مواردی فکر میکنن که ماجوونا به این موارد اصن فکر نمیکنیم و برامونم مهم نیس ، اما گاهی اینقد واسه اونا مهمه که ما نمیتونیم بی اهمیت باشیم و ناخوداگاه اینقدر تکرار میکنن که برامون ارزش میشه. پس بهتره نظر خانواده از اول جویا بشیم.


    4. خیال هردو از جانب خواستگار اومدن برای خانوم حل میشه (حالا چه خواستگار خوب بیاد چه بد) ایشون دیگه انتخاب نهاییشونو کردن.

    5. خیال هردو از جانب اقا پسر هم حل میشه چون بالاخره اقا پسری که متعهد باشه کمتر پیش میاد دست از پا خطا کنه. یعنی انشالله که نمیکنن.


    دیگه من معایب ومزایا رو گفتم خودتون راه درست و تشخیض بدین انتخاب کنین.
    اگه کم و کسری هم داشت به بزرگی خودتون ببخشید و میذارم به عهده باقی دوستان وکارشناسان !



    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : جمعه 02 اسفند 92 در ساعت 11:56

  15. 4 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (جمعه 02 اسفند 92), فرشته مهربان (شنبه 03 اسفند 92), مصباح الهدی (شنبه 03 اسفند 92), رفیق فابریک (جمعه 02 اسفند 92)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 تیر 96, 19:57
  2. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30
  3. پاسخ ها: 37
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 فروردین 93, 16:14
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  5. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.